به گزارش کودک پرس ، محمدرضا چهارسوقی امین: مگان مکدونالد نویسنده کتابهای کودک و نوجوان آمریکایی در اسفندماه سال هزار و سیصد و سی و هفت به دنیا آمد. وی دوران کودکیاش را در ایالت ویرجینیا گذراند و سپس در دانشگاه پیتسبورگ مشغول بهتحصیل شد. جودی دمدمی یا جودی مودی از معروفترین آثار او است که توسط سه موسسه انتشاراتی افق، گاج و فنی ایران به بازار عرضهشده است. وی تابهحال موفق به کسب شش جایزه مهم ادبی از جمله جایزه کتاب کالیفرنیا شده است.
چند بار در مصاحبههایتان بیان کردید که یکی از شباهتهایی که بین شما و جودی وجود دارد دمدمی بودن شما است، آیا تابهحال برایتان پیش آمده که سرنوشت یکی از شخصیتهایتان را به دلیل دارابودن این خصوصیت اخلاقی تغییر دهید؟
تابهحال پیش نیامده که از شخصیتهایی که خلق میکنم متنفر بشوم، هرچند گاهی اوقات جسیکا فینچ حرصم را در میآورد. وقتی میبینم یکی از شخصیتهایم در نشان دادن ویژگیهای بد اخلاقیشان افراط میکنند، مسیر داستان را طوری پیش میبرم که آن شخصیت بتواند ویژگیهای اخلاقی پسندیدهاش را بهنمایش بگذارد. برای مثال ویژگی مثبت جسیکا علاقه او به خوکها و توجهش به خوک خانگی خودش، پیگی ویگی، است. یا مثلا وقتی که جودی دمدمی بودن را از حد میگذراند، داستان را طوری پیش میبرم که او یک هفته کامل خوب و سرحال باشد. برای مثال در کتاب جودی دمدمی مریخی میشود، یک جنبه دیگر از شخصیت جودی را میبینیم.
در گذشته حرفهایی در ایران شنیده شد که خواندن کتابهای جودی در آمریکا به کودکان زیر دوازده سال توصیه نمیشود.
بهشخصه کتابهای جودی را برای کودکان بین هفت تا ده سال نوشتهام و اگر هم کسی که خارج از این محدوده سنی است این کتابها را بخواند مشکلی پیش نمیآید و خیلی هم خوب است. جودی دمدمی برای تمامی سنین خواندنی است.
قبلا گفتهاید که عضو انجمن سری جودی هستید، آیا از یک قورباغه برای عضویت در این انجمن کمک گرفتید؟
وقتی بچه بودیم یکی از خواهرهایم انجمن ج.ق را تشکیل داد. برای عضوشدن در این انجمن باید یک وزغ را با دست برمیداشتیم. من نمیدانستم که وزغها از خودشان یک سری مایعات خاص ترشح میکنند و فکر کردم وزغ رویم خرابکاری کرده است (میخندد) ایده این انجمن هم از اینجا آمد.
شما یک عالم خواهر دارید اما برای جودی یک برادر خلق کردهاید، چطور شد که تصمیم نگرفتید برای جودی هم یک خواهر خلق کنید؟
اصل قضیه اینطور است که جودی قرار بود خواهری به اسم مودی (دمدمی) داشته باشد. اما تصمیم گرفتم برایش یک برادر خلق کنم تا بیشتر از قوه تخیلم کار بکشم. با این کار زندگی جودی را متفاوت از زندگی خودم کردم.
شما یک دورهای کتابدار بودهاید، کار یک کتابدار را چگونه ارزیابی میکنید؟
کارکردن بهعنوان کتابدار کتابخانه کودکان بینظیر بود، هر روز بین کودکان و کتابهای کودک ارتباط برقرار میکردم. کتابخانهها اهمیت بسیار زیادی دارند چرا که کتابهای مختلف را در دسترس عموم قرار میدهند.
نظرتان راجع به فیلم جودی دمدمی چیست؟ آیا به آن چیزی که در ذهن دارید نزدیک بود؟
بله، خودم دستیار نویسنده فیلم بودم لذا فیلم به تصویری که از داستان در ذهنم وجود دارد شباهت زیادی داشت. عوامل فیلم هر روز دعوتم میکردند تا صحنه و روند فیلمبرداری را ببینم. همه چیز واقعا ظریف و ریزبینانه طراحی شده بود.
شما و جودی جفتتان به جمعآوری مجموعههای عجیب و غریب علاقه دارید، چطور جمع کردن اینطور چیزها میتواند لذتبخش باشد؟
جمع کردن چیزهای مختلف بهخودی خود یک عادت سرگرم کننده است! وقتی که دختر بچه بودم مجموعههایی درست مثل مجموعههای جودی داشتم. الان هم مجموعههای مختلفی مثل چسبزخم، سنجاقک، پاککن و عروسکهای میمونی که با جوراب درست شدهاند دارم.
در حال حاضر چسبزخمهایی با طرحهای دزدان دریایی و حشرات. دارم چسبزخمهایی هم دارم که شکل لایههای گوشت خشکشده هستند و البته چسبزخمی دارم که روی آن نوشته شده است بیایید دنیا را نجات بدهیم، از همانهایی که در کتاب جودی دنیا را نجات میدهد الهامبخش جودی بود.
ایده خلق چیزهای متفاوتی مثل عروسک هدر میشه بهتر رو از کجا میآورید؟
هدر میشه بهتر عروسک واقعی بود که وقتی خودم بچه بودم یکی از آنها داشتم. میتوانستم سرش را بچرخانم و مریضش کنم و دوباره سرش را بچرخانم تا خوب شود. اگر کسی مثل جودی دمدمی آرزوی پزشکشدن داشته باشد، این عروسک را خیلی دوست خواهد داشت.
منبع: ایبنا
ارسال دیدگاه