به گزارش کودک پرس ، حسین قناعت در فیلم «سلفی با رستم» تلاش کرده تا خط مرزی پررنگ و سرسخت شاهنامه باستانی با نسل مدرن امروزی را تبدیل به خط کمرنگی کند.
سینمای کودک ایران دوران طلایی خود را سپری کرده و مدتهاست نتوانسته به آن دوران برگردد. سینمای کودک نهتنها در ایران بلکه در دنیا به سمت استفاده از مدیومهای جدیدتری مثل انیمیشن رفته و حالا در کشور ما همپای بسیاری از نقاط دنیا، ساخت چندین انیمیشن در سال مثل «مسافری از گانورا» و اکران آن در سینماها، جان تازهای به سینمای کودک میدهد. فیلمسازان اندکی هستند که هنوز به ساخت یک اثر لایواکشن برای کودکان اصرار دارند و حسین قناعت یکی از این افراد شریف است. قناعت در کارنامه سینمایی خود بیشتر از همه روی دنیای کودک و نوجوان مانور داده و در بین آثاری که خلق کرده توانسته چند عنوان سینمایی به یادماندنی در این عرصه نیز از خود برجای بگذارد. فیلم «تپلی و من» از معدود آثار قابل تعریف و تمجید در سینمای کودک طی چند سال اخیر بود که قناعت در اواخر دهه نود ساخت و پس از آن سراغ ساخت «سلفی با رستم» رفته است.
«سلفی با رستم» تلاشی است برای آشتی دادن نسل زد با دنیای ادبیات کهن ما و علیالخصوص شاهنامه فردوسی. شخصاً تعاملهای زیادی با نسل زد دارم و از اینکه جادوی شاهنامه توانسته در دوران مدرن امروزی همچنان بسیاری از این افراد را به خود بکشاند، حیرت دارم. شاهنامه فردوسی بسیار جلوتر از زمانه خودش نوشته شده و اثری است حماسی که هر کودک و نوجوانی که ذرهای به دنیای فانتزی علاقه داشته باشد را به سمت خود میکشاند. ادبیات و لحن شاهنامه برای این نسل کمی تا قسمتی سخت بوده و از همین رو طی سالیان گذشته بزرگان زیادی سعی کردند با روایت شاهنامه به نثر، نسلهای جدیدتر و ناآشناتر به دنیای ادبیات را به شاهنامه گره بزنند. فیلم «سلفی با رستم» ادامه راه همان بزرگان است و سعی داشته تا در یک تلاش دیگر، شاهنامه را به دست مخاطبان جدیدتر برساند.
«سلفی با رستم» داستان دختری نوجوان است که به همراه پدر صحاف خود زندگی میکند و مادرش را نیز در سه سالگی از دست داده است. پدر هلیا سالهاست که کتب مختلف را صحافی میکند و هلیا بابای خودش را یک دکتر کتاب خطاب میکند. او از بچگی عشق به کتاب و کتابخوانی داشته و زندگی آرامی را با پدر خود سپری میکند تا اینکه یک روز یک زن و یک پسر وارد زندگی آنها شده و او متوجه راز بزرگی میشود. پدر هلیا این قدرت را دارد که با خواندن برخی کتابها، شخصیتهای داخل این داستانها را به دنیای ما بیاورد و سالها پیش که مشغول خواندن یک نسخه نثر از شاهنامه فردوسی بوده، با خواندن این کتاب کاری کرده که شخصیتهای زیادی از دنیای شاهنامه و از زمانهای مختلف این کتاب وارد دنیای ما انسانها شوند. ضحاک، شغاد، گردآفرید و رستم کوچولو از جمله این شخصیتها هستند و از آنسو مادر هلیا نیز از دنیای ما انسانها به اسارت کتاب درآمده و گم شده است. هلیا به همراه پدرش، گردآفرید و رستم کوچولو تصمیم میگیرند که مادر خود را برگردانند و شخصیتهای شاهنامه را نیز به دنیای خودشان بازگردانند اما ضحاک که این جهان به او مزه داده و خبری از مارهای رو دوشش هم نیست، قصد دارد تا بار دیگر تبدیل به یک پادشاه شود.
ضحاک و رستم فقط مال امروز نیستند
حذف مارهای ضحاک قطع به یقین بهخاطر عدم قدرت سینمای ایران در خلق جلوههای ویژه این موضوع بوده اما واقعیت اینجاست که ضحاک بدون آن مارها مانند رستمی بدون گرز گران خود است. در اینجا باید گفت رستم فیلم هم یک رستم کاملاً متفاوت است و آن پوشش همیشگی که از او به یاد داریم برایش وجود ندارد بلکه با یک پسربچه شیطان و بازیگوش طرف هستیم که بهخاطر زندگی در دنیای ما انسانها بیشتر وقتها غرق در موبایلش است و عاشق بازیهای ویدیویی است. نمایش رستم و ضحاک به عنوان دو نماد تاریخی-اسطورهای در شاهنامه در کالبدی که هیچوقت از آنها به نمایش درآمده، در فیلم «سلفی با رستم» هم یک زیرکی خاص برای فرار کردن از بودجههای سرسامآور جلوههای ویژه بوده و هم یک تجربه جدید برای نمایش کاراکترهای مشهور در یک قالب دیگر. حتی میتوان گفت انتخاب میرطاهر مظلومی در نقش ضحاک که هیچ ربطی به چهره این کاراکتر در توصیفات داستانها ندارد از عمد صورت گرفته تا فیلمساز به ما یادآوری کند رستم و ضحاک و هر شخصیت سمبلیک دیگری میتواند در دنیای امروز ما یک سر و شکل تازه داشته باشد. فیلمساز با وجود احترام و ادای دین به شاهنامه بزرگ فردوسی، دست خود را برای اقتباس از این اثر محدود نکرده و سعی در ایجاد نوآوری برای ارتباط گرفتن با مخاطبین خود داشته است.
فیلم «سلفی با رستم» قهرمان اصلی خود را یک دختر کتابخوان نشان میدهد و در برخی سکانسها دیالوگهایی بین و او رستم کوچک داستان رد و بدل میشود که بهنوعی مشغول شماطت کردن رستم برای بازی با موبایل است. فیلمنامه برای اینکه به نسل امروزی نزدیک شود تلاشهای زیادی کرده اما نکوهش کردن موضوعاتی که این نسل با آنها گره خورده میتواند تا حد زیادی یک دافعه برای ارتباط گیری با شخصیتهای فیلم از سوی مخاطب کودک و نوجوان بهوجود بیاورد. واقعیت اینست که منافاتی بین گیمر بودن و شاهنامه دوست بودن وجود ندارد و این تقسیم بندی برای بچهها که یا باید کتابخوان بود و اهل شعر و ادب و یا خارج از این تبدیل به کودکان و نوجوانان شر و شیطان میشوند باید از میان برود.
بازیگران کودک پرفروغ
امیرحسین صدیق که همیشه در راه فیلمهای کودک تلاش داشته و سعی کرده تا در این عرصه بتواند دین خود را ادا کند حالا در فیلم «سلفی با رستم» بار دیگر به این رسالت خود بسنده کرده و نقش پدری دلسوز و مهربان را ایفا میکند. او تبدیل به نماد «بابای دوستداشتنی» برای نسل زد و وای (Y) شده و در این مسیر همیشه میدرخشد. میرطاهر مظلومی با وجود گریم عجیب و غریبی که برای ضحاک شدنش روی صورت او سوار شده، توانسته نقش یک پادشاه مستبد در دنیای امروزی را درست از آب در بیاورد. بازیگران خردسال فیلم هم با توجه به اینکه تجربه اولشان در جلوی دوربین است، تا حد زیادی از پس ماموریت خود برآمدهاند. اگر ما در زمانهای گذشته بازیگران کودکی داشتیم که تقریباً در بین سینمابازها شناخته شده بودند (مانند سپهر آزادی یا ترلان پروانه و یا امید آهنگر) اما حالا مدتها است که خبری از یک بازیگر کودک مشهور در سینمای ایران وجود ندارد و برای خلق کردن چنین بازیگری نیاز است تا سینمای کودک روی بازیگران خردسال سرمایهگذاری کند.
فیلم «سلفی با رستم» توانسته تا حد زیادی مرز سنگین بین شاهنامه و بچهها را بشکند و یک گره بین نسل زد و شاهنامه باز کند. محدودیتهایی که در بودجه ساخت آثار سینمایی کودک وجود دارد باعث شده که جلوههای ویژه و طراحی صحنه و لباس در حد و اندازهای که باید باشد، خودش را نشان دهد اما فیلمنامه خوب و بازیگران قوی توانستند این نواقص را تا حد زیادی بپوشانند. بهجز امیرحسین صدیق و میرطاهر مظلومی بازیگرانی چون شقایق دهقان، آناهیتا نعمتی و محمدرضا هدایتی در نقشهایی کوتاه ظاهر شدهاند که در مدت حضورشان جلوی دوربین، میدرخشند. تماشای «سلفی با رستم» برای هر خانوادهای از ضروریات است چرا که آثار سینمایی بسیار کمی در مورد شاهنامه ساخته میشود و با حمایت از معدود آثار ساخته شده در این عرصه به استمرار ساخت این فیلمها جان دوبارهای میدهد.
ارسال دیدگاه