کتاب‌های زرد اگر مخاطب نداشتند از سطح بازار جمع می‌شدند

فریبا نباتی معتقد است وضعیت فرهنگ کشور مثل وضعیت اقتصاد و اجتماع کلاف سردرگمی ‌است که همه ما را دچار چه کنم کرده است، وقتی دولت‌ها در تمام این سال‌ها خواسته‌اند بر همه عرصه‌های فرهنگی مسلط باشند بهتر است راهکارها را هم خودشان تبیین کنند.

به گزارش کودک پرس ، کیفیت کتاب‌هایی که در هر جامعه‌ای منتشر می‌شود نقش مهمی در آگاهی بخشی درست و صحیح به جامعه دارد. اهمیت این مساله در حوزه کتاب‌های کودک و نوجوان، بیشتر نمایان می‌شود چرا که لوح پاک ذهن کودکان به راحتی پذیرای مطالبی است که در کتاب‌ها مطالعه می‌کنند. در این میان نقش کارشناسان نشر و تاثیری که در تعیین کیفیت آثار منتشر شده دارند مهم و تعیین کننده است. فریبا نباتی از نویسندگان، مترجمان و پژوهشگرانی است که علاوه بر نویسندگی، سال‌ها به عنوان کارشناس نشر در انتشاراتی مانند به‌نشر و امیرکبیر فعالیت داشته است و در حال حاضر مشاور فرهنگی نشر پیدایش است. به این بهانه با او گفت‌وگویی داشتیم که در ادامه می‌خوانید.

به عنوان کسی که سال‌ها به عنوان کارشناس و مشاور نشر در انتشارات مختلف فعالیت داشته، معیارهای انتخاب و گزینش آثار در طول سال‌ها چه تغییر و تحولاتی داشته است؟

سوال خوبی است. این معیارها تغییر کرده‌اند اما نه چندان زیاد. به عنوان کسی که از کار قصه‌نویسی و گزارش‌گری وارد حیطه کارشناسی نشر کتاب شدم و در چند انتشاراتی به طور فعال کار کرده‌ام، با قاطعیت می‌گویم که همیشه نگاهی کیفی به آثار داشته‌ام. تسلط نویسنده و مترجم بر متن، موفقیت نویسنده در نوشتن متن (اعم از داستان و غیر و داستان) همیشه برایم ملاک اول بوده و هست. همچنین در بسیاری از موارد کافی بوده و هست که موضوع مخاطب داشته باشد. بهتر است بگویم با تغییر ذائقه مخاطب طبیعتا ملاک‌های انتخاب اثر هم براساس آن تغییر کرد اما ملاک کیفی همچنان ثابت ماند. زمانی آثار واقع‌گرایانه بیشتر مخاطب داشت و رویکرد ما نیز به این‌گونه آثار بود. در این مقطع زمانی مخاطبان کودک و نوجوان از آثار فانتزی و ژانری استقبال می‌کنند و طبیعتا ما هم برای اقناع آنان به این‌گونه آثار توجه می‌کنیم. اما تاکید می‌کنم برای بسیاری از کارشناسان نشر ملاک اصلی انتخاب اثر کیفیت آن است که کیفیت هم در آثار داستانی و غیر داستانی ملاک‌های بسیاری دارد که در حوصله این مقال نیست.

 

چه معیارها و ویژگی‌هایی برایتان اهمیت بیشتری دارد؟
کیفیت،کیفیت،کیفیت. این اصلی‌ترین ملاک انتخاب و کارشناسی است.

اسم نویسنده و برند بودنش در کارشناسی کتاب‌ها چقدر برایتان مهم است؟
هر چند سابقه و توان صاحب اثر برایم بسیار مهم است اما این تنها معیار انتخاب اثر نیست. سابقه و نام صاحب اثر تا جایی مهم است که بر روی کیفیت اثر تاثیر داشته باشد، اگر نه چه بسیارند نویسندگان و مترجمان و تصویرسازانی که با نخستین آثارشان ثابت کرده‌اند که می‌توان نام نداشت و اثری با کیفیت خوب نوشت.

در گزینش آثار چقدر به سلیقه و خواست مخاطب توجه می‌کنید؟
سلیقه مخاطب بی‌شک یکی از مهم‌ترین معیارهای هر صنعتی است که نشر کتاب هم از آن جدا نیست. اما وظیفه ما این نیست که فقط خوراکی مطبوع برای مخاطبانمان تولید کنیم. به طور قطع وظیفه ما این است که ضمن رعایت ذائقه مخاطب، سلیقه و سواد آن‌ها را ارتقا دهیم. دلیل بسیاری از پژوهش‌ها و نقدها و جلسات و همایش‌ها هم همین ارتقاء کیفی آثار و سلایق مختلف است.

 

در طول سال‌هایی که به عنوان کارشناس نشر یا مشاور فعالیت داشته‌اید، توانسته‌اید نویسنده‌ یا کتاب خاصی را که ناشناخته بوده در جامعه معرفی و مطرح کنید؟
بله، سعی کرده‌ام چنین فرصتی را برای همکاران و دوستان نویسنده و مترجم و تصویر سازمان فراهم کنم. اما بهتر است بگوییم که این خود همکارانمان بوده‌اند که با همت و پشتکار بسیارشان توانسته‌اند آثار بسیاری را وارد حوزه نشر کنند و موفق شوند. و اجازه بدهید از کسی نام نبرم چرا که به نظرم خود این دوستان می‌دانند که نخستین اثرشان را در کدام انتشاراتی منتشر کرده‌اند و کدام ناشر این امکان را برایشان فراهم کرده‌است. اما جواب سوالتان را باز قاطعانه می‌دهم: بله.

 

در زمینه کارشناسی کتاب‌ها با چه چالش‌هایی روبه‌رو هستید؟
چالش‌ها بسیارند. از کیفیت اثر و جذابیت موضوع گرفته تا اداره صدور مجوز کتاب و میزان ممیزی اثر و نحوه برخورد با صاحب اثر و جلب رضایت کارشناسان دیگر و رعایت الویت‌های انتشارات و …به عبارتی کارشناس نشر فقط درباره کیفیت اثر فکر نمی‌کند بلکه باید نسبت به بسیاری از حواشی چاپ اثر هم حساس باشد. هر چند که در ظاهر تنها رعایت ملاک کیفی کافی به نظر می‌رسد اما بنا بر سیاست‌های انتشاراتی‌های مختلف، ملاک‌ها و طبیعتا چالش‌ها تغییر می‌کند و بیشتر و کمتر می‌شود.

 

کیفیت کتاب‌های کودک تالیفی و ترجمه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
طی بیست سال اخیر با توجه به رویکرد مخاطب محور می‌توانم بگویم که در زمینه تالیف کتاب کودک بسیار جلو رفته‌ایم. به جد می‌توان گفت برخی از نویسندگان ما توانسته‌اند آثاری هم‌پایه آثار خوب نویسندگان مطرح غربی خلق کنند. تعدادشان هم کم نیست، اما نام نمی‌برم مبادا کسی را و اثری را از قلم بیندازم و البته نامشان هم در این چند خط نمی‌گنجد. اما در زمینه رمان نوجوان صرف نظر از تلاش دوستان و همکاران در نشرهای مختلف و مخصوصا حمیدرضا شاه‌آبادی در کانون پرورش فکری می‌توانم بگویم هنوز راه طولانی‌ای در پیش داریم.

هر چند که نویسندگان‌مان گاهی اوقات آثار برجسته‌ای تولید کرده‌اند که نمی‌توان به راحتی از کنارشان گذشت اما این راه درازی‌ است که برای طی آن باید سال‌ها تلاش کرد. از طرفی هم شاید توقع زیادی از نویسندگان‌مان داریم. می‌دانید که وضع نشر کتاب چگونه است.

یک نویسنده برای خلق یک اثر درخور مقایسه با آثار برتر غرب، چند سال باید کار کند تا هزار یا حداکثر دو هزار شمارگان اثرش وارد بازار شود؟ در طی این چند سال چقدر می‌تواند درآمد داشته باشد تا با فراغ بال اثرش را خلق کند؟ ناشر هم که همین وضع را دارد. سرمایه‌ای را که روی کتاب می‌گذارد چند سال بعد باید پس بگیرد؟ سودش را چند سال بعد دریافت می‌کند؟ قبلا هم گفتم وضع تولید و نشر کتاب بسیار پیچیده است. هم و عزم جدی می‌طلبد، فداکاری و گاهی ایثار می‌خواهد. اصلا کار فرهنگی در کشورمان فداکاری می‌خواهد، به شرط اینکه صاحب خانه‌ها هم برای گرفتن اجاره‌شان و تاجران هم برای دریافت سود بیشترشان و حاکمان هم برای رسیدن به قدرتشان کمی فداکاری به‌خرج دهند. اگر نه ما پیش نخواهیم رفت، ما فرو می‌رویم.

چرا در بازار کتاب کودک و نوجوان با انبوه کتاب‌های زرد و بازاری مواجه‌ایم؟

کتاب‌های زرد، مطبوعات زرد، اغذیه زرد، پوشاک زرد، تفریح زرد و زرد و زرد و زرد. باید باور کنیم این زردها اگر مخاطب نداشتند از سطح بازار جمع می‌شدند اما مخاطب دارند، بازار دارند، فروش دارند. هم فروشنده دارند و هم خریدار. ‌اما به نظرم مهم‌ترین دلیل بازار اینگونه اجناس (بگذارید با همین لفظ درباره‌شان سخن بگویم،اگر نه نمی‌شود نام این جنس‌ها را کالای فرهنگی و یا کتاب گذاشت، که کتاب نامش حرمت دارد) ارزان بودنشان است. ببینید وقتی کتابی با کیفیت چه از نظر محتوا و چه از نظر ظاهر منتشر می‌شود قطعا برای تولید آن سرمایه بیشتری مصرف شده.

جدای از کارشناسی اثر، هزینه‌های ویرایش، تصویرسازی و صفحه‌آرایی و گرافیک، جلد و کاغذ و چاپ و صحافی هزینه‌های کمی نیستند. ناشران زردکار به معماران بساز و بفروش شبیه‌اند و ناشران کتاب و آثار فرهنگی با کیفیت به مهندسازان کارآزموده و متعهد و قانون‌مدار. خب طبیعی است که چنین می‌شود. مخاطب ما کتاب می‌خواهد. ‌برخی قیمت را در نظر می‌گیرند و برخی کیفیت را. بنابراین به نظرم علت اصلی فروش این نوع اجناس این است که مخاطب هنوز به این نتیجه نرسیده است که کیفیت چه نقشی در ارضای نیازش دارد.از طرفی دیگر نهادهای نقش دهنده و هدف ‌گذار و سیاست گذار در این بساز و بفروشی اجناس زرد بسیار موثرند.

مثلا فکر کنید که ما بعد از چند ماه سرمایه‌گذاری مادی و زمانی اثری را – که جوایز جهانی بسیار برده و موضوعی جذاب و تاثیرگذار و انسانی دارد- به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می‌فرستیم تا بررسی کنند و مجوز بدهند. ارشاد هم بعد از یکی دو ماه نامه‌ای می‌دهد و می‌گوید یک فصل از رمان را حذف کنید چرا که در آن فصل سگ وارد خانه شده و این جزو خطوط قرمز است. حالا هر چه قسم آیه و قرآن بخورید که این سگ فرار کرده و ناآگاه وارد خانه شده و در همان فصل هم آمده که بانوی خانه مخالف حضور سگ در خانه بوده و پسرک شخصیت اول داستان هم در تمام طول فصل داشته دنبال سگ می‌دویده تا از خانه بیرونش کند و…، فایده‌ای ندارد که ندارد. فصل باید حذف شود. یعنی بخشی از طرح داستان حذف شود. یعنی از صفحات وسط کتاب صفحه آرایی شده ۶ صفحه حذف شود و‌… در این شرایط شما چند ناشر بساز بفروش سراغ دارید که اینگونه معضلات را داشته باشد؟

یا مثلا ناشری آثار چاپ شده ناشران دیگر را انتخاب می‌کند و به مترجمی دم دستی می‌دهد و بدون ویرایش و هزار زحمتی که ناشر خوب کتاب را عرضه کرده، همان اثر را با چند هزار تومان تفاوت قیمت وارد بازار می‌کند. مخاطب از همه جا بی‌خبر هم می‌رود و ارزان‌تر را می‌خرد و ناخودآگاه به عرضه اجناس زرد کمک می‌کند. البته تبلیغات زردها هم کم موثر نیست. از آن طرف این را هم در نظر بگیرید که اصلا این رنگ زرد هم عجیب طرفدار دارد.

 

نقش کارشناسان نشر در این زمینه چیست؟
خب اول این را بگویم که من فعلا فقط مشاور فرهنگی انتشارات پیدایش هستم‌. اما به عنوان کسی که بیش از 30 سال است که در بخش فرهنگ مکتوب کشور نقش کوچکی داشته‌ام خیلی راحت بگویم که سر کلاف دست من و امثال من نیست. ما سا‌ل‌هاست که کار می‌کنیم، فریاد می‌زنیم، بحث می‌کنیم و فقط راهپیمایی نکرده‌ایم، کسی هم به علامت تایید و یا تکذیب سری تکان نداده است. وضعیت فرهنگ کشور مثل وضعیت اقتصاد و اجتماع کلاف سردرگمی ‌است که همه ما را مشغول چه کنم کرده است. متاسفم از صراحت لهجه‌ام. وقتی دولت‌ها در تمام این سال‌ها خواسته‌اند بر همه عرصه‌های فرهنگی مسلط باشند بهتر است راهکارها را هم خودشان تبیین کنند و ماهم این وسط همچنان کار می‌کنیم و کار می‌کنیم تا تمام شویم.

 

 

 

 

منبع: ایبنا