به گزارش کودک پرس ، چهاردهمین جشنواره بین المللی فیلم های کودکان و نوجوانان از بیست و چهارم تا سی ام مهر 1378در اصفهان برگزار شد و آثار پذیرفته شده در بخش های مختلف نمایش داده شده و علاوه بر هیات های داوری یک هیات داوران متشکل از 100 کودک و نوجوان که در میانشان داور ناشنوا هم حضور داشت، به تماشای آثار و داوری آن ها نشستند. از میان این آثار می توان به فیلم های شاخصی همچون «دختری با کفش های کتانی» به کارگردانی رسول صدرعاملی، «بید و باد» ساخته محمدعلی طالبی، «رنگ خدا» اثر مجید مجیدی و «کودک و سرباز» ساخته رضا میرکریمی اشاره کرد که همگی آنها با استقبال گرم مخاطبان جشنواره روبرو شدند اما در میان آثار غیر ایرانی جشنواره چهاردهم کمتر به اثری شاخص برمی خوریم که «آقای رایس اسرارآمیز» ساخته نیکلاس کندال یکی از آنهاست.
«دختری با کفش های کتانی» از مهمترین فیلم های سینمای جامعه محور است که این روزها به سینمای اجتماعی مشهور شده و بخش مهمی از تولیدات سالانه سینمای ایران را به خود اختصاص داده است. با این تفاوت که نگاه صدرعاملی، نگاهی موشکافانه به موضوع بلوغ و تاثیر آن بر روح و روان یک نوجوان است. پیمان قاسمخانی که فیلمنامه این فیلم را نوشته، قهرمان داستان خود را دختری نوجوان از طبقه مرفه انتخاب کرده که به پسری اندکی بزرگتر از خودش علاقه مند شده و پس از آن که در پارک دستگیر و به کلانتری برده می شود، قید خانه و خانواده را زده و شبی را در خیابان سپری می کند. قاسمخانی این سفر اودیسه وار یک روزه را عالی ترسیم کرده و قهرمان خود(تداعی) را در مسیری قرار می دهد که در پایان او را به بلوغ و پختگی فکری می رساند. در این مسیر هم شخصیت های فرعی خلق شده همچون زن و شوهر ساکن حاشیه شهر به کمک تداعی آمده و همراهش می شوند. صدرعاملی در این فیلم که یکی از بهترین ساخته های سینمایی اش به حساب می آید، کاملا تکنیک را در خدمت محتوا به کار گرفته و با فیلمنامه پیش رفته بدون این که اسیر فرم شود. یکی از سکانس های جذاب فیلم که کارگردانی خوبی دارد، سکانس ملاقات شبانه قهرمان های فیلم در پارک است که همزمان با آن، نگهبان پیر پارک تمام چراغ های آنجا را روشن می کند. همینطور پایان باز فیلم که تداعی دم دمای صبح به خانه رسیده و زنگ می زند و نوری داخل خانه روشن می شود. دیگر نقطه قوت فیلم هم بازی درخشان پگاه آهنگرانی در نقش تداعی است که تک لحظه های درخشان بسیار در بازی اش به چشم می خورد که پروانه طلایی بهترین بازیگر را هم به چنگ آورد.
«رنگ خدا» هم دیگر فیلم مهم جشنواره چهاردهم است که در بازار بین الملل هم به موفقیت خیره کننده ای دست پیدا کرد و یک نمونه آن فروش دو میلیون دلاری اش در آمریکا بود. فیلم قصه ای آشنا در بستر ملودرام را روایت می کند که برای تماشاگر کاملا ملموس و باورپذیر جلوه می کند. داستان پسر کم سن و سال نابینایی که در یک مرکز شبانه روزی مخصوص نابینایان درس خوانده و زندگی می کند تا اینکه در آغاز تابستان و پس از پایان امتحانات همراه پدر روانه روستای زادگاهش می شود. با این تفاوت نسبت به سال های گذشته که دیگر بازگشتی به تهران در کار نبوده و پدر او را به کارگاه نجاری مرد نابینای روستا می برد. فیلم موضوع تلخی دارد که به عمق جان مخاطبانش نشسته و او را به همذات پنداری با محمد نابینا وادار می کند. به موازات آن تصویری از پدر می سازد که مخاطب را از او دور کرده و به سمت محمد متمایل می کند.
ازدواج دوباره پدر پس از مرگ همسر، نقطه عطف نخست فیلمنامه به حساب می آید که قصه را وارد فاز تازه ای کرده و تماشاگر را در بیم و امید نسبت به سرنوشت محمد قرار می دهد. مجیدی در «رنگ خدا» به خوبی بر عناصر موجود در طبیعت مانور داده و از صدا به عنوان یکی از شخصیت های کار بهره گرفته است. زیرا محمد به واسطه نابینایی ارتباط فوق العاده ای با صدا دارد که این امر را در سکانس فوق العاده سقوط پدر و پسر در رودخانه خروشان مشاهده می کنیم. مجیدی بازی درخشانی هم از محمد رمضانی در نقش محمد گرفته که در لحظاتی حیرت انگیز جلوه می کند. حسین محجوب هم توانسته حرفه ای بودن را در سبک بازی خود نمایان کند. هیات داوران نیز به همین خاطر پروانه طلایی بهترین فیلم و کارگردانی را به مجیدی اعطا کرد که کاملا مستحق دریافت آن به نظر می رسید.
رضا میرکریمی که توانسته در سال های اخیر فیلم های تاثیرگذاری بسازد، در نخستین ساخته سینمایی خود «کودک و سرباز» نشان داد که استعداد این کار را داشته و می تواند به مرور به قله های سینمای ایران صعود کند. سرباز وظیفه بهمن امین پور که می خواهد با استفاده از تعطیلات نوروز به زادگاه خود در شمال کشور رفته و مقدمات خواستگاری اش را فراهم کند، با ممانعت فرمانده اش برای دادن مرخصی همراه می شود. در همین حین کودکی را به پاسگاه می آورند که از کانون اصلاح و تربیت تهران فرار کرده و بهمن پور می تواند پس از تحویل او به کانون برای مرخصی به زادگاه خود برود اما او مجبور می شود به خاطر نبود اتومبیل به خاطر تعطیلات نوروزی، پسر بزهکار را به روستای خود ببرد که در آنجا هم ماجراهایی را به وجود می آورد.
«کودک و سرباز» قصه تلخ آدم هایی است که هر یک برای رسیدن به خواسته خود به آب و آتش می زنند اما در رسیدن به هدفشان موفق نمی شوند. نوجوان بزهکار این فیلم که خوب نوشته و پرداخته شده، یکی از آنهاست که در آخر کار دوباره به کانون برای گذراندن دوران محکومیتش بازگردانده می شود. میرکریمی در انتخاب بازیگران نقش های اصلی فیلم خود عالی عمل کرده است تا جایی که می توان آن را به عنوان یکی از نقاط قوت فیلم قلمداد کرد. کودک و سرباز از اختتامیه دوره چهاردهم دست خالی بیرون نیامد و دیپلم افتخار بهترین بازیگر نوجوان و جایزه ویژه هیات داوران را از آن خود کرد.
منبع: تسنیم
ارسال دیدگاه