«فلسفه شکل دادن فکر است، یاد دادن فهم کردن است، ذهن را به فهمیدن و تفکر کردن عادت دادن است؛ این از اول باید به وجود بیاید»، این عبارات بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره جایگاه و اهمیت مقوله تفکرورزی و آموزش فلسفه به کودکان در مدارس است. این مسئله از سالیان پیش یکی از دغدغههای مقام معظم رهبری بوده و در برهههای مختلف توسط ایشان مطرح شده است. آموزش فلسفه به کودکان از دوره دبستان از جمله مطالبات معظمله از آموزش و پرورش و معلمان است.
این موضوع میتواند در کتابهای درسی و غیردرسی دانشآموزان مورد توجه قرار گرفته و آنها را به تفکر وادار کند که اغلب از سوی نویسندگان مورد غفلت واقع شده است، در حالی که میتواند در تربیت اسلامی نقش مهمی ایفا کند، در این راستا با حجتالاسلام والمسلمین غلامرضا حیدری ابهری، نویسنده کتابهای کودک و نوجوان که در نگارش کتابهای خود به این موضوع مهم توجه کرده است، گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
فلسفه برای کودکان به چه معناست و چه برداشتی میتوان از آن کرد؟
فلسفه برای کودکان به معنی دانش رسمی فلسفه برای کودک نیست، بلکه به معنی رشد فکری کودک به جای افزایش حافظه و محفوظات وی است؛ یعنی به عنوان قوهای از قوای انسان میخواهد اندیشه و فکر کودک را تقویت کند. در حقیقت فلسفه برای کودک، به معنی آموزش فلسفه نیست، بلکه تقویت نیروی فلسفیدن در کودک است؛ چرا که وقتی میگوییم، آموزش، یعنی یکسری اطلاعات را میخواهیم به کودک انتقال دهیم، در حالی در فلسفه میخواهیم قوه فکری کودک را ارتقا دهیم تا بتواند بفهمد و استنتاج کند.
پرداختن به موضوع فلسفه برای کودکان چه اندازه حائز اهمیت و ضرورت است؟
فلسفه نیز همانند سایر آموزشها است و متناسب با ظرفیت آنها باید انجام شود؛ به عنوان مثال ریاضی کلاس اول را برای کلاس اولیها، کلاس دوم را برای گروه سنی خود و … آموزش دهیم. تقویت فلسفه و فکر کردن در کودکان نیز باید با ابزارهای متناسب خود انجام شود. ما نمیخواهیم برنامهای که برای راهنماییها است را برای دبیرستانیها اجرا کنیم؛ به عنوان مثال اینکه باید فرد به عاقبت کار خود بیندیشد و یا هر عملی عکسالعملی دارد، را برای هر گروه سنی براساس شرایط و ظرفیتهای آنها بیان میکنیم. یعنی برنامه را باید براساس توان مخاطب مورد نظر اجرا کنیم.
ذهن کودک دارای چه شرایط و ظرفیتی است که امکان پرورش تفکر در این گروه سنی وجود دارد؟
ما موضوع فلسفه را در ادبیات نیز داشتهایم، بسیاری از حکایتهایی که بود، بچهها را به کودکان وادار میکرد، در حال حاضر این کودکان قدری خاصتر شدهاند و بسیاری از خطاهایی که کودکان میکنند و اتفاقاتی که برای آنها رخ می دهد، ناشی از نوع تفکر آنهاست، یعنی وقتی کودک به عاقبت کار خود نمیاندیشد، به عنوان مثال مسواک نمیزند و یا در دوستیها به طرف مقابل فکر نمیکند در ارتباطش با آنها دچار مشکل میشود. از اینرو با بالا رفتن قدرت تفکر در آنها، انتخابها بهتری انجام داده و رفتارهای مناسبی از خود نشان میدهد؛ یعنی اصلاح کودکان لزوماً با دادن اطلاعات بیشتر به آنها نیست. اگر قوه تفکری کودکان رشد پیدا کند، از بار تربیتی کاسته خواهد شد.
این موضوع برای کودکان و نوجوانان چگونه میتواند تهدیدکننده و یا خطرآفرین باشد؟
در هر آموزشی اگر به اصول آن توجه نشود و بار اضافی بر دوش کودکان نهاده شود و اگر جای معارف دینی را برای آنها بگیرد و یا موضوعی که مبتلا به آنها نیست و … وجود داشته باشد، میتواند آسیبهایی را به همراه داشته باشد. اما کسانی که در این راستا گام برمیدارند، تلاششان این است که به اندازه ظرفیت آنها اقدام کند.
شما در کتابهای خود نیز به این مسئله توجه دارید؟
تلاشم این بوده که فلسفه برای کودکان را در نگارش کتابهایم مورد توجه قرار دهم و موضوعاتی را که مطرح میکنم، با مبانی فکری آنها را مجاب کنم و توجه و تفکر آنها را برانگیزم.
کتابهایی که در حال حاضر برای گروه سنی کودک و نوجوان در بازار نشر وجود دارد چه اندازه به فلسفه برای کودکان توجه کرده است؟
این موضوع در کتابها متفاوت است، نباید انتظار داشته باشیم همه کتابها به تربیت و تفکر کودکان بپردازند، بستگی به مأموریت کتاب دارد که چه اندازه به این موضوع توجه کند، اما در مجموع باید چنین کتابهایی بیشتر تولید شود.
تولید کتاب برای کودکان باید لزوماً همراه با آموزش باشد یا میتواند سرگرمکننده و تفریحی نیز باشد؟
باید این کتابها در بستر سرگرمی و با جانمایه تفکری همراه باشد. مثل بازی با کلمات که سرگرمی است، اما در دل خود فکر و اندیشه کودک را به تحریک وامیدارد.
مرجع: ایکنا
ارسال دیدگاه