معضلی به نام کودک پرتنش و راه‌های رهایی از آن

به گزارش کودک پرس ، تربیت فرزند از مهمترین دغدغه های خانواده های ایرانی است که در شماره های گوناگون، بخش های مختلفی از راه های تربیت صحیح را تقدیم حضور مخاطبان گرامی خواهیم کرد.

* کدام خانواده‌ها کودکان پرتنشی تربیت می‌کنند؟

خانواده، مهم‌ترین نهاد اجتماعی مؤثر بر تکوین شخصیت تلقی می‌شود و اختلافات خانوادگی تأثیری بسیار سوء بر سلامت روانی کودکان و نوجوانان باقی می‌گذارد؛ در واقع نتایج مطالعات نشان می‌دهد افرادی که سطح بالای تعارض والدین را تجربه می‌کنند، به طور معناداری نسبت به افرادی که تعارضات کمتری را تجربه کرده‌‌اند، مشکلات بیشتری دارند.

اختلاف در امر تربیت فرزندان می‌تواند زمینه‌ساز مشکلات رفتاری باشد. پدر و مادر در مدرسه آدم‌سازی، نقش آموزگارانی را دارند که کودکان از آن‌ها الگو می‌گیرند و فرزندان آن‌چه در محیط خانه می‌بینند را تقلید می‌کنند؛ به عبارتی هفت سال اول زندگی، سال‌های تشکیل پایه‌های اخلاق، رفتار و نگاه به زندگی است و هر چه کودک کوچک‌تر است، دنیای او نیز کوچک‌تر است و دنیا را از زاویه دید پدر و مادر می‌بیند.

کودک بعد از شش یا هفت سالگی وارد محیط اجتماعی می‌ شود و از منظرهای مختلف جامعه را می‌ بیند. قدرت ذهنی انسان ‌ها، از بچگی تا بزرگسالی به‌گونه ‌ای است که اتفاقات را تعمیم می ‌دهند. وقتی کودک زیر شش سال احساس می‌ کند در محیطی ناامن با قانون‌های بی ‌ثبات زندگی می‌کند، آن را به دنیا و همه آدم‌ های دنیا تعمیم می‌دهد. این موضوع در شخصیت او تأثیر اساسی می‌گذارد و با همین نگاه بزرگ می‌شود. این افراد در تعامل با هم‌سالان، مربی و همسر احساس ناامنی می‌کنند.

بی ‌پروا دعوا کردن در حضور فرزندان و فریاد کشیدن، تأثیری طولانی ‌مدت و عمیق بر شخصیت فرزندان می‌گذارد که خلاصی از آن چندان راحت نیست. کودکان به طرق مختلف به تنش‌های میان والدین واکنش نشان می‌دهند. آن‌ها حتی گاهی در اوج کودکی، بزرگ می‌شوند و یک ‌تنه سعی می‌کنند آرامش را به خانواده بازگردانند. در چنین شرایطی کودک از خود حقیقی ‌اش جدا می‌شود و این موضوع به شدت آسیب‌زاست.

نتیجه جنجال ‌های خانوادگی روی فرزندان متفاوت است. کودکان با توجه به سن، جنس و خصیصه ‌های خود واکنش نشان می ‌دهند. در خانواده ‌های پرتنش معمولاً دلبستگی‌ مادر به عنوان مراقب اصلی کودک، با کودک زیر دو سال خود که هنوز قدرت تکلم ندارد و به‌طور کامل وابسته است، شکل نمی‌گیرد؛ زیرا مادر افسرده و بی‌حوصله است و نمی‌تواند زمان لازم را برای کودک گذاشته و به او آرامش دهد. در سنین دبستان، کودک قدرت درک بیشتری دارد؛ ولی از آن‌جا که توضیحی در این خانواده‌ها داده نمی‌شود، معمولا این بچه‌ها با خیال‌پردازی فکر می‌کنند، خودشان مقصر هستند.

معمولاً مشاجرات والدین به کودک‌آزاری منجر می‌ شود و والدینی که وقت‌ شان صرف درگیری می‌شود، حوصله ندارند وقت زیادی برای کودکان‌ شان اختصاص دهند. بچه‌هایی که در این خانواده‌ها هستند یا نادیده گرفته می‌شوند و یا این‌که امنیت‌شان تأمین نمی‌ شود. این کودکان ممکن است طرد شوند، زیرا پدر یا مادری که خودش درگیری ‌های عاطفی شدید دارد و افسرده و ناراحت است، حوصله توجه و رسیدگی به کودکش را ندارد.

هرچند بعضی از فرزندان، دقیقاً همان اتفاقی را که در کودکی شاهد آن بودند را الگوبرداری نمی‌کنند، اما این الگوبرداری در زندگی آن‌ها تاثیر زیادی دارد؛ در واقع عکس ‌العمل افراد نسبت به موقعیت‌ ها، به برداشت آن‌ها از واقعیت بستگی دارد. این افراد ممکن است در زندگی خود الگوی مشاجره را پیاده کنند یا برعکس، در نقش مظلوم واقع شوند. به هر حال بیشتر این افراد، راهکارهای صحیحی برای حل مسئله ندارند. به این ترتیب مشکلات به نسل بعدی منتقل می‌ شود و این چرخه معیوب فقط در صورتی متوقف می ‌شود که آموزش لازم به والدین ارائه شود.

هرچند نمی‌توان راهکار یکسانی برای همه خانواده ‌ها پیشنهاد داد، اما بهتر است مشاجرات در حضور کودک نباشد. والدین باید در خلوت‌ مشکلات‌شان را حل کنند. حتی مشاجرات کوچک والدین هم به کودک آسیب می‌رساند. از این‌رو مهارت کنترل خشم و عصبانیت، برای هر فردی به خصوص در زندگی مشترک یک اصل مهم است و به تعویق انداختن دعوا باعث می‌شود که عصبانیت‌ها فروکش کند.

فرناز امیراصلانی(روانشناس)

منبع: پایگاه اینترنتی هفته نامه افق حوزه