چرا کودک پس از شش ماهگی از غریبهها میترسند؟
قبل از شش ماهگی، کودکان میتوانند چیزهایی را که قبلاً دیدهاند، تشخیص بدهند (ما این را از تمایل آنها به خیره شدن به بعضی چیزها به مدت طولانی تر، میفهمیم). ولی به نظر نمیرسد که واقعا درباره چیزها به عنوان غریبه یا آشنا فکر کنند.
به گزارش کودک پرس ، پس از شش ماهگی، کودک ناگهان تغییر می کند! و تا یک سالگی از افراد فامیل که کمتر میبیند میترسد. برای او افرادی که بسیار کم میبیند یک فرد غریبه است و بنابراین باید از او ترسید و هنگامی که دایی، عمو، خاله و عمه ای که کمتر او را میبیند را مشاهده میکند و به او نزدیک میشود، یکمرتبه بی حرکت میماند و حدود بیست ثانیه، با نهایت دقت و شاید هم با شک، به او زل میزند و سرانجام چانهاش تکان می خورد و شروع به گریه می کند. او ممکن است به قدری ترسیده باشد که حتی پس از آنکه از آن فرد دور شد تا مدتی گریه کند.
این مطلب احتمالاً به خاطر این است که در چهار ماهگی، بخش متفکر مغز، یعنی لایه بیرونی کورتکس، هنوز کاملاً به کار نیفتاده است. در شش ماهگی، کورتکس بسیار فعال تر شده است. یکی از نتایج این فعالیت این است که بچه ها در این سن از مهارت های حافظهای بسیار بهتری برخوردار هستند. آنها کاملاً فرق بین آنچه را که آشنا یا غریبه است، می فهمند، بنابراین چنین به نظر میرسد قادرند بفهمند که چیزهای غریبه، خطرناک هستند. شما به طور تقریبی می توانید این فرآیند فکری را در هنگامی که کودک به یک غریبه و سپس به شما و بار دیگر به غریبه زل می زند و سرانجام هم پس از چند ثانیه می زند زیر گریه، تماشا کنید.
درواقع کودک نه ماهه به همه کس مشکوک است و هر چیز جدید و ناآشنایی باعث اضطراب او میشود، حتی اگر یک کلاه جدید روی سر مادر باشد و یا صورت کاملاً اصلاح شده پدری که کودک عادت داشته او را با ریش ببیند، سبب ترس او می شود. به این رفتار، ترس از غریبهها میگویند و فکر درباره اینکه چرا کودک شما از فردی که همه را دوست دارند، به آدمی تبدیل شده است که با نگرانی و شک به همه نگاه می کند، موضوع جالبی است.
در سنین 6 تا 9 ماهگی، کودکان بسیار باهوشترند، ولی آنها باز هم براساس تجربه گذشته، قادر به پیش بینی آینده نیستند و این قدرتی است که بعدها پیدا می کنند. یک کودک شش ماهه، کاملاً در زمان حال زندگی می کند، بنابراین هنگامی که یک فرد غریبه جلوی او میایستد، نمیتواند سر در بیاورد که چرا او یک فرد آشنا نیست و نمی تواند پیش بینی کند که از این شرایط ممکن است چه چیز خوبی بیرون بیاید. او همچنین نمی تواند کار چندانی در مورد وضعیت موجود انجام دهد، جز اینکه اعتراض و گریه کند.
در 12 تا 15 ماهگی، هنگامی که ترس از غریبه ها، به طور تقریبی از بین می رود، کودک در یادگیری از گذشته و پیش بینی آینده، مهارت بیشتری پیدا می کند و به خود می گوید: «شاید این آدم را نشناسم، ولی در گذشته، اتفاق بدی روی نداده، بنابراین می توانم بدون اینکه بترسم، با این غریبه کنار بیایم».
بعضی از بچه ها (حدود یکی از هفت تا) واقعاً در مقابل افراد و چیزهای غریبه، دچار اضطراب و ترس شدید می شوند. آنها حتی وقتی که نوزاد بسیار کوچکی هستند، با دیدن یک فرد یا چیز غیر منتظره، ضربان قلبشان تند می شود و در تمام دوران کودکی، بیش از حد، احتیاط می کنند. برای مثال هنگامی که نوپا هستند، قبل از آنکه با شرایط جدیدی خود را وفق بدهند، برای مدتی طولانی، پا پس می کشند و تردید می کنند. این ویژگی خلقی گاهی اوقات، دیرجوش بودن نامیده می شود که اصطلاح بسیار مناسبی است. این خصلت، ذاتی و نتیجه فرآیند مغزی کودک است و ربطی به تربیت های اولیه مادر ندارد. از همه مهمتر اینکه این عارضه، بیماری نیست و نیازی به نگرانی و درمان ندارد.
اگر کودک شما در حدود شش ماهگی به آدم ها و مکان های جدید، حساسیت نشان می دهد، عاقلانه ترین کار این است که از غریبه ها بخواهید زیاد به او نزدیک نشوند تا کم کم به آنها عادت کند و نترسد، اما او را از دیدن غربیه ها محروم نکنید. وقتش که برسد و کودک چندین بار آنها را ببیند، به تدریج با آنها آشنا می شود و عادت می کند و حتی کودکان دیرجوش هم به تدریج خیالشان آسوده تر می شود.
منبع: شفا آنلاین
ارسال دیدگاه