از واقعیت تا فانتزی در رمان کودک و نوجوان
ادبیات فانتزی گونه ای ادبی است که امروزه بنا به دلایل مختلف در میان نسل جوان بسیار مورد استقبال قرار گرفته اما همزمان با آسیبها و چالشهایی رو به رو است که به برنامهریزی و توجه ویژه نیاز دارد.
به گزارش کودک پرس ، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، ادبیات فانتزی یک گونه ادبی است که در آن از جادو و دیگر اشکال فرا طبیعی به عنوان عنصر اولیه داستان استفاده می شود. در این سبک، قواعد و قوانین طبیعی زیر پا گذاشته می شود و حوادث خارق العاده و موجودات خیالی عناصر اصلی داستان به شمار می روند. ویژگی اصلی این نوع ادبیات، وجود عناصر خیالی در آن است.
اگر چه این نوع ژانر ادبی تنها مختص کودکان و نوجوانان نیست، اما امروزه به دلیل برخورداری از عنصر خیال پردازی، کودکان و نوجوانان بیش از گذشته به سوی این کتاب ها روی آورده اند. در واقع آن ها آرزوهای خود را در میان صفحات این نوع از کتاب ها یافته اند. در این داستان ها عناصر تکراری کم تر به چشم می خورد و خواننده هایش به دنیای خارق العاده سفر می کنند، دنیایی که در آن کودکان هیچ چیز نمی دانند و همه چیز را از نو کشف می کنند.
ویژگی های این نوع کتاب های فانتزی سبب شده نسل جوان بیش از پیش به سمت کتاب و کتاب خوانی روی آورند و تقاضاهای بیشتری از سوی این نسل برای ایجاد تنوع و خلاقیت در این گونه کتاب ها ایجاد شود.
در این زمینه با جمال الدین اکرمی، پژوهشگر و نویسنده کتاب کودک و نوجوان، به گفت و گو نشستیم .
اکرمی درباره رمان کودک می گوید: رمان کودک تقریبا یک ژانر جدید است. گونه ای نو در ادبیات برای بچه های امروزی که علاقه بیشتری به کتابخوانی دارند یا از خواسته های فراتری نسبت به نسل های پیشین برخوردارند، چرا که قدرت و توانایی درک بچه های امروز فراتر از بچه های گذشته است. رمان کودک ژانری است که به داستان های بلند مربوط می شود. این ژانر چند سالی است خواستار فراوانی در میان کودکان سال های آخر دبستان پیدا کرده و مخاطبان خاص خودش را دارد.
اکرمی درباره گروه سنی کودکانی که به این ژانر علاقه دارند، می افزاید: می شود گفت این گونه ادبی بجه های دوره ی دوم دبستان، یعنی چهارم تا ششم را در بر می گیرد، هر چند این گرایش عمدتاُ نه به سن بچه ها، که بیش تر به پیشینه کتابخوانی آن ها بستگی دارد. این افراد دوست دارند مطالبی را که می خوانند، طولانی تر باشد و موضوعات متنوع تری را در بر بگیرد.
‘امروز این ژانر مخاطبان خاص خودش را پیدا کرده و ناشران نیز نسبت به آن علاقه نشان می دهند. همچنین اصرار بر این بوده که این گونه کتاب ها تصویری باشند. از سوی دیگر رمان نوجوان نیز پلی است میان دوران کودکی و بزرگسالی. ما این ژانر را در دوران پیش از انقلاب به شکل تالیف نداشتیم و فقط ترجمه بود. این گونه ادبی به مرور در ایران رشد کرده و خواننده هایش را پیدا کرده است.’
اکرمی درخصوص دلیل رغبت نسل نوجوان به سمت این گونه از کتاب ها ، بیان داشت: نوجوان ها سلیقه های خاص خودشان را دارند. خواسته هایی که معمولا به ویژگی های دوران بلوغشان نزدیک است. آن ها نیازمند گونه هایی از ادبیات هستند که بیشتر به خاستگاه هایشان نزدیک باشد. تعادل میان ادبیات واقعگرا و ادبیات فانتزی نیز از دیگر نیازهای آن هاست.
وی در زمینه تفاوت تخیل در فانتزی محض و فانتزی واقع نما می افزاید: در واقع فانتزی ای که ما برای نوجوان ها به کار می بریم، عمدتاٌ فانتزی محض است. یعنی اینکه ساختار ظاهری قهرمان ها و کنش های جادویی و ناممکن آن ها به گونه ای است که تنها در دنیای خیال امکان پذیر است. وقتی می گوییم فانتزی محض، آن را در مقابل فانتزی واقع نما قرار می دهیم. فانتزی ای که گستره خیال انگیز آن اساساٌ محدود به کنش قهرمان هاست، نه ساختار ظاهری خود قهرمان ها. رویکردی که بیش تر در رمان کودک، از جمله کتاب « شازده کوچولو»، دیده می شود.
‘وقتی از فانتزی محض صحبت می کنیم، از جهانی حرف می زنیم که در دنیای مجازی اتفاق می افتد، ساختار آن در ذهن خواننده و نویسنده بوده و می توان اینگونه ادعا کرد که ساخته ذهن خود ماست و ما خودمان به آن فرم و شکل داده ایم. درست مثل شکل سفینه های فضایی که عمدتاٌ ساخته و پرداخته ذهن ماست و نمونه های عینی آن تنها در فیلم ها دیده می شود و ما آن را به همین شکل باور کرده ایم. فانتزی محض همان فانتزی دنیای مجازی است که مورد علاقه همه نوجوانان در همه جای دنیا است. بخصوص امروزه که نوجوان ها به تکنولوژی علاقه بیشتری نشان می دهند و فضای ذهنی شان را می خواهند از سطح کره زمین فراتر ببرند. با این حساب نویسنده هم دستش برای اینکه بتواند به این خیال پردازی ها دامن بزند، بازتر است.’
اکرمی از دیگر علت های رغبت این نسل برای خواندن رمان می گوید: موضوع دیگری که نوجوان امروز به آن بسیار علاقه نشان می دهد، عشق به همنوع و عشق به جنس مخالف است و این هم به دلیل نیاز خاص این گروه سنی است. رویدادی که پرداختن به آن در رمان امکان پذیرتر است. اگر نویسنده ایرانی به این نیاز پاسخ ندهد، طبیعتا نوجوان در کتاب های ترجمه به دنبال آن می گردد. به دلیل دوره سنی خاصی که نوجوان طی می کند، پرداختن به مسائلی از این دست نباید به عنوان خط قرمز شناخته شود و نویسندگان نیز باید با جسارت بیشتری به سمت نوشتن کتاب با چنین درونمایه هایی بروند. در رویکردی که یک نویسنده به واقعگرایی و همچنین فانتزی واقع نما دارد، پرداختن به این موضوع می تواند به بخش مهمی از نیازهای نوجوانانه پاسخ بدهد.
این پژوهشگر و نویسنده کتاب کودک و نوجوان، درباره گرایش به هیجان به عنوان یکی دیگر از دلایل روی آوردن نوجوانان به کتاب های فانتزی، بیان داشت: نوجوانان امروز، بسیار به دنبال هیجان، ماجراجویی و حرکت آفرینی هستند. حرکت های هیجانی قهرمانان یک رمان را می توان عنصر اصلی کشش خواننده به رمان در نظر گرفت. معمولا رمانی که از این فرایند به دور باشد و از ریتمی کند و توصیفی برخوردار شود، کمتر مورد توجه آن ها قرار می گیرد.
اکرمی درباره آسیب شناسی تخیل آفرینی در کتاب های کودکان و نوجوانان می گوید: هرچند تخیل آفرینی فرایندی است که سبب می شود کودک و نوجوان به سمت خواندن کتاب کشیده شود و تخیل او را گسترش دهد، با این همه بهتر است پدیده خیال پردازی را از خیال بافی جدا کنیم. ما به عنوان نویسنده فرصت های بسیار خوبی برای خیال انگیزی در اختیار داریم، منتها این خطر وجود دارد که بچه های ما فراموش کنند در چه دنیایی زندگی می کنند و گسستی جبران ناپذیر میان آن ها و دنیای واقعی و پدیده های اجتماعی روی دهد. پدیده ای که گرایش بیش از حد در بازی های رایانه ای از آن برخوردار است. این که نگاهشان مرتب به بیرون از اینجا باشد و نیازهای سرزمین خودشان را از یاد ببرند. به همین خاطر است که آن ها به ترجمه بیشتر از تالیف علاقه نشان می دهند یا اسم قهرمانان داستان هایی که می نویسند، بیش تر غیر ایرانی است. این جاست که ما با نوعی زیاده روی در گسترش تخیل رو به رو هستیم و به این دلیل که نوجوان به آن علاقه دارد، بیش از حد به آن می پردازیم.
‘خیال پردازی بیش از اندازه باعث می شود نوجوان از دنیای واقعی خود فاصله بگیرد و نگاهش به سمت دنیای دیگر باشد؛ آنچنان که وقتی با خیلی از نوجوان های سرزمین مان حرف می زنیم، می بینیم که آرزوی مهاجرت دست از سرشان بر نمی دارد. در واقع ما به عنوان نویسنده خیلی دقت نکرده ایم به این که یکی از وظایف ما آشنا کردن نوجوان ها با موقعیت های استثنایی جغرافیای سرزمین مان است . از جنوب ایران تا شمال با قومیت های مختلف با آداب و رسوم متفاوت و سلیقه های مختلف و شگفت انگیز رو به رو هستیم.’
وی افزود: بعضی وقت ها باید از خودمان بپرسیم ما خودمان به عنوان یک نویسنده چقدر ویژگی های قوم لر یا کرد را می شناسیم و رمان های ما در شناساندن ویژگی های این قومیت ها به خواننده هایش تا چه اندازه موفق بوده و کارایی داشته؟ و این که چقدر از بچه های ما قوم آذری یا عرب خوزستان یا ترکمن و بلوچ را از طریق رمان هایمان می شناسند. و این که اصلا ٌنوجوانان عشایر ما چه دنیایی دارند، چگونه کوچ می کنند و زندگی در چادر ایلیاتی از چه ویژگی هایی برخورداراست؟ خب، این ها خاصیت هایی است که ادبیات بومی ما از آن ها برخوردار است . بعضی وقت ها فکر می کنیم اگر به موضوع هایی از این دست بپردازیم، خواننده نوجوان ایرانی را از دست خواهیم داد.
این پژوهشگر و نویسنده کتاب کودک و نوجوان، در خصوص نقش منتقد در بهبود وضعیت کتاب های نوجوان، افزود: طبقه بندی آسیب شناسی ها معمولا توسط یک منتقد انجام می شود. یعنی این که نوشته های یک نویسنده باید توسط یک منتقد دیده شود و مورد نقد قرار بگیرد. منتقد است که آسیب ها را می بیند و روی آن انگشت می گذارد. وضعیت ما در این بخش هم بحرانی است. عمدتاٌ این دیدگاه در میان نویسنده ها، منتقدان و داوران جشنواره ای ما وجود دارد که اثرمان هرچه فانتزی تر و تخیلی تر باشد، جهانی تر و برجسته تر است، در حالی که بیرون از اینجا، آنها شیفته ویژگی های بومی ما هستند، نه آن چه که همانند دنیای آن هاست. همان ویژگی برجسته ای که در آثار مرادی کرمانی، از جمله در رمان واقعگرای « شما که غریبه نیستید» به چشم می خورد. از همین روست که گونه های واقعگرا در ادبیات ما، به ویژه در رمان نوجوان، کمتر دیده می شود و این خیلی باعث تاسف است. در حالی که گرایش متعادل به این گونه ها می تواند برای خوانندگان بومی ما مفیدتر باشد و آن ها را به زیستن در همین آب وخاک علاقه مند کند. چه اشکالی دارد نوشته های ما ویژگی بومی بودن و فانتزی بودن را همزمان داشته باشد؟
اکرمی همچنین می افزاید: ما منتقدان انگشت شماری در این زمینه داریم. در نیمه اول دهه 80 فعالیت های گسترده ای در میدانه نقد ادبی صورت گرفت و جلسات بسیاری برای بررسی ادبیات و حتی تصویرگری کتاب های کودک و نوجوان برگزار شد که متاسفانه چندان ادامه پیدا نکرد. در این زمینه نشریات بسیاری داشتیم، از جمله « کتاب ماه کودک ونوجوان» و « پژوهشنامه ادبیات کودک ونوجوان»، که به این نوع از موضوعات می پرداختند، اما از نیمه دوم دهه 80 این رویکرد با بحران رو به رو شد و ما حوزه نقد و بازنگری ادبیات کودک و نوجوان را تقریباٌ از دست دادیم و ادبیات کودک مسیر خود یافته ای را دنبال کرد.
این نویسنده کودک و نوجوان می افزاید: کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان با راه اندازی جریانی با عنوان « رمان نوجوان امروز» و با تلاش های برجسته آقای حمیدرضا شاه آبادی، نویسنده و مدیر انتشارات کانون پرورش، در نیمه نخست دهه 90 گام بزرگی در فرایند رمان نویسی برای نوجوانان برداشت. در این طرح بزرگ نویسنده های زیادی دور هم جمع شدند و رمان های بسیاری نوشته شد و بیش از 50 تای آن ها به چاپ رسید. این جریان خیلی جذاب بود . یعنی گونه های تخیل برانگیزی که باید در رمان های بومی شکل می گرفت و عمدتاُ آمیزه ای از تخیل و واقعیت بود، در فضایی ایرانی به کار گرفته شد و رمان های برجسته ای چون: «هستی» و «زیبا صدایم کن!» اثر فرهاد حسن زاده، و « عاشقانه های یونس در شکم ماهی» اثر جمشید خانیان با ویژگی های ادبیات جهانی از دل آن ها سر برآورد.
اکرمی در این باره می افزاید: جدا از محدودیت های زبانی، ما توان جهانی شدن را داریم. واقعیت این است که می توانیم و آدمهایش را نیز داریم وحتی پیشنه اش را. چه در زمینه تصویرگری و چه در نوشتن کتاب برای کودکان ونوجوانان، ولی آیا جامعه امروز ما راهی برای نویسنده اش فراهم کرده تا با فراغ بال بنویسد؟ و آیا می شود با نویسندگی زندگی کرد و نوشتن را به عنوان یک حرفه پذیرفت؟ با شرایط امروز باید بگویم: نه!
‘ طبیعتا در این سرزمین شما نمی توانید به عنوان یک نویسنده به صورت حرفه ای فعالیت کنید و همزمان درگیر دغدغه های روزمره تان باشید. یک نویسنده از صبح که بیدار می شود، باید شروع کند به نوشتن، ولی اگر بخواهد نگاهش به ناچار متوجه تحولات اقتصادی نابهنجار کشورش باشد، به راستی نمی تواند پا به پای آن پیش برود و عملا نوشتن به صورت شغل دوم او در می آید. خب، در این شرایط بچه ها هم حق دارند نگاهشان به سمت دیگر مرزها باشد. آن هم در شرایطی که تیتر اول روزنامه به سیاستمداران تعلق دارد و کم تر نشانی از ضرورت پرداختن به جهان کودکان، نوجوانان و جوانان و خواسته ها و حقوق آنان دارد، چه برسد به نویسنده هایی که به خاطر آن ها می نویسند. ‘
اکرمی در مورد چالش هایی که در حوزه کتاب و کتاب خوانی با آن ها رو به رو است، گفت: در حال حاضر اقتصاد صنعت نشر به شدت سقوط کرده و با بحرانی روزافزون رو به رو است، آن هم به دلیل افزایش هزینه خرید کتاب، کمبود کاغذ و پدیده احتکار آن. خواننده ها همیشه هستند ولی این کاستی ها امکان کتابخوانی را از آن ها می گیرد. از سوی دیگر نهادهای کنکور و آموزشگاه ها و ناشران کتاب های کمک درسی بخش زیادی از صنعت نشر را درگیر کرده اند و امکان خرید کتاب های ادبیاتی را به شدت کاهش داده اند. در حالی که فرایند کتابخوانی به افزایش حافظه بچه ها و به خاطر سپردن مطالب کتاب های درسی بسیار کمک می کند.
این نویسنده انتقاداتی به رویکردآموزش و پرورش در امر کتابخوانی در مدرسه، و همچنین رویکرد ممیزی در وزارت ارشاد وارد می کند و می گوید: ما زمانی در مدرسه هامان زنگ کتاب خوانی و حتی زنگ هنر داشتیم. رویکردی که از ساعت فراغت بچه ها در مدرسه گرفته شد و جای آنها را کلاس های فوق برنامه درسی گرفت. وقتی بچه ها از همان دوران کودکی شروع به کتابخوانی می کنند، این رویکرد در آن ها به نوعی عادت تبدیل می شود که در بزگسالی هم ادامه پیدا می کند.
این پژوهشگر و نویسنده کتاب کودک و نوجوان تصریح کرد: بچه ها وقتی کتاب خوان می شوند که در دست معلم ها و پدر و مادر خود کتاب ببینند و مدیران کشورشان را از میزان کتاب خواندن هاشان بشناسند. طرح « باشگاه های کتاب خوانی» که در سال های اخیر توسط اداره پژوهش و برنامه ریزی وزارت ارشاد به راه افتاده و کودکان و مربیان بسیاری در سراسر ایران را درگیر ترویج کتابخوانی کرده، پیامدهای خوبی در برداشته، هر چند نیاز به پشتیبانی و تمرکز بیش تری دارد. از سوی دیگر با فرایند ممیزی گاه تعجب آور در وزارت ارشاد رو به رو هستیم که مثلاٌ با جایگزینی واژه « شبح» به جای « روح» در یک قصه یا رمان فانتزی می خواهد ماهیت یک ماجرای داستانی را دگرگون کند!
اکرمی اضافه کرد: در کشوری که بیش تر نهادها زیر مجموعه دولت به شمار می روند، ترویج کتابخوانی نیز به ناگزیر نیازمند برنامه های دولتی همراه با حمایت آن از نهادهای مردمی است و در این زمینه باید توجه ویژه ای از سوی مسوولین مربوط صورت گیرد.
منبع: ایرنا
ارسال دیدگاه