«نخبگان» یا «خویش نخبهپنداران» مسأله این است
جامعه ما در حدود ۵ دهه گذشته و از زمان برگزاری اولین کنکور، در تعریف مفهوم و یافتن مصداق «نخبه» به بیراهه رفته و استعدادهای میلیونها جوان و نوجوان را به هدر داده است. آیا این انحراف تاریخی را در سایر حوزهها نیز مرتکب شدهایم.
به گزارش کودک پرس ، سید محمدحسین علمالهدی در یادداشتی نوشت: «بر اساس سیاستهای بنیاد ملی نخبگان، گرفتن رتبهای خوب در کنکور یا جایزهای در یکی از جشنوارههای علمی و المپیادها به معنی نخبه بودن نیست» این سخنان دکتر سورنا ستاری به خوبی نشان میدهد که جامعه ما در حدود 5دهه گذشته و از زمان برگزاری اولین کنکور، در تعریف مفهوم و یافتن مصداق «نخبه» به بیراهه رفته و در این بیراهه تاریخی، استعدادهای میلیونها جوان و نوجوان را به هدر داده است. حال سؤال مهم این است که آیا این انحراف تاریخی فقط در حوزه علم بوده و یا این اشتباه «عمیق» و «راهبردی» را در سایر حوزهها نیز مرتکب شدهایم.
با نگاهی به تعریف «نخبه» در حوزههای اجتماعی و فرهنگی، رنج تاریخیمان بیشتر و عمیقتر میشود. گسترش شبکههای اجتماعی و پدیدار شدن مفهوم «سلبریتی» و تبدیل افرادی که از هر طریق و مسیری «فالور» بیشتری جمع کرده و «لایک» بیشتری میخورند به «گروههای مرجع» عمق فاجعه را بیشتر کرده است. امروز ما با پدیدهای روبرو هستیم که دچار «توهم نخبگی» شده است و با «اعتماد به نفس کاذب» در مقام «علامه دهر» در موضوعاتی اظهار نظر میکند که کوچکترین اطلاعات لازم را در آن ندارد. نکته قابل توجه این است که این «توهم نخبگی» در عرصههایی مانند سیاست رشد و نمو سریعی داشته است.
در دهه اول انقلاب اسلامی، افرادی متکفل سمتها و پستهای مختلف در سه قوه بودند که بیش از آنکه «شخصیت حقوقی» و پست و عنوانشان مطرح باشد به عنوان «شخصیت حقیقی» دارای «اندیشه»، «مهارتها» و «تواناییهایی» بودند که مورد توجه و عنایت قرار داشت؛ مثلاً قوه قضائیه با نام شهید بهشتی پیوند خورده است نه بالعکس. بنابراین در مفهوم عمومی «کارگزار سیاسی» با «نخبه سیاسی» یک همپوشانی قابل قبولی پیدا کرد. در حالیکه امروز و در پایان دهه چهارم انقلاب این همپوشانی نه تنها قابل قبول نیست بلکه به شدت زیر سؤال رفته است.
امروز در برخی از سمتها و پستها «خویش نخبه پندارانی» مشغول به کار هستند که از بدیهیترین تواناییهای لازم برخوردار نیستند و به دلیل «توهم نخبگی» نیز حتی حاضر به شنیدن صدای دیگران نیستند. کافی است سخنان رؤسای 3 قوه در 20 سال گذشته را مرور کنید تا با دنیایی از سخنان فقهی، حقوقی، تاریخی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، ورزشی، هنری و … روبرو شوید که بیش از هرچیز زاییده «تفکر شخصی» آنها بوده است تا یک «چارچوب گفتمانی» و «صحیح». مثلاً رئیسجمهوری که نمیدانست که آیا با «مردم اسرائیل» دوست هستیم یا خیر و پرچمدار طرح موضوع «هلوکاست» در جهان شده بود و یا رئیسجمهوری که مفهوم و حوزههای مختلف «علم» را نشناخته و تفاوت آن را با «محصول علم» نمیداند و تلاش میکند با این استدلال که «شما یک قرآن در داشبورد خودرو بگذارید که خودروی اسلامی نمیشود» ثابت کند که «میان علم اسلامی و غیراسلامی تفاوتی وجود ندارد». و یا رئیس سازمان محیط زیستی که در پی تعطیلی «کشاورزی» است درحالیکه خود زمانی «وزیر کشاورزی» بوده و یا 30 نمایندهای در مجلس که به وزیر ورزش نامه زدند و «خواهان تغییر در لیست تیم ملی در جام جهانی» روسیه شدند و متأسفانه هزاران مثال دیگر.
به نظر میرسد لازم است تا همه تلاش کنیم تا مفهوم صحیح «نخبه» در عرصههای مختلف را دریابیم و آن را با دیگران به اشتراک بگذاریم. و تلاش کنیم تا در حد بضاعت، با نقد صحیح و دلسوزانه برخی مسئولان را از «توهم نخبگی» خارج نماییم تا در «جایگاه حرفهای» مسئولیتشان بنشینند و مرتب به آنها یادآوری کنیم که «کارگزار سیاسی» با «نخبه سیاسی» یکسان نیست؛ لطفاً دچار توهم نشوید و به نقد منتقدان و پیشنهادات نخبگان در هر عرصهای برای رفع مشکلات و عبور از آنها توجه نمایید.
منبع: فارس
ارسال دیدگاه