حلقه‌های مفقوده‌ای برای پیوند نویسنده و فیلمساز کجاست؟

به گزارش کودک پرس، وقتی از سینمای کودک و نوجوان حرف می‌زنیم باید از بغض فیلمسازان این ژانر که سالهاست در گلو مانده نیز سخن به میان آوریم، فیلمسازانی که کم‌کم به سمت فعالیتهای دیگری گرایش پیدا می‌کنند و امیدشان از رونق سینمای کودک و نوجوان ناامید می شود. در این میان تنها چراغ روشن در کورسوی سینمای کودک همین جشنواره بین‌المللی سینمای کودک و نوجوان است که علی‌رغم تمام مشکلات هنوز به کار خود ادامه می‌دهد. در این میان باید به فکر راهکار در راستای کمک به این ژانر بود و یکی از این راهکارها استفاده از پتانسیل اقتباس در تولید فیلم است. در همین راستا میزگرد «تأثیر اقتباسهای ادبی در سینمای کودک و نوجوان» با حضور سیروس حسن‌پور از فیلمسازان کودک و نوجوان، هدیه شریفی نویسنده ادبیات کودک و نوجوان و امیرحسین مکاریانی مجری و کارشناس سینما برگزار شد که در ادامه می‌خوانید.

مکاریانی: موضوع بحث را با اهمیت جریان اقتباس در سینمای کودک و نوجوان آغاز می‌کنیم و اینکه اساسا چه‌قدر این موضوع در جریان ساخت فیلم کودک و نوجوان می‌تواند مؤثر باشد. موضوع «تأثیر اقتباسهای ادبی در سینمای کودک و نوجوان» در سی‌امین جشنواره بین‌المللی کودک و نوجوان هم مورد توجه قرار گرفته‌است و با همین تناسبِ اهمیت باید به‌دنبال راهکارهای تأثیرگذاری این پتانسیل در سینمای کودک و نوجوان بود.

حسن‌پور: همان طور که موضوع نشست در ارتباط با اقتباس است قطعا همه ما یک سوابق در ذهنمان وجود دارد از برگردان ادبیات به سینما، تاثیر ادبیات بر سینما و آثاری که در واقع این اتفاق برایشان افتاده و تجربه نشان داده که در مجموع نتایج خوبی را به همراه داشته است. این اقتباساتی که انجام شده چه در خارج کشور چه در داخل کشور که موضوع اصلی ما در مورد سینمای کودک و نوجوان است و برداشت تصویری از این ادبیات چه در چارچوب آثار نویسندگان خودمان و چه در چارچوب آثار نویسندگان خارجی اما در هر صورت این ویژگی و این شرایط تا اینجا ثابت کرده که نتایج خوبی را به همراه داشته است.

تاریخچه اقتباس به ارتباط انسان با طبیعت بازمی‌گردد

مکاریانی: بد نیست در همین زمینه  موضوع را از دیدگاه یک نویسنده ببینیم و شرایطی فراهم شود تا موضوع اقتباس از دو دیدگاه بررسی شود اینکه اهمیت اقتباس چه قدر است؟ و آیا در ژانر کودک و نوجوان موضوعیت دارد یا خیر؟

شریفی: واقعیت این است که به نظرمن اصلا ادبیات و سینما جدا ناپذیر هستند یعنی اصلا مگر ممکن است که دو زمینه ای که با داستان درام سرو کار دارند از هم اقتباس نکنند من می‌گویم که این نه تنها در مورد فیلم اتفاق می‌افتد در مورد کتابهای داستانی هم این اتفاق متصور است. هیچ یک از ما به عنوان پدید آورنده یک اثر بی تاثیر از محیط اطرافمان نیستیم بی تاثیر از پدیده‌های اطراف مان نیستیم و به یقین ما اقتباس می‌کنیم این اقتباس کردن یک فعل دیرپا است.از زمانی که انسان با طبیعت ارتباط برقرار کرده این اقتباس هم وجود داشته چرا ما به این مقوله می پردازیم؟ به یقین در پرداخت و ساخت دچار هم پوشیها یا کارهای موازی شدیم یا اختلاف نظرهایی شدیم که باید آنها را حل کنیم و گرنه اقتباس یک پدیده کاملا شناخته شده و مورد قبول ما انسانها است.

مکاریانی: اگر بخواهیم اطلاق اقتباس را به یک اثر داشته باشیم لازم است مؤلفه‌هایی را برای‌ آن در نظر بگیریم که بنابر این مولفه‌ها بتوانیم صفت اقتباس خوب را به یک اثر نسبت دهیم. البته در برخی منابع از عناوینی مانند اقتباس کامل استفاده شده که به نظر من نمی‌توان یک اثر سینمایی را اقتباس کامل از یک اثر ادبیاتی دانست چرا که کمال اقتباس به دلیل تفاوت ماهیت دو گونه از اثر هنری امکان‌پذیر نیست. نظر شما درباره این مولفه‌ها چیست؟

حسن‌پور: همان طور که خانم شریفی گفتند حاصل یک اثر ادبی برگرفته از ارتباط نویسنده با جهان اطرافش است و بهره برداری که از آن اثر ادبی صورت می‌گیرد، این مرحله اول کار است در مرحله بعد، یک فیلم ساز یا یک کارگردان یا حتی سایر هنرهای دیگر و هنرمندان دیگری که در آثار مختلف دست به تجربه اقتباس در خلق آثارش می‌برد احساس می‌کند که جهان نویسنده با جهان خودش به عنوان یک فیلم ساز یا مخاطب خیلی نزدیک است یا به نوعی تاثیرپذیری خودش به عنوان یک فیلم ساز از این اثر ادبی مثبت بوده و نشانه‌های خوبی را در بر داشته است. این یک بخش ماجرا است بخش بعدی ماجرا یک مقدار تکنیکی تر و فنی تر می شود این که چه قدر این اثر آمادگی دارد برای تبدیل شدن به یک اثر سینمایی یا یک اثر تصویری. این قابلیت بر اساس تجربیاتی که فیلم ساز در خلق آثار اقتباسی به دست آورده ارزیابی می‌شود. فیلمساز ارزیابی می‌کند که این اثر قابلیت تبدیل شدن به تصاویر را دارد و می‌تواند تبدیل به یک اثر سینمایی شود، البته این اقتباس نمی‌تواند تمام و کمال صورت پذیرد و تنها می‌توانیم از لغت برداشت وفادارانه برای اقتباس استفاده کرد. چون قرار است اثر از یک فیلتر دیگری رد شود و بعد تبدیل بشود به یک جهان تصویری بنابراین در آن یک سری اتفاقاتی می افتد که آن را به یک اثر ادبی تبدیل می‌کند.

مکاریانی: راجع به ارتباط نویسنده و کارگردان در این اقتباس صحبت کردیم شاید برای ارتباط بین نویسنده و فیلمساز حلقه مفقوده‌ای وجود داشته باشد تا با تکمیل آن بتوان ارتباط موثرتری برای خلق اثر اقتباسی تأمین کرد. لازم است بررسی شود که چرا این ارتباط برقرار نمی‌شود تا به واسطه آن شاهد یک اقتباس خوب از اثر نویسنده باشیم؟

شریفی: اقتباس شکلهای مختلف دارد و ما اقتباس آزاد داریم، اقتباس مقید داریم، اقتباس الهام بخش داریم همه اینها گونه‌هایی از اقتباس است که سال هاست تجربه اش کردیم. در دنیای امروز که کاملا تخصصی با موضوعات برخورد می‌کند وقتی می خواهیم پدیدآورنده اثری باشیم لازم است به همان موضوع خاص ورود کنیم ما دیگر هر کداممان حکیم نیستیم که به تمام موضوعات احاطه داشته باشیم.

حلقه مفقوده ارتباط نویسنده و کارگردان فردی با عنوان «chief editor» است

شریفی: تعجب می‌کنم از اینکه خیلی وقتها می گویند که این کارگردان اقتباس غلطی از این داستان کرده یا نویسنده عصبانی می شود از اینکه آنچه از کتابش اقتباس کرده‌اند با محتوای کتاب تقارن ندارد. به نظر من هر دو بخشی از حرفشان درست است؛ برای این که اصلا ما از نویسنده که در ابتدا داستان را می نوشته انتظاری نداشتیم که به فیلم شدنش فکر کند مگر این که کار را سفارش داده باشند. پس برمی گردم به سوال شما که چه اتفاقی می افتد که این اختلافها به‌وجود می‌آید.
به نظر من جایی که باعث بروز این اختلافات می شود یک حلقه مفقوده است، در واقع یک فرد مدیر است که در اصطلاح انگلیسی به او می گویند «chief editor» ما این فرد مدیر را در انتشارات، کارهای مطبوعاتی و در خیلی کارهای دیگر داریم. حتی در بسیاری از فیلمهای اقتباسی خارجی نام این افراد را دیده‌ام ولی متاسفانه هنوز در ایران این جا نیفتاده و طبق نگاه سنتی به ویراستار به عنوان یک فردی نگاه می کنند که در واقع قضیه را ماست مالی می کند ولی این طور نیست ویراستار در خیلی جاهای دنیا در واقع مشاور خاموش آن کارگردان و تهیه کننده است و دائما در کنارشان است چرا؟ چون اوست که باید ارزشیابی اولیه، تکوین و نهایی را انجام بدهد در کاری که می آفرینیم همیشه به این فرد نیاز داریم  حتی یک نویسنده دوستانی دارد که «chief editor» او هستند. این حلقه در ایران مفقوده است و یک دلیل اساسی وجود دارد چون تعداد این آدم ها کم است آدم هایی که هم به ادبیات و هم به سینما احاطه داشته باشد شما حساب کنید که بحث کودک هم مطرح می شود یعنی می شود یک آدم سه وجهی و این فرد باید شخصیت قدرتمندی باشد. از لحاظ اقتصادی آدم گرانی است حتی ناشران ما هم می دانند که سرویراستارها آدم های گرانی هستند اما ناشرهایی که از سرویراستارهایشان استفاده کردند و هزینه کردند در این قضیه ناشرانی بسیار موفق از آب درآمدند و می بینیم فیلم هایی هم که از این افراد استفاده کردند فیلم های موفقی بودند و توانستند که جایگاه خاصی را به خودشان اختصاص بدهند.

مکاریانی: ارتباط بین نویسنده و کارگردان که به عنوان یک حلقه مفقوده از آن یاد می‌کنیم در سایر ارتباطها نیز مصداق پیدا می کند اما اینجا بیشتر به چشم می‌آید اما باید ببینیم از دید کارگردان، کسی که کار سینمایی کرده و با اقتباس آشنایی دارد آیا این حلقه مفقوده وجود دارد و نقصان چنین فردی که خانم شریفی گفتند در ارتباط بین نویسنده و فیلمساز احساس می شود؟ آقای حسن‌پور شما علاوه‌بر اینکه خودتان کار کودک کرده‌اید به عنوان دستیار با آقای مجیدی هم همکاری داشتید آیا اگر چنین ارتباطی شکل بگیرد می‌تواند به صورت موثر بر یک کار اقتباسی تأثیرگذار باشد.

حسن‌پور: در واقع این زیر متن ها و روابط در سینما و ادبیات ما تعریف نشده است، در رابطه با نکته ای که شما اشاره می کنید ما اول راه هستیم، هنوز این سلسله مراتبی که قرار است بین یک نویسنده و فیلمساز شکل بگیرد به تکامل نرسیده‌است. آیا ویراستار به عنوان یک شخص سازنده و تاثیرگذار می تواند در جهت ارتقای اثر به لحاظ کیفیت در رابطه با این دو بخش فعالیت داشته باشد؟ واقعیت این است که فاصله خیلی زیادی بین نویسنده اثر و فیلمساز وجود دارد که به نظر من این فاصله باید کمتر شود.‌
در مواردی پیش می‌آید که من به عنوان فیلمساز و همکارانم به عنوان کارگردان با یک اثر ارتباط برقرار می‌کنیم این اقتباسی که از اثر داریم به چندین طبقه تقسیم می شود گاهی این برداشت از اثر تنها به تم کار منتهی می شود و گاهی نیاز به ارتباط به جهان فرامتنی از اثر داریم تا بتوانیم شخصیت‌پردازیها را در کار کاملتر کنیم. در راستای تحقق تمام این موارد لازم است یک ارتباط خوب با نویسنده شکل بگیرد. گاهی یک اثری را مطالعه می‌کنیم و آن کتاب به تهیه کننده معرفی می‌شود متاسفانه آن توجهی که باید به وجود بیاید یا تعاملی که بین فیلم ساز و نویسنده و تهیه کننده اتفاق بیفتد نمی‌افتد.

مکاریانی: کجا باید این ارتباط موثر بین نویسنده و کارگردان شکل بگیرد آیا محافلی مثل جشنواره کودک و نوجوان نمی‌تواند به برقراری این ارتباط کمک کند؟ در واقع خود جشنواره کودک و نوجوان می‌تواند متولی برقرار اینگونه ارتباطات باشد چون من که تا کنون محافل مشابهی برای چنین ارتباطاتی شاهد نبودم.

حسن‌پور: خیر من هم سراغ ندارم بگذارید از زاویه دیگری بحث را مطرح کنم من حدود دو سال در بخش اقتباس شورای فیلم نامه «سیما فیلم» حضور داشتم؛ کتاب های زیادی پیشنهاد شد به این شورای اقتباس برای بررسی و اظهارنظر راجع به این که چه قدر قابلیت اقتباس در این کتاب ها وجود دارد این اتفاق افتاد این شورا وارد کار شد کتاب های زیادی حائز اهمیت بود برای این که از تم، ایده و طرحش یا از کلیت خود کتاب این بهره برداری صورت بگیرد. در یک جایی این قضیه متوقف شد به درستی با تعطیل شدن چنین مراکزی و با تأکید بر سوال حضرتعالی،کجا باید این اتفاق بیفتد؟ باید راجع به اینها حرف بزنیم  اگر به این سوال ها جواب بدهیم قطعا می توانیم مراحل بعد را هم پیدا کنیم چون به نطر من یک حلقه مفقوده وجود ندارد بلکه من قائل به حلقه‌های مفقوده هستم.

مکاریانی: خود جشنواره هم می تواند متصدی باشد به عنوان پیشنهاد می توان گفت که مجالی برای این ارتباط برقرار کند چرا که تاکنون فقدان چنین ارتباطی مشکلات زیادی بین جامعه ادبی و سینمایی به‌وجود آورده است من در گفتگوهایی که با نویسندگان مختلف داشتم اغلب از نوع برداشت متن توسط فیلمسازان گلایه داشتند و ناراحت بودند که کوچکترین نظرخواهی از نویسندگان نداشتند تا در خلق اثر کمکشان کنند. مجال این ارتباط  می تواند کمک کند به جریان سینمای اقتباسی نه فقط سینمای اقتباسی در حوزه کودک و نوجوان چون جریان سینمای اقتباس دچار مشکل اساسی است.

شریفی: این فضا را سفارش دهنده باید فراهم کند، سفارش دهنده تهیه کننده است حامی است کارگردان است یا هر کس دیگری که در واقع پشت این طرح نشسته و می خواهد که این داستان اقتباس شود اوست که باید نویسنده و تمام عوامل فیلم را کنار همدیگر قرار بدهد یک مثالی می زنم که بعد جمع بندی کنم آقای کاظم اخوان در مورد سریال زی زی گلو یک روز در جمع دوستان تعریف می کردند که ما این عروسک را ساختیم و گروه نشسته بودیم و فکر می کردیم که اسم این عروسک را چه بگذاریم یکی گفت گوش هایش تا به تاست یکی گفت صدایش فلان است و  هر کس یک چیزی گفت و شروع کردیم اسم ساختیم در این ارتباط و برای این شخصیت و شد زی زی گلو آسی پاسی دراز کوتاه تابه تا و این جا شد که کل افراد شدند یک پیکره واحد یعنی عواملی که آمدند و این ها را کنار همدیگر قرار دادند بسیار هوشمندانه عمل کردند این افرادبه خرد جمعی اعتقاد داشتند پس آمدند از این خرد جمعی استفاده کردند و یک فضا، شخصیت و داستانی را خلق کردند که هنوز هم برای دهه شصتی ها نوستالژی است و به آن تعلق خاطر دارند.

راه موفقیت در خلق آثار ماندگار استفاده از خرد جمعی است

شریفی: پس وقتی می‌گوییم این حلقه مفقوده طوری نیست که الزاما این پیکره خرد جمعی را حذف کنیم اتفاقا آن حلقه مفقوده و حلقه های مفقوده برای این که پیکره را به وجود بیاورند برای اتحاد در این پیکره و می بینیم که چه در ایران و چه در کشورهای دیگر هر گاه این اتفاق افتاده آثاری فاخر داشتیم که تا سال ها همه از آن یاد کرده اند دوستان نویسنده من بله گله دارند شکایت دارند از این که فیلمی که ساخته شد اثر من نیست برخی از گله ها به حق است کاش اگر با او تماس می گرفتند حتی کمک می کرد در وادی و اثربهتری آفریده می شد اما برخی از گله ها نابه حق است من به عنوان یک نویسنده خودم می گویم ما نویسنده ها این مشکل را با تصویرگران داریم چرا؟ برای این که تصویرگر از داستان ما تخیلی می کند که الزاما با تخیل من هم پوشی ندارد و نمی تواند هم داشته باشد اتفاقا داستان موفقی هم هست برای اینکه به تعداد خواننده هایش فضا و شخصیت و زمان و مکان را طیف داده و هرکسی توانسته تخیل خودش را بکند این اصلا یکی از معیارهای خوب یک داستان است اما ما همیشه می گوییم که گربه ای که من گفتم باید که مثلا سیاه راه راه می بود این را تصویرگر از کجا بداند به تبع گربه خودش را خواهد گفت و تصویرسازی می کند.

دوستان نویسنده من ممکن است اعتراض کنند که این چه دفاعی بود؟ به آنها خواهم گفت اتفاقا این دفاع از حرفه ما است داستانی که دیگری هم امکان گفتن قصه خودش را داشته باشد داستانی بسیار قوی  است کما اینکه ما تجربه این کار را در مورد قصه های مجید داریم که در کرمان اتفاق افتاده ولی می بینیم مجید اصفهانی است یعنی این قصه ها اینقدر قوی بودند که آقای پوراحمد امکان ساختن این قصه ها را در اصفهان داشته باشد مجید کرمانی با مجید اصفهانی تفاوتی ندارند هیچ فرقی نکردند، پس به همین دلیل است که ما مجید را دوست داریم چون اصلا قصه های مجید خودش قوی است پس این امکان را ایجاد می کند.

مکاریانی: اگر بتوانیم همین اجماع فکری در خلق یک پدیده سینمایی مثل سینمای کودک را به‌وجود بیاوریم نتیجه خوبی گرفته‌ایم کما اینکه این اجماع فکری برای تولید اثر حاصل شود طبیعتا ماندگاری بیشتری خواهد داشت اگر این چرایی را ما بتوانیم واکاوی کنیم به نظرم نتیجه خوبی از این بحث گرفته‌ایم.

حسن‌پور: درست می گویید ماجرا زیاد است در ارتباط با این موضوع متولی می خواهد به نظر من، الان شما پیشنهاد دادید که جشنواره متولی این کار شود این که قبلا مسبوق به سابقه بوده جای بحث دارد فکر می کنم این اتفاق قبلا هم افتاده است که البته آن هم باید آسیب شناسی شود ما الان یک مجموعه‌ای از نارساییها را داریم که وسط این مجموعه یکی از مسائل اقتباس سینمایی به خصوص اقتباس از اثر ادبی کودک و نوجوان است شما یک جا تعمیمش دادید، بسیار هم درست است این موضوع متولی می خواهد. فرض کنید توافق شد که یک اثر به سینما تبدیل شود. باید مراحل ادبی کار را دنبال کرد. فیلمساز در یک اثر ادبی به‌دنبال موضوع و فیلمنامه خوب است. چون خودم یک بخشی از کار فیلمسازی‌ام را در تحقیق و پژوهش سپری می‌کنم این را لمس کرده‌ام که یک نویسنده چه زحماتی می‌کشد اما در برابر این زحمات چقدر به نویسندگان آثار بها می‌دهیم؟ این موضوع مشمول مسئولان کلان در این عرصه می‌شود.

کمترین بودجه تخصیصی در پروسه تولید به نویسنده می‌رسد

حسن‌پور: ارتباط خوبی با نویسنده برقرار نشده که این یکی از آن مسائلی است که به نظر من باید آسیب شناسی شود و  یک متولی نیاز داریم. در ارتباط با اقتباس بنیاد سینمایی فارابی دوره ای این کار را انجام داد چند سال اخیر یک بخشی در بنیاد سینمایی فارابی دایر شده بود و دوستانی در این زمینه فعالیت کردند در این زمینه یک سری حرکاتی را انجام دادند ولی خروجی نداشت چون در درجه اول برای آن نویسنده آن تحرک لازم ایجاد نشد اشتیاق لازم ایجاد نشد می خواهم از آن آخرین اولویتم راجع به این توجه بگویم ما قرار است که در واقع در ارتباط با پروسه تولید یک اثر سینمایی که بحثمان اقتباس است آخرین برآوردی که بعد از این که فیلم تولید شد و به مرحله اکران رسید صفر تا صدش چه قدر شده وقتی آسیب شناسی می کنید می بینید کمترین بودجه ای که تخصیص داده شده به نویسنده بوده یادمان نرود من خودم اساسا ارزش و بهایم به این است که دنبال موضوعی هستم که در موردش تحقیق کرده یک جهانی را به وجود آورده برای من مهیا کرده که بتوانم ارتباط برقرار کنم این به نظرم خیلی نکته درستی است. پس ما باید توجه کنیم به این بخش متأسفانه نشد در بخش سینما است ولی اجازه بدهید چون راجع به اقتباس داریم صحبت می کنیم من این نکته را عرض کنم در سیما فیلم یک اتفاق افتاد همین روال بود یعنی ما کمترین بها را به نویسنده آن اثر دادیم که قرار است از اثر آن نویسنده یک فیلم تولید شود بعد می رویم سرصحنه که من راجع به آن ها خیلی حرف دارم  آیا اجرایی که باید اتفاق می افتاد به شکل احسنت اتفاق افتاده چقدر این اثر ادبی که ناموفق بوده در روند تولید ضربه به آن خورده این ها قابل بحث است به اعتقاد من.

مکاریانی: حلقه های مفقوده برای آسیب‌شناسی سینمای کودک و به‌خصوص آسیب‌شناسی اقتباس در سینمای کودک بسیار زیاد است اغلب به حلقه مفقوده اقتصادی منتهی می‌شود که بخشی از آسیبهای وارده اقتصادی به سینمای کودک مرتبط با بحث اکران است، اگر بخواهیم موضوع اکران را مطرح کنیم داستان پرغصه دیگری می‌شود که ما را از اصل موضوع دور خواهد کرد. با این تفاسیر بخش عمده‌ای از دلایل فقدان شکلگیری یه خرد جمعی برای خلق اثر ناشی از موانع اقتصادی است.

حسن‌پور: چند فیلم از فیلمهای امسال جشنواره اقتباسی بودند، کارهایی هم بود که من قبلاً آن ها را خوانده بودم ولی حق مطلب ادا نشده بود اگر موضوع را آسیب شناسی کنیم یک بخشی از آن در واقع بخش اقتصادی است یعنی من تولید را هم دخیل می بینم در این که چقدر این فیلم جان لازم را داشته برای این که بتواند حق مطلب را راجع به آن داستان و فیلمنامه ادا کند اما همه ماجرا این نیست یک بخشی از آن دیدگاه خود فیلم ساز است که آن اثر نتوانسته به شکل درستی اجرا شود. گاهی نویسنده متن خارج از این مملکت است ارتباط وجود ندارد یک بخشی هم است داخل کشور است من می گویم خود اثر نماینده آن نویسنده است خودش مبین است. در واقع من وقتی می خوانم همه آن چیزی که باید نویسنده در پیش روی من قرار دهد وجود دارد. مگر این که من یک نکاتی داشته باشم یک سؤالات دیگری داشته باشم در رابطه با انتخاب این اثر نیاز داشته باشم الزاماً در درجه اول با نویسنده ارتباط برقرار کنم که جهان بیرونی تری از این اثر شما دارید من نیاز دارم به طور مثال، ولی شما اثر تألیفی وقتی می خوانید که چقدر عمق زیبایی در رابطه با این کاراتری که قصه راجع به آن اتفاق می افتد اما در برگردان این عمق نیست در سینما که الآن من در این دوره با آن برخورد کردم یک اثری بود نمی خواهم اسم بیاورم در سطح دارد می گذرد در صورتی که کتابش را وقتی شما می خوانید با خانواده این شخصیت نوجوانی که این اتفاق افتاد همزاد پنداری می کنید و بغضتان می گیرد روی پرده می بینید این همزاد پنداری ندارید در صورتی که همان صحنه و همان فضاها آن را وقتی شما در کتاب می خوانید احساس می کنید چقدر گرم و چقدر درست است.

منبع: خبرگزاری تسنیم