«رونی یک پیانو قورت داده» منتشر شد/ رمانی خواندنی برای نوجوانان امروز
رمان «رونی یک پیانو قورت داده» نوشته تیمور آقامحمدی برای گروه سنی نوجوان توسط انتشارات سوره مهر روانه بازار نشر شد.
به گزارش کودک پرس ، تیمور آقامحمدی نویسنده رمان «رونی یک پیانو قورت داده» با بیان اینکه در نوشتن رمان به احوالات نوجوان امروز توجهی جدی داشته، گفت: من دختری چهارده ساله دارم و پیش از نوشتن اثر، کوشیدم به ذهن و زبان او و همنسلانش به شکلی دقیق نزدیک شوم، بهگونهای که شبیه آنها بیندیشم و سخن بگویم. میخواستم نگاه کانونی روایت را نه بر نوجوانی خودم که بر جهان نوجوان امروز بنا کنم، چرا که این داستان برای این گروه از مخاطبان نوشته شده نه آدمهای چند دهه پیش.
آقامحمدی با اشاره به رنج نوشتن رمان نوجوان افزود: داستاننویسی پدیدهای جهانی است و باید از آثار خوب خارجی بهره برد؛ اما در روزگاری هستیم که آثار نازل خارجی، نوجوان ایرانی را احاطه کرده و ذوق و ذائقهاش را تنزل داده. استقبال منفعتطلبانه ناشران از رمانهای ضعیف ترجمه، عرصه را بر داستان ایرانی تنگ کرده. در این بین، خلق داستان ایرانی و عرضه درست آن، اهمیتی بسزا پیدا میکند تا در این مسابقه نابرابر به جایگاه حقیقی خود برسد.
نویسنده مجموعه داستان «مادربزرگ پیام مرده» درباره قصه این رمان گفت: همهچیز از یک کلیپ شروع میشود، فیلمی از دختری به نام «رونی». این کتاب شرحی است بر آن کلیپ و کسانی که در آن حضور دارند. رونی، چهارده ساله است و با پدر غیرعادی و برادر کوچکش، شاهرخ زندگی میکند. او به جشن تولد عجیب و غریب بهار، هممدرسهایاش دعوت شده؛ اما یک مشکل بزرگ دارد: سه سال است که نتوانسته در هیچ تولدی شرکت کند، دقیقاً از زمانی که مادرش درست روز تولد او از دنیا رفته. چهار هفته به تولد مانده و رونی تصمیمش را گرفته: به هیچوجه پا در آن جشن نمیگذارد.
نویسنده رمان «همه» گفت: ضعف بزرگ رونی در زندگی، باعث ایجاد مشکلات زیادی برای خودش و دیگران میشود. مواجهه او با هیولای مترو آغاز تغییر بزرگ او به شمار میرود؛ به طوری که نه تنها به تولد دوستش میرود بلکه آنجا کاری میکند که به یک قهرمان تبدیل میشود و خیلیها از او و کار مهمی که کرده، مدتها صحبت میکنند و مطلب مینویسند. در پایان همه دست به دست هم میدهند تا ما رونی را دقیقتر ببینیم، یک «رونی واقعی» را.
در متن پشت جلد رمان «رونی یک پیانو قورت داده» آمده است: من یک رونی چهاردهسالهام میخواهم از عجیب و غریبترین جشن تولد زندگیام برای شما بگویم. دلم میخواهد با لوبیای سحرآمیز و پرندگان اولِ صبح من یا پدر غیرعادی و برادر فندقیام آشنا شوید و ببینید استاد جمشیدی و همسرش که بوی درخت میدهند، قرار است چه کارهایی برای من بکنند. دوست دارم در کنار سؤالات بیپایانِ خانم منشی، به مبارزهی من و آن پسرِ موقاصدکی توجه کنید. بماند ماجراهای عمه، گروه سهکلهپوک، شازدهکوچولوی اهلیشده، مردِ نمکی عاشقپیشه و هیولای مترو. پس معطل نکنید و کتابی را که من با زحمت نوشتهام شما با دقت بخوانید.
منبع: میزان
ارسال دیدگاه