به گزارش کودک پرس ، او گفت: «ظهر امروز زمانی که از مدرسه تعطیل شدم، در راه بازگشت به خانه مرد جوانی را دیدم که کنار خیابان ایستاده بود. یکدفعه صدایم زد و درحالی که گلدان چینی بزرگی دردست داشت از من خواست کمکش کنم. می گفت میخواهد گلدان چینی را به خانه مادربزرگش ببرد ولی میترسد که گلدان از ترک موتور به زمین بیفتد و بشکند. او میگفت گلدان گرانقیمت است و ارزش زیادی دارد و به غیر از آن مادربزرگش به این گلدان بشدت علاقه دارد و اگر برای آن اتفاقی بیفتد نمیتواند جوابی بدهد. وقتی از مرد جوان پرسیدم که چه کمکی میتوانم انجام دهم ازمن خواست تا ترک موتورش بنشینم و گلدان را بهدست بگیرم تا آن را به خانه مادربزرگش ببریم و درعوض او پس از آن مرا به خانه میرساند. من هم به خاطرکمک، قبول کردم و همراهش شدم. اما به جای رفتن به خانه مادربزرگش، به سمت رودخانهای رفتیم و مرا با زور و تهدید داخل کانال آبی کشاند و بدون توجه به التماس هایم مورد آزار و اذیت قرار داد و فرار کرد.
بدنبال ثبت این شکایت، با دستور بازپرس سهرابی از شعبه نهم دادسرای جنایی تهران، تحقیقات کارآگاهان اداره شانزدهم پلیس آگاهی پایتخت برای دستگیری موتور سوار تبهکار آغاز شد.
درحالی که بررسیها در این خصوص ادامه داشت، کارآگاهان با شکایتهای سه پسر 10 تا 16 سال روبهرو شدند که آنها نیزبه همان شیوه فریب خورده ومورد آزارواذیت قرارگرفته بودند. باتوجه به اینکه تمامی پسرها به یک شیوه فریب خورده و در یکی از محلهها مورد آزار و اذیت قرار گرفته بودند، مأموران برای دستگیری شکارچی پسربچهها به کمین نشستنداما چند روزقبل شکایت دیگری از مرد جوان ثبت شد. ولی این بار مرد جوان سوار بر خودروی پراید نقشهاش را اجرا کرده بود.به همین خاطر بلافاصله دوربینهای مداربسته اطراف محل جنایت سیاه مورد بازبینی قرار گرفت تا اینکه شماره پلاک خودروی مورد نظر بهدست آمد ومرد جوان درعملیاتی ضربتی شناسایی و دستگیر شد.
متهم که دیروز برای تحقیقات به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شده بود دربازجویی به جرایم سیاهش اعتراف کرد. او گفت: «هر زمان که شیشه مصرف میکنم حال خودم را از دست میدهم و دست به کارهایی میزنم که نباید بزنم. حالا هم قبول دارم که 5 پسر بچه را به بهانه بردن گلدان به خانه مادربزرگم مورد آزار و اذیت قرار دادهام.» با اعتراف متهم، او با قرار بازداشت موقت روانه بازداشتگاه شد و تحقیقات تخصصی کارآگاهان برای کشف زوایای پنهان این ماجرا ادامه دارد.
منبع: عصر ایران
ارسال دیدگاه