به گزارش کودک پرس ، هميشه وقتي والدين از دست بيعرضگي و بيمسئوليتي فرزند خود ناراحت و عصباني هستند با فرياد بر سر آنها اين جمله را ميگويند: «پس توي مدرسه و دانشگاه به شما چي ياد ميدهند كه هنوز نميتواني اين كار را انجام بدهي؟» اينطور كه به نظر ميآيد اين عبارت هيچوقت تاريخ انقضا ندارد و در همه عصرها و دورهها از زبان والدين خطاب به فرزندانشان شنيده ميشود. در حقيقت همه والدين در همه زمانها و دورهها از مدارس و مراكز آموزشي اين توقع را دارند كه راه و رسم زندگي را به فرزندانشان آموزش دهند و آنها را انسانهاي مستقل و مسئوليتپذيري تربيت كنند اما اين روزها متأسفانه تعليم و تربيت پولي خيلي چيزها را عوض كرده است.
- وقتي تعليم و تربيت فداي پول ميشود
قديمترها تقريباً همه مدارس، دولتي بودند و فقير و غني در يك سطح ديده ميشدند. مثلاً در مدارس پسرانه همه دانشآموزان موظف بودند با شماره صفر موهاي خود را كوتاه كنند. به قولي كچل كنند. اينطور نبود كه دانشآموزي كه پدرش پولدار بود با بقيه فرق داشته باشد و موهايش را كوتاه نكند. همه در يك شرايط يكسان آموزش ميديدند. در واقع سفرهاي پهن بود كه همه دور آن مينشستند و هر كس به اندازه هوش و استعدادش از اين سفره سهم خود را برميداشت و همه به يك شكل مورد تربيت و آموزش قرار ميگرفتند اما روزگار عوض شده و آموزش و پرورش هم امروزه مثل خيلي موضوعات ديگر پولي شده است. در سيستم آموزش پولي امروزه، فقير و غني فرسنگها با هم فاصله دارند.
امروزه آن دانشآموزي كه پدرش مسئول يا رئيس فلان سازمان است با دانشآموزي كه پدرش كارمند ساده همان سازمان است در يك مدرسه دولتي با شرايط يكسان درس نميخوانند. بچه پولدارها به دليل پول زياد گل سرسبد مدرسه خود هستند و در واقع دانشآموزي كه پول دارد در مدرسه براي خود پادشاهي ميكند. در واقع با ايجاد انواع مدارس پولي سبك تربيتي و آموزش مراكز آموزشي امروزه دچار تحولات زيادي شده است.
مبحث آموزش و تربيت در بسياري از اين مدارس رنگ باخته است. دانشآموزي اگر درس هم نخواند به واسطه پولي كه پرداخت كرده است حتماً يك نمره قبولي ميگيرد. خب وقتي به آموزش اهميتي داده نميشود تربيت كه ديگر اصلاً مورد اهميت واقع نميشود و محلي از اعراب ندارد. از آنجايي كه مسئولان مدارس هم دوست دارند مشتريان خود را هميشه راضي نگه دارند، به همه خواستههاي بجا و نابجاي والدين امروزي درباره فرزندانشان جواب مثبت ميدهند تا مبادا فرزند نازپرورده آنها دچار مشكلي شود. بدون شك خروجي مدارس پولكي چيزي جز بچههاي پفكي نخواهد بود!
- حكومت پولدارها در مدارس انتفاعي!
به راستي چرا اينگونه شده است؟ چرا والدين در مدارس حكومت ميكنند و حرف آخر را ميزنند؟ شايد به اين دليل كه والدين امروزي عجيبترين نسل از والديني هستند كه جامعه ما به خود ديده است. آنها درباره فرزندانشان به گونهاي برخورد ميكنند كه گويا فقط فرزند آنها، انسان و بقيه غيرانسان هستند. كسي جرأت ندارد به فرزند آنها بگويد بالاي چشمت ابروست! خب با اين وضعيت نبايد انتظار داشت نسلي كه وارد جامعه ميشود انساني مسئوليتپذير و باعرضه باشد. در چنين شرايطي افرادي تربيت ميشوند كه حتي نميتوانند گليم زندگي خود را از آب بيرون بكشند چه برسد به اينكه بخواهند مسئوليتهاي بزرگ زندگي را عهدهدار شوند.
حكومت كردن والدين پولدار در مدارس در كنار سبك غلط آموزشي حاكم، مشكل تربيت فرزندان جامعه را دوچندان كرده است. در مدارس امروزي به بچهها آموزش داده نميشود كه چگونه بايد مسئلههاي ساده و پيچيده زندگي خود را حل كنند. به آنها مهارت حل مسئله آموزش داده نميشود. فقط يك تعداد كتاب درسي با موضوعات درسي كه اصلاً معلوم نيست در كجاي زندگي آنها قرار است مورد استفاده قرار گيرد آموزش داده ميشود و دانشآموزان هم ملزم به حفظ كردن آن هستند تا بلكه بتوانند در امتحانات آنها را جواب دهند. اصلاً هم نمره ورقه امتحاني مهم نيست، زيرا به هر حال در كارنامه آنها نمره قبولي داده ميشود. طبيعي است اين سبك آموزشي كه فقط به حفظيات بها ميدهد و مهارتهاي لازم زندگي را به فراموشي سپرده است و اجازه نميدهد فرزند نازپروده و لوس خانه مهارتهاي لازم را ياد بگيرد، نسل تنپرور بدون اعتماد به نفسي را تحويل جامعه بدهد. نسلي كه فقط ادعا دارد، بدون اينكه كوچكترين مهارتي داشته باشد
- ….و اما يك نمونه قاطع و موفق!
با تمام واقعيتهاي تلخي كه درباره تربيت غلط مراكز آموزشي وجود دارد، اما هنوز هستند مدارسي كه در مقابل خواستههاي عجيب والدين با قاطعيت برخورد ميكنند و با تمام مخالفتهاي والدين، محكم و استوار پاي تمام قوانين حاكم بر مدرسه خود ايستادهاند. يكي از اين مدارس سختگير مجتمعي آموزشي در شهر تهران است كه اتفاقاً جزو بهترينها و ستارهدارهاي مدارس ايران است. براي ورود به اين مركز آموزشي غيرانتفاعي پسرانه سر و دستها شكسته ميشود اما فقط تعداد محدودي مجوز ورود به اين مجتمع آموزشي را دريافت ميكنند.
وقتي وارد اين مجموعه آموزشي ميشويم دليل تمام اين سختگيريها روشن ميشود. اين مدرسه كاملاً به شيوه 40 سال پيش ولي با فناوريهاي امروزي اداره ميشود. از كوتاهي موي سر بگيريد تا برخورد قاطعانه معلمان، شبيه نظام 40 سال پيش آموزشي است. در اين مجتمع آموزشي اولين موضوعي كه مطرح ميشود يكسان بودن همه دانشآموزان است. هر هفته يك گروه از دانشآموزان، مسئول نظافت كلاس خود و سرويسهاي بهداشتي هستند.
هنگام غذا خوردن تقسيم وظايف انجام ميشود و هر هفته يكي از دانشآموزان مسئول بخشي از وظايف ناهارخوري است. نظم و انضباط موضوعي است كه به شدت مورد تأكيد واقع ميشود. دانشآموزي كه در زمان مقرر در مدرسه حاضر نباشد يا در زمان تعيين شده تكاليف خود ارائه نداده باشد حتماً به شيوه مناسب تنبيه ميشود. در كنار تمام اين سختگيريهاي تربيتي، سختگيري آموزشي هم وجود دارد كه البته يكي از دلايل شاخص ستارهدار شدن اين مركز آموزشي است. در اين مجتمع آموزشي همانقدر كه به بحث آموزش مباحث علمي اهميت داده ميشود، مبحث آموزش مهارتهاي زندگي با شدت بيشتري مورد توجه است.
والدين دانشآموزان اين مجتمع آموزشي هم قطعاً از همان دست والدين عجيب امروزي هستند ولي چرا اين والدين قدرت حكومت و دخالت كردن در امور اين مدرسه ندارند؟ به دليل اينكه قوانين و سختگيريهاي اولياي مدارس جلوي هرگونه دخالت والدين را گرفته است.تمام سختگيريهايي كه در اين مدرسه اعمال ميشود هر كدام در جهت تربيت و تقويت بخشي از رفتارهاي يك انسان كامل است.
قانونمند بودن، مسئوليتپذير بودن، دفاع از حق خود، منظم و دقيق بودن، خوشقول بودن كه هر كدام از اين موارد در موفقيت و عدم موفقيت انسان نقش مؤثري دارند در اين مدرسه اعمال ميشود. در قديم هم ما والدين امروزي تمام اين سختگيريها را چه در خانه و چه در مدرسه تحمل كرديم ولي اكنون چرا درباره فرزندانمان آنقدر شل و وارفته رفتار ميكنيم و اين موضوع جاي علامت سؤال بسياري دارد. فراموش نكنيم كه هيچ سختگيري در جهت اذيت كردن فرزندان ما نيست. اگر خودمان توان تربيت قاطعانه فرزندانمان را نداريم حداقل در كار تربيتي مدارسي از اين دست دخالت نكنيم.
ارسال دیدگاه