افول کمی و کیفی در ادبیات کودک و نوجوان
ایجاد انگیزه در اطفال برای ورود به دنیای آموختن با جمله «یکی بود یکی نبود» پدربزرگها و مادربزرگها شروع میشد تا با ابزار زبان و کلام و از طریق گوش، جرقههای فرهنگ و ادبیات به نسلها تفهیم شود تا اینگونه آمادگی پیدا کنند و بتوانند فلسفه معلم و شاگردی را به خود القا و در نتیجه هضم کنند.
به گزارش کودک پرس ، این کودکان در حالی پا به مهد و پیشدبستانی میگذاشتند که با فلسفه شنیدن قصه آشنایی ذهنی پیدا کرده بودند بنابراین فراگرفتن حکایتهای بعدی و جدید از طریق مربیان و معلمان به کمک تصویر و کتاب و فیلم برایشان سهل و آسان و اشتهای سیریناپذیر آنها را به نحوی اغنا مینمود. تاریخ قصه و داستان با زبان زمزمه به گوش نوزادان از زمانی شروع شد که دوران شیرین شیرخوارگی را در دامان مادرانشان سپری مینمودند.
دوران رؤیایی که تناول با شنیدن توأم میشد و اینگونه ادامه مییافت تا زمستانها را در زیر لحافکرسیهای گرم و بهار و تابستان را در کنار شمیم معطر باغچههای پر گل به شنیدن افسانههای جاودان از زبان بزرگان سپری نمایند. ادبیات سرزمین ایران کهن از دیرباز اینگونه توانسته نسل به نسل و سینهبهسینه انتقال یابد که همراه بهروز شدن به آیندگان منتقل گردد.
انتشار کتابهای قصه برای بچهها از زمانی شروع شد که ارتقای فرهنگی دهه ۴۰ را متحول کرده بود و نیاز به این ابزار فرهنگی را لامحاله مینمود. اگرچه امکانات بسیار محدود و پیشپاافتاده چاپ و کمبود کاغذ ناشران محدود را ناچار میساخت تا به مرغوبیت و زیبایی توجه زیادی نداشته باشند و میراثهای ارزشمند را به کاغذ، مقواهای کاهی، حروف سربی، چاپ دستی یا ملخی و مرکبهای بیکیفیت بسپارند، اما همان آثار بیخاصیت از نظر فیزیکی و پردازش، اما پرمحتوا دستبهدست میشد و خانه به خانه میرفت تا توسط باسوادان برای بقیه قرائت و تفسیر شود. به جرئت میتوان ادعا نمود میزان آثار به طبع رسیده در نیمقرن گذشته برای کودکان و نوجوانان کشور رقمی بالاتر از سنین دیگر آثار مکتوب داشت که خود دستاوردی بود تا این نسل متحول شود.
از متولیان نشر و اشاعه که در این سالها نقش پررنگی در انتشار آثار فرهنگی برای نونهالان داشت، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود که عنوان یکی از مراکز شناختهشده جهانی را به خود اختصاص میداد که بهمرور زمان بهسوی افول رفت. در آغاز واحدهای فروش تولیدات این مؤسسه عامالمنفعه تعطیل یا تبدیل و چاپخانه آن نیز به غبار فراموشی سپرده شد! درحالیکه طی شش ماه گذشته حتی یک جلد کتاب برای میلیونها کودک و نوجوان کشور توسط این مؤسسه فرهنگی که قسمت اعظمی از اعتبارات دولتی را به خود اختصاص داده منتشر نشده و این زنگ خطری جدی برای انحطاط ادبیات این نسل خواهد بود.
از سوی دیگر در میان دهها هزار عنوان کتاب برای فرزندان این آبوخاک دیگر از آثار نویسندگان و شاعران گذشته همچون عبید زاکانی با موش و گربهاش خبری نیست و کتابهای احمد شاملو، سیروس طاهباز، فروغ فرخزاد و دیگران در زمینه ادبیات کودکان جایگاهی ندارد و تجدید چاپ نمیشود و آنچه از نسل انتشار برای کودکان باقیمانده نفسهای آخر را میکشند یا حرفه و کارشان را برای ارتزاق به سویی دیگر سوق دادهاند. روزگاری نهچندان دور یعنی زمانی که هنوز از گوشیهای اندروید خبری نبود علاقه وافر به مطالعه و به خصوص در میان نسلهای نو به کانونهای پرورش فکری کودکان و نوجوانان را ناگزیر میکرد تا شبکه اشتراک برای خود ایجاد نماید و کتاب متقاضیان را بهوسیله پست به آنها برساند.
امروز و در دامنه پر وسعت رکود، واهمه اهلقلم از این است که ادبیات کودکان هم مانند آب و جنگل به ورطه نابودی کامل کشیده شود! ناگفته نماند در این سالها حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی هم از این میدان دور نمانده بود و به همت افرادی همچون احمد دهقان به قافله ناشران ادبیات کودک و نوجوان پیوست و طی دو سال توانست ۱۷۰ عنوان کتاب برای این گروه سنی منتشر کند، اما امروز همین حوزه هم کرکرهها را پایین کشیده و این بخش به جنبه اداری فاقد تولید تبدیل شده است! نگاهی خریدارانه به بازار نشر ادبیات برای کودکان در روزهای اخیر ما را به بنیاد فارابی معطوف میسازد تا دراینباره به کتابی تحت عنوان «فیلمهایی که بهتر است بچهها ببینند» برسیم و البته تنها نقطه مثبت آن اشاره به فیلمی در این زمینه از کیارستمی است و بقیه محتوای معرفیشده در آن برای تماشای کودکان چنگی به دل نمیزند. اگرچه این کتاب هم ترجمهای بیش نیست و ارزش تولید داخل را ندارد.
آنچه عواقبی همچون آسیبهای اجتماعی در بعضی از مدارس و محیط آموزشوپرورش نسل نو را بهسوی خود جلب میکند نبود ادبیات خاص کودکان و نوجوانان است تا در خروج از پوچگرایی به کمکشان بشتابد و حوادثی همچون آزار از طریق معلم و مربی به سراغشان نیاید! در عصر جدید، ادبیات نونهال، خردسال، کودک و نوجوان با انواع دیگر آن متفاوت است که به نظر میرسد به این قشر جفا شده که شدت این خلأ برای نوجوانان به مراتب افزونتر است. به همین دلیل بعضی از اولیای دانشآموزان که به این واقعیت پی بردهاند بچههای خود را به اینسو و آنسو سوق داده تا به خیال خودشان کمبودهای این مقطع سنی را در بخش غیردولتی پر کنند! درحالیکه مشکل عمومیت دارد.
در این مدت تنها مسئولان آموزشوپرورش استان فارس سه سال پیش و بهصورت خودجوش آستین همت را بالا زدند تا با طرحی تازه بیش از ۲۰۰ هزار نفر از دانشآموزان دبستانی را بهسوی خواندن داستانهای کودکان سوق دهند درحالیکه رسانه ملی میتوانست برای حمایت از این اقدام و عمومیت بخشیدن به آن بزرگنمایی کند، اما زهی تأسف! همچنانکه روابط عمومی وزارت آموزشوپرورش هم دراینباره کوتاهی کرده و با رسانهها تعاملی نداشت و اجازه نداد نویسندگان جوان بتوانند به مدارس و به خصوص مقطع ابتدایی رفته تا خود و کتابشان را معرفی کنند!
بهتر است از یاد نبریم باز کردن یک کتاب، گشودن پنجرهای به جهان دیگر است. کرکره کتابخانههای کودک و نوجوان را دوباره بالا بکشیم و سیاست را از شیشههای تار آن بزداییم و اجازه دهیم فرزندانمان با ادبیات گذشته این آبوخاک بیشتر آشنا شوند.
منبع: روزنامه جوان
ارسال دیدگاه