به گزارش کودک پرس ، در این شماره از پرونده «چطور کتابخوان شدم؟» به سراغ رضوان خرمیان، نویسنده و مترجم کتابهای کودک و نوجوان رفتیم و مطالبی درباره شروع و فضای کتابخوانشدنش پرسیدیم. خرمیان نویسنده «مامانبزرگ شگفتانگیز من» است که آن را بر اساس خاطراتی از زندگی خود نوشته و مترجم آثاری همچون «چطور شروع میشود؟»، «بهترین دوست من»، «افسانههای مردم ایتالیا» و «من و ماروین گاردنز» است. گفتوگوی ما را با این فعال ادبیات کودک و نوجوان در ادامه میخوانید:
چطور و چه زمانی با کتاب و کتابخوندن آشنا شدید؟
من از همان سنین ابتدایی زندگی با کتاب آشنا شدم. مادرم برایم کتاب میخواند و به واسطه شغل مادرم در کتابخانههای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بزرگ شدم.
مشوق اصلی شما برای خواندن کتاب چه کسی بود؟
شاید بتوانم بگویم که من برای کتاب خواندن مشوق خاصی نداشتم؛ زیرا کتاب خواندن در خانواده ما یک ارزش بود و اینگونه نبود که کسی تشویق شود کتاب بخواند. پدر من دبیر ریاضی بود اما همیشه کتاب در دست داشت: چه کتابهای درسی و چه کتابهای غیردرسی. مادر هم کانونی بودند و همواره با کتابهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مشغول بودند. من هم به واسطه رفتوآمدی که به کانون داشتم مدام کتاب میخواندم. بنابراین در خانواده ما همه از همان اول کتاب میخواندند و کتاب خواندن به خودی خود در خانوادهمان یک ارزش بود. حتی میتوانم بگویم که خوشبختانه در مقیاس بزرگتر کتابخواندن در فامیل ما یک ارزش بوده و است.
پس می توان گفت خانواده و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در کتابخوان شدن شما نقش زیادی داشتهاند. فکر میکنید اکنون نقش خانوادهها و نهادی مانند کانون در کتابخوانشدن بچه ها چیست؟
بله قطعاً خانواده و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در کتابخوان شدن من نقش اساسی داشتند. در حال حاضر به نظر من همچنان مهمترین عنصر تأثیرگذار در کتابخواندن بچهها خانوادهها هستند. خانواده در تقویت این مسئله که کتابخواندن برای بچهها ارزش باشد مهم است. اگر خود پدر و مادر کتابخوان باشند احتمال اینکه یک بچه کتابخوان داشته باشند، زیاد است؛ اما الان داریم پدر و مادرهایی که به بهانههای مختلف فرصت خواندن کتاب ندارند اما دوست دارند یک بچه کتابخوان داشته باشند و برای تحقق این مسئله هزینه میکنند. در درجات بعد نهادهایی مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و آموزش و پرورش در علاقهمندی کودکان به کتاب مؤثر خواهند بود؛ ولی به نظر من همچنان مؤثرترین نهاد و گروه تأثیرگذار خانه و خانواده و گروه دوستان هستند.
خودتان فرزندی دارید؟ برای اینکه به کتاب علاقهمند شود چه کاری انجام میدهید؟
من یک دختر هشتساله دارم. کار خاصی نمیکنم که او کتابخوان شود؛ زیرا دخترم از همان بچگی تا الان مدام کتاب را در دست من دیده است و کتابخواندن برای دخترم هم تبدیل به ارزش شده است. ما نباید بچهها را رها کنیم و فکر نکنیم از زمان تولد تا وقتی که باسواد شوند، نیازی نیست کتاب بخوانند. ما میتوانیم از همان ماههای اولیه زندگی برایشان کتاب بخوانیم. زمان ما کتابها بسیار محدود بودند؛ اما اکنون آنقدر تنوع کتابهای خردسال زیاد شده است که شما میتوانید یکسری کتاب خردسال برای بچه بخوانید و حتی کتابهای فومی، اسفنجی و حمامی دست خود بچهها دهید تا بازی کنند. ورق زدن کتاب و یاد گرفتن مفاهیم اولیه از طریق کتاب به بچهها کمک میکند که کتاب در زندگی و بزرگسالی برایشان عنصر ناشناختهای نباشد.
کتابخواندن شما از زمان کودکی چه تأثیری داشت که در آینده هم به سمت ادب و فرهنگ حرکت کنید؟
قطعاً تاثیر داشت. البته این را هم بگویم که مجموع فعالیتهای من در زمان نوجوانی و جوانی هم حول محور کتاب میچرخیده است. حدود ۱۴ سالگی کار ترجمه را با مجلههایی مانند کیهان بچهها، سروش، شاهد، رشد و… شروع کردم و بعدها به سمت ترجمه کتاب و نوشتن مطالب کوتاه برای مجلات رفتم. اگر بخواهم درباره تأثیر کتاب خواندن در زندگی بچهها و بزرگترها بگویم به نظر من بخش مهم کتاب خواندن، خوانش صحیح متون است. کسی که بتواند خوانش صحیحی داشته باشد در درجه اول میتواند همان دروس مدرسه را هم خوب بخواند و صورت مسئله را به خوبی متوجه شود. یعنی کتاب خواندن تأثیر زیادی در همه بخشهای زندگی بچهها دارد. ما نمیخواهیم همه کسانی که کتابخوان هستند وارد عرصه ادبیات شوند و قرار نیست همه بچهها مترجم، نویسنده و منتقد شوند. تدثیر مهم کتاب خواندن این است که دایره واژگان بچهها گسترش پیدا میکند و از طرفی وقتی شما خوب میخوانید در ادامه خوب مینویسید و خوب حرف میزنید. بچهها در سنین بالاتر وارد محیط دانشگاه میشوند و قرار است صحبت کنند یا وارد محیط کار میشوند و این مهارتهای خواندن و نوشتن با کتابخوانی به دست میآید و روی زندگی همه آدمها میتواند تأثیر داشته باشد.
وضعیت کتابخوانی را در کودکان و نوجوانان نسل جدید چطور ارزیابی میکنید؟
من فکر میکنم خوشبختانه ادبیات کودک و نوجوان ایران در حال رشد است و مسیر خوبی را طی میکند. زمان نوجوانی ما کتابهای مخصوص کودک و نوجوان بسیار محدود بودند. یک بچه کتابخوان در دوران نوجوانی ما پس از خواندن یکسری عناوین محدود مجبور میشد اگر خیلی کتابخوان بود، به سراغ کتابهای بزرگسال برود؛ اما اکنون ما به وفور در همه قالبهای ادبی کتاب کودک و نوجوان داریم. از طرفی بدنه ادبیات کودک و نوجوان ما رشد پیدا کرده است و از طرفی خانوادهها نیز سرمایهگذاری بیشتری برای کتابخوانشدن بچهها میکنند و ارزش کتابخواندن برایشان جا افتاده است. شاید الان در چرخه کتابخوانی کشور ما بیشتر گروههای کودک و نوجوان حضور دارند.
شما خودتان در زمان کودکی و نوجوانی به چه کتابهایی علاقه داشتید؟
به دلیل اینکه در فضای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بزرگ شدم اینگونه بود که سابقا در کتابخانههای کانون سعی میکردند در همه قالبهای ادبی با بچهها کار کنند و به جز کتابخانهها که کتاب به بچهها امانت میدادند کلی فعالیتهای زمینهای اتفاق میافتاد که بچهها را به شکلهای مختلف خواندن علاقهمند کنند؛ یعنی از جلسات شب شعر گرفته تا جلسات قصهخوانی و نمایش خلاق و کلاسهای نجوم برگزار میشد که هرکدام روی یکسری از کتابها متمرکز بودند. مثلاً در جلسات نجوم روی کتابهای علمی، در جلسات شب شعرها روی کتابهای شعر، در جلسات کاردستی روی کتابهای مهارتی و … متمرکز بودند.
الان هم همینطور است و هم میل به خواندن کتابهای شعر دارم و هم کتابهای رمان، داستان، علمی، فانتزی و غیره؛ چون من کارگاههای کتابخوانی برای کودکان و نوجوانان و بزرگسالان برگزار میکنم، همواره تلاشم بر این است که در دورهها نیز قالبهای مختلف ادبی را با بچهها کار کنم و فقط کتاب نخوانم؛ بلکه جوانههای کوچکی در وجود بچهها بکارم که خودشان علاقهمندی واقعیشان را پیدا کنند و با همه قالبهای ادبی چه شعر، داستان، جستار و… آشنا شوند. پاتوق کتابخورها نام کتابفروشی تخصصی کودک و نوجوانی است که من راه انداختم و فعالیتهایی که آنجا داریم پیرو علاقهمند کردن بچهها به کتاب صورت میگیرند. در این مدت شاهد هستم که این فعالیتها تأثیر خیلی زیادی روی علاقهمند کردن بچهها به کتاب دارند.
اگر بخواهید توصیه یا پیشنهادی داشته باشید به خانوادهها، معلمان، مدیران و متولیان فرهنگی و… بگویید که چطور بچهها را بیشتر به کتاب علاقهمند کنیم، آن توصیه چیست؟
خیلی بعید است که کتاب برای یک معلمی ارزش باشد ولی بچههای کلاسش کتاب نخوانند. بهخصوص در سنین کمتر مانند پایه ابتدایی اگر معلمی سرفصلهای درسهایش را براساس کتابهای غیردرسی پیش ببرد، حتماً بچهها اگر ببینند معلمشان به این اندازه به کتاب اهمیت میدهد، آنها هم مشتاق میشوند. اگر کتابخانههای مدارس و مهدکودکها کتابخانههای فعالی باشند و کتابهای بهروزی داشته باشند و مربیان خلاقی باشند، حتماً روی کتابخوانشدن بچهها تأثیر دارد. به نظر من مدیران مدارس باید در هفته، ساعاتی را به کتابخوانی اختصاص دهند و این موضوع حتماً بین بچهها علاقهمندی ایجاد میکند. درباره خانوادهها به نظرم حتی پدر و مادرهایی که از خانواده طبقه متوسط هستند و وضعیت اقتصادی کشور تأثیر زیادی روی زندگیشان دارد وقتی روی کتابخواندن بچههایشان سرمایهگذاری کنند، مطمئن باشند که یک روز جواب آن را میبینند. کتاب یک سرمایهگذاری بلندمدت است و حتماً در دوره نوجوانی و جوانی تأثیر آن را به چشم خودمان خواهیم دید.
ارسال دیدگاه