استفاده از موبایل برای آرام کردن کودک چه اثراتی دارد؟

به گزارش کودک پرس ، کودکان بخش زیادی از «تنظیم هیجانی» که شامل پاسخ‌های عاطفی، ذهنی و رفتاری به موقعیت‌های خاص است را در چند سال ابتدایی زندگی خود می‌آموزند. بخشی از این رفتارها مربوط به توانایی کودکان در انتخاب یک پاسخ آگاهانه به‌جای واکنش‌های خودکار است. این توانایی که به‌عنوان کنترل تلاشگرانه شناخته می‌شود، از محیط اطراف و به‌طور عمده از طریق رابطه‌ کودکان با والدینشان آموخته می‌شود.

درسال‌های اخیر،دادن وسایل دیجیتال به کودکان برای کنترل واکنش‌هایشان به احساسات، به‌ویژه احساسات منفی، رواج پیدا کرده است.دکتر صدیقه بزازان، روان‌شناس کودک در گفت‌وگو با جام‌جم به بررسی اثرات ابزارهای دیجیتال در کودکان می‌پردازد.

چگونه می‌توان در عصر ارتباطات، دسترسی کودکان به ابزارهای دیجیتال را کنترل کرد؟

از آنجایی که هر پدیده براساس عملکرد ویژگی‌های مثبت و منفی دارد لذا، اگر ما فرهنگ استفاده ابزارهای دیجیتال نظیر موبایل، تبلت و…را به کودک یاد بدهیم، هم کار خودمان به‌عنوان والدراحت‌ترمی‌شود هم آسیب این ابزارها به کودک به حداقل می‌رسد. بدیهی است که اکنون در دنیای ارتباطات نمی‌توانیم کودکانمان را در برابر ابزارهای الکترونیکی ایزوله کنیم اما می‌توانیم فرهنگ استفاده از این ابزارها را به آنها آموزش دهیم.

برای فرهنگ‌آموزی اولین قدم این است که والدین درابتدا خود اطلاعات کافی در این زمینه کسب کنند.متاسفانه برخی ازوالدین به‌دلیل این‌که دراین زمینه آگاهی ندارند یا نمی‌خواهند آن راکسب کنند،وسایل و ابزارهای الکترونیکی را بدون محدودیت در اختیار کودکان قرار می‌دهند تا خودشان راحت‌تر باشند ووقت آزادتری داشته باشند؛ غافل از این‌که این دنیا، دنیای مجازی است و پدر و مادر وظیفه دارند کودکان را تا دوران نوجوانی با دنیای واقعی آشنا کنند. بنابراین به‌دلیل این‌که در حال حاضر بسیاری از والدین مسئولیت والدگری ندارند و نمی‌توانند در ابعاد عاطفی، اجتماعی و حمایتی به‌درستی با فرزندشان رفتار کنند، لذا این کاستی‌ها را دنیای بیرون که یکی از آنها ابزارهای دیجیتال است برای فرزندانشان جبران می‌کند.

نحوه فرهنگ‌آموزی دیجیتال به کودکان خردسال چگونه است؟

اگر ما دوره‌های زندگی را به نوزادی، نوپایی، کودکی ابتدایی، کودکی میانه، کودکی انتهایی، نوجوانی ابتدایی، نوجوانی میانه و نوجوانی انتهایی تقسیم کنیم، قطعا کودک نوپا متوجه رفتارهای فرهنگ‌سازانه والدین نمی‌شود ،چراکه این موضوع از سنین دوسالگی شروع می‌شود. در سنین زیر دو سال، کودکان در مورد همه‌چیز بسیار کنجکاوند و می‌خواهند ببینند والدین از چه ابزارهایی و برای چه چیزی استفاده می‌کنند. اگر از همان ابتدا ما به کودکان‌مان یاد دهیم که آنها کارتون‌های مخصوص به خودشان را دارند و در زمان مشخصی از روز می‌توانند از آن کسب اطلاعات کنند، این فرهنگ کم‌کم در آنها شکل می‌گیرد.

بزرگ‌ترین آسیب استفاده از ابزارهای دیجیتال برای کودکان چیست؟

یکی از بزرگ‌ترین آسیب‌های استفاده از ابزارهای دیجیتال توسط کودکان، بی‌تحرکی وعدم فعالیت فیزیکی کودکان است. این موضوع در طولانی‌مدت به ضعف و عدم‌هماهنگی عضلانی در کودکان منجر می‌شودو این بزرگ‌ترین آسیب انفرادی است. بزرگ‌ترین آسیب اجتماعی به کودکان نیزاین است که کودک نحوه برقراری ارتباط رایاد نمی‌گیرد وهمین‌طور که اصول این ارتباط را بلد نیست، وارد جامعه شده و تبدیل به فردی پرتوقع و طلبکار می‌شود.استفاده از گوشی به یک اختلال خودشیفتگی غیرمستقیم نیز منجر می‌شود.

چرا؟

چون درفضای مجازی سیستم به‌گونه‌ای است که من به محض این‌که مطلبی باب میلم نباشد،آن راردمی‌کنم وهمین اتفاق دردنیای واقعی نیزرخ می‌دهد؛ به‌طوری‌که فردظرفیت پذیرش نه شنیدن رانداردوازخودرفتارهای اجتنابی مثل فراربروزمی‌دهدیا دائم با دیگران دعوا می‌کند. متاسفانه درحال حاضر نسل نوجوان امروز بسیار کم‌تحمل‌تر ازنسل قبل است که یکی از دلایلش، همین موضوع است.

چگونه صبر را به فرزندان‌مان آموزش دهیم؟

صبر یکی از اولین ویژگی‌هایی است که ما باید به فرزندانمان آموزش بدهیم. یکی از شیوه‌های والدگری این است که از شش خواسته کودک، سه مورد آن را انجام می‌دهیم، دو مورد آن را مشروط می‌کنیم و یک مورد آن را اصلا برآورده نمی‌کنیم. یکی از آسیب‌های دیگر این موضوع مقایسه‌گری است و شروع می‌کنند به رفتارهای تهاجمی برای درخواست آن نیاز. پس معنادهی و ارزش‌دهی نیز در زندگی هم تحت تاثیر این موضوع قرار می‌گیرد.

استفاده از ابزارهای دیجیتال برای آرام کردن کودکان چه اثراتی دارد؟

در اینجا باید ابتدا خشم را بشناسیم. خشم به معنای ناکام ماندن در برابر انتظارات است. وقتی کودکی خشمگین است یعنی با یک ناکامی مواجه شده است. زمانی که پدر و مادر نحوه مواجهه با این ناکامی را ندانند، به شکل غیرمستقیم آن خشم را روی وسایل دیگر کنترل می‌کنند. در اینجا اتفاقی که می‌افتد این است که انسان‌ها با احساسات‌شان بیگانه می‌شوند و نحوه مواجه با احساسات‌شان را نمی‌دانند.

یکی از مشکلاتی که در جلسات مشاوره با آن مواجه هستیم این است که افراد تنظیم هیجانی بلد نیستند، یعنی فرد نمی‌تواند احساسش را تشخیص دهد، دلیل و نحوه مواجهه با آن را نمی‌داند و نمی‌تواند درصد و شدت آن را تشخیص دهد. در بسیاری از موارد نیز افراد از مواجهه با احساسات‌شان هراس دارند چون از کودکی با استفاده از این راهکار فهمیده‌اند که احساسات‌شان یا ممنوع یا پیچیده یا ترسناک هستند، لذا چون این سه فاکتور در ما شکل گرفته است ما با احساسات‌مان بیگانه هستیم.

راهکار این مسأله چیست؟

تنها راه‌حل این موضوع این است که پدرومادر درابتدا باید مهارت والدگری رایاد بگیرند و این آموخته‌ها را به شکل عملی به کودکان منتقل کنند.