والدین در هر فاصلهای از کودکان خود سیگار بکشند، سلامت آنها را به خطر میاندازند،
بعضی والدین با توجهات و راهنمایی های افراطی دست و پای کودک خود را برای تجربه کردن و لذت بردن می بندند.
بعضی معتقدند فعلا لازم نیست کودکشان چیزی در این مورد بدانند؛ بعضی نمیدانند چه چیزی را باید بگویند و چه چیزی را نه و برخی نمیدانند چگونه و با چه زبانی باید بگویند، بنابراین ترجیح میدهند چیزی نگویند!
کودکآزاری هر رفتار و عملی است که موجب میشود کودک دچار آسیب جسمی، عاطفی و جنسی شود. این اعمال معمولا توسط پدر و مادر یا مراقبتکننده اصلی کودک صورت میگیرد.
همان گونه که از عنوان کتاب مشخص است، مخاطبان اصلی این کتاب پدران و مادرانی هستند که در خانه فرزند 8 تا 20 ساله دارند . اگر والدین بتوانند میان کشش هیجانات خود و منطق موقعیت هایی که با آن مواجه می شوند تعادل برقرار کنند ، از هوش هیجانی و تربیت فرزندانشان استفاده کرده اند.
اختلاف والدین، نخستین عامل ایجاد کننده نگرانی در کودک است و موجب سلب آرامش از کودکان می شود.
حضور موثر و مشارکت پدر در امور تربیتی باعث میشود کودک پدر را صاحب قدرت بداند و به او تکیه کند. وقتی پدر کنار میکشد یا کنار گذاشته میشود، این عدم مشارکت پدر ناخودآگاه این تصور برای فرزندتان ایجاد میشود که پدر ضعیف است و از پس کارها برنمیآید و روابط سالم او با پدر مخدوش میشود و برایش خلاهایی میسازدکه با هیچ چیزی پر نمیشود.
ترس ناشی از جدا شدن از والدین معمولا حوالی 18 ماهگی به وجود می آید و اغلب واکنشی طبیعی است که بعد از به راه افتادن کودک بروز می کند. بچه ها در این سن میل به استقلال دارند اما این روند گاهی چنان ترسناک به نظر می رسد که کودک به والدینش پناه می برد تا کمی از اضطرابش کم شود. اضطراب جدایی اگر توسط پدر و مادر به شیوه صحیحی مدیریت شود، در 3 سالگی برطرف می شود اما مشکل از اینجا شروع می شود که والدین راه برخورد درست با این مسئله را نمی دانند و اضطراب طبیعی کودک را تبدیل به اختلالی می کنند که هم خودشان و هم کودک را قربانی خواهد کرد.
نگاهشان پُر از امید و آرزوست، می خندند، بازی می کنند اما به خوبی کمبود محبت را می توان در چهره معصوم آنها دید، آری کودکان بی سرپرست، کودکانی که دست روزگار آنها را بی سرپرست کرده است.