روایتی تکان دهنده از زندگی نوجوان معتاد در حاشیه کلانشهر زاهدان/ روزهای ناامیدی برای امید ۱۵ ساله

در حالی روزهای ناامیدی یکی پس از دیگری برای امید ۱۵ ساله سپری می‌شود که وی به واسطه دایی‌اش در دام اعتیاد گرفتار شده در اکنون حسرت شناسنامه‌دار شدن و تحصیل کردن است.

به گزارش کودک پرس ، اینجا شیرآباد است جایی که اعتیاد در آن سن و سال ندارد از نوجوانان 15 ساله تا پیرمردهایی که به سختی توان راه رفتن دارند.
در پیاده روهای این خیابان یا بهتر است بگوییم در وسط جدول های این خیابان هم افرادی را می بینیم که به صورت گروهی یا تک نفره بساط سنگی خود را جور کرده و آماده مصرف مواد مخدر می شوند برایشان فرقی ندارد کودکی نظاره گر آنهاست و این تصاویر در ذهنش حک می شود.
اگر چه برای اکثر مردم شهر زاهدان، این منطقه آن هم در ساعت 8 شب به بعد منطقه‌ ای ممنوعه است اما شیرآباد را با تمام ابعادش فقط در شب می‌توان دید؛ به راهمان ادامه می دهیم انتهای خیابان همت آباد را دور می زنیم، تا به مجدیه برسیم.

در طی این مسیر مردان و زنان معتادی را می بینیم که در کنار دیوار خانه ها نشسته و سرشان گرم نشئه گی است، اعتیاد اینجا سن و سال ندارد. نوجوانان 15 ساله تا پیرمردهایی که به سختی توان راه رفتن دارند، دیوار خانه ها از دود سیاه است، سیاهه به جامانده از دود شدن هستی آدم ها با شیره، تریاک، شیشه، کراک و کریستال و غیره.

 

 

زنان و مردان ژنده پوشی که سهم روزانه شان از زندگی را می خرند و برای دود کردنش راهی گوشه ای از خرابه های شیرآباد می شوند.
اما در این هیاهو آن چیزی که حتی تصورش هم سخت است و مویه بر تن می اندازد این است که می بینی کودکی 8 ساله یا نوجوانی 15 ساله تمنای 2 هزار تومان پول دارد تا سازش را کوک کند.
درست زیر پوست این شهر اتفاقاتی رخ می‌دهد که از چشم ما دور است، اما به راستی وجود دارد؛ سخت است بشنوی دختر بچه ای 8 ساله به واسطه اعتیاد والدینش اکنون شیشه مصرف می کند و با اعتیاد دست و پنجه نرم می کند. هر چند اندک اما دختران و پسرانی هستند که به علت اعتیاد والدین، فقر، نداشتن شناسنامه آرزوهایی بزرگ دارند که در حسرتش مانده اند به گونه ای که یکی از آرزوهای بزرگ تمام این کودکان درس خواند در مدارس در کنار سایر هم سن و سالانشان است اما به دلیل مشکلاتی که با آن دست و پنجه نرم می کنند اکنون در آرزوی پاکی و رهایی از مواد مخدر به سر می برند.
امید نوجوانی 15 ساله که با گریه و زاری از ما درخواست کمک دارد گویا امشب نتوانسته به اندازه مصرفش درآمدی کسب کند.
وی در گفت وگو با خبرنگار اجتماعی عصرهامون می گوید: دوست داشتم آلوده به مواد نبودم تا همچون سایر هم سن و سالانم اکنون به درس خواندن یا تفریحات سالم می پرداختم اما از یک سو نداشتن شناسنامه و از آن سو هم به واسطه دایی ام در دام اعتیاد به مواد مخدر گرفتار شدم و اکنون راهی جز گدایی ندارم.
می گوید صبح ها ساعت 10 که از خواب بیدار می شود به خیابان های اصلی شهر می رود تا پشت چراغ قرمز با دود کردن سپند یا پاک کردن شیشه ماشین ها خرج خود را به دست بیاورد البته با کمی مکث محل اصلی کسب درآمدش را فلکه ارکیده می داند.

 

ادامه می دهد روز ها گدایی می کنم و شب ها پای بساط هستم، هر شب در گوشه ای از این کوچه پس کوچه هایی که می بینید به خواب می روم البته بعضی وقت ها هم به این مرکز می آیم اینجا جایی است که ما معتادان و کارتن خواب ها شب ها احساس می کنیم سرپناهی داریم.
یکی از حسرت های زندگیش را داشتن خانواده ای سالم عنوان ی کند و می گوید: هیچ دوست هم سن و سالی ندارم تنها چیزی که به یاد دارم همین اعتیاد است که از وقتی خودم را شناختم معتاد بودم.
وقتی از آرزو هایش می پرسم، چند دقیقه ای فکر می کند و می گوید: اگر اعتیاد نداشتم و شناسنامه دار بودم خیلی دلم می خواست به مدرسه بروم و درس بخوانم اما اکنون چاره ای جز گدایی پشت چراغ قرمز خیابان ها ندارم اگر کسی پیدا شود و کمکم کند حتما ترک خواهم کرد اگر چه از این محل زندگی هم می ترسم زیرا اینجا اکثر آدم هایی که با آنها در ارتباط هستم معتاد هستند.
امید تنها نوجوان معتاد در حاشیه شهر زاهدان نیست. امثال امید؛ نوجوانان زیادی هستند که در کوچه پس کوچه های خیابان های شیرآباد، مجدیه و غیره در دام اعتیاد گرفتار شده و در تمنای کمک برای رهایی از این بلای خانمان سوز هستند که می طلبد تمامی دستگاه های دولتی و غیردولتی به این آسیب اجتماعی به عنوان یک معضل مهم بیاندیشند و برای رفع این معضل اقدامی به موقع و شایسته انجام دهند.

 

 

منبع: دانا