راه کار برای کمک به کودکان دیرآموز

والدين بايد نقش خود را به عنوان معلمان طولاني مدت كودک بپذيرند و پذيرفتن اين نقش مستلزم آن است كه بين خانه و مدرسه همكاري و ارتباط بيشتر و فعال تري ايجاد شود. بنابراين معلمان اين دانش آموزان بايد آموزش مناسب و دوره هاي مربوط را بگذرانند و داراي شناخت كافي از كودكان و نحوه ارتباط با خانواده هاي آنان باشند. از سوي ديگر به نظر مي رسد كه در آموزش و پرورش شناخت كافي از كودكان ديرآموز وجود ندارد و پي گيري هاي لازم در مورد ديرآموزان صورت نمي گيرد.

به گزارش کودک پرس ،والدين كودكان ديرآموز در ارتباط با نگرش نسبت به فعاليت هاي شناختي با والدين ديگر تفاوت دارند: اين والدين فعاليت هاي هوشي و شناختي قبل از ورود به مدرسه را براي كودكان خود مهم تلقي نمي كنند. آن ها به نتايج و نمرات فرزندان خود در مدرسه علاقه دارند اما شيوه كمک آن ها به كودكانشان واقعاً كارآمد نيست. طعنه زدن، سرزنش كردن، تنبيه و مقايسه بين اين كودك با ساير كودكان در اين خانواده ها به فراواني ديده مي شود. اين والدين سطح هوش كودكان خود را بيشتر از آنچه كه هست برآورد مي كنند و مشكلات رفتاري و سازشي آن ها را نمي پذيرند يا درک نمي كنند. آن ها حاضر به پذيرفتن اين واقعيت نيستند كه كودک آن ها ديرآموز است و تلاش مي كنند كه بر مشكلات فرزند خود سرپوش بگذارند.

چه بايد كرد؟

مسلم است كه كار با دانش آموزان ديرآموز بايد به دور از نگرش منفي و تعصب صورت بگيرد. بايد اين نگرش در جامعه آموزشي و خانواده ايجاد شود كه ديرآموزان متعلق به جامعه عادي هستند و استثنايي تلقي نمي شوند. به عبارت ديگر، اگر يک كودک ديرآموز در نظام آموزشي تعليم درست نبيند و سرانجام با برچسب استثنايي وارد مراكز ويژه شود نشان دهنده ناكارآمد بودن روش آموزشي است.

والدين بايد نقش خود را به عنوان معلمان طولاني مدت كودک بپذيرند و پذيرفتن اين نقش مستلزم آن است كه بين خانه و مدرسه همكاري و ارتباط بيشتر و فعال تري ايجاد شود. بنابراين معلمان اين دانش آموزان بايد آموزش مناسب و دوره هاي مربوط را بگذرانند و داراي شناخت كافي از كودكان و نحوه ارتباط با خانواده هاي آنان باشند. از سوي ديگر به نظر مي رسد كه در آموزش و پرورش شناخت كافي از كودكان ديرآموز وجود ندارد و پي گيري هاي لازم در مورد ديرآموزان صورت نمي گيرد.

در حال حاضر بهترين كمک به كودكان دیرآموز آن است كه :

۱- خانواده ها به طور موثر با معلم همكاري كرده و معلم از اين همكاري استقبال كند.

۲- اين كودكان در كلاس هايي قرار بگيرند كه داراي دانش آموزان كمتري باشد.

۳- معلم به آموزش انفرادي بپردازد و بتدريج كودک را درگير فعاليت هاي گروهي و تدريس جمعي نمايد.

۴- پيشرفت اين كودكان به صورت هفتگي ثبت و در صورت نياز از وجود يک مشاور كمک گرفته شود.

۵- فعاليت هاي يادگيري به صورت گام به گام و از ساده به مشكل و با حجم كمتري انجام شود.

۶- تدريس با تكرار بيشتــري همراه باشد و از بيان لفظي خود دانش آموز استفاده شود.

۷- در مورد پاسخ هاي درست و نادرست بازخورد فوري و همــراه با توجه، تحسين، تشويق و البته در صورت لـزوم از تنبيه خفيف استفاده شود.

۸- به كودكان كمک شود كه هرچه زودتر به مرحله عمليات عيني بــرسند.

۹- بـر روي پيشرفت توجه و رشد مهارت هاي كلامي كودكان كار شود.

۱۰- مهارت آمـوزي مورد توجه قرار بگيرد. از آنجايي كه تقريباً 13% دانش آموزان مدارس عادي ديرآموز هستند، رسيدن به اهداف فوق نيازمند آن است كه يک دوره آموزشي براي معلمان دوره ابتدايي در نظر گرفته شود و يک كميته تخصصي بر عملكرد مدارس نظارت داشته باشد.

۱۱- اگــر كودكان ديرآموز در همان كلاسهای اول و دوم آموزش مناسب ببينند و درگيــر فعاليت هايي شوند كه به طور نظامدار جذب سيستم ادراكي آن ها شود و مهارت كلامي آن ها را رشد دهد، هم نمرات كلاســي و هم رشد هوشــي آن ها پيشرفت مي كند و به حد دانش آموزان عادي مي رسد.