سقوط یک کودک به قعر چاه 45 متری

به گزارش کودک پرس، حسن مطوری ‌مدیر روابط عمومی سازمان آتش‌نشانی شهرستان نجف‌آباد به بیان روایتی از یک روز تلاش همکارانش پرداخته است ؛ صبح دومین روز از مهر ماه در سازمان آتش‌نشانی نجف‌آباد بودم که زنگ سامانه 125 آتش‌نشانی به صدا در آمد. آن سوی خط مردی در حالی که گریه امانش را بریده بود اطلاع داد که از چند روز قبل کودکی داخل چاه قنات در حوالی جاده کمربندی نجف‌آباد افتاده است.

در این چندین روز هر کاری انجام داده تا بتواند او را از داخل چاه 45 متری بیرون بیاورد نتوانسته است. با گفته‌های مرد چوپان، آتش‌نشانان در قالب چند گروه عملیاتی برای بررسی موضوع و نجات این کودک به محل مورد نظر رفتند. آتش‌نشانان زمانی که کنار چاه رسیدندو تجهیزات خود را از خودروهایشان خارج کردند، با مرد چوپان در بالای چاه رو‌به‌رو شدند.

امدادگران به گفت‌وگو با او پرداختند که معلوم شد او حدود هفت شب پیش زمانی که ازکنار این چاه عبور می‌کرده، صدای ناله‌های پسر خردسالی را ازداخل چاه شنیده وبرای نجات او تلاش کرده، اما موفق نشده او را نجات بدهد.

در این مدت غذا وآبی که همراهش بوده را داخل پارچه‌ای گذاشته و داخل چاه انداخته تا کودک از آن استفاده کند تا زنده بماند.

همچنین تا نیمه‌های صبح با او حرف می‌زده تا کودک در عمق چاه دچار وحشت نشود. وقتی از نجات او ناامید شده بود با مراجعه به شهر موضوع را به آتش‌نشانی اطلاع داده بود.

با شنیدن حرف‌های این مرد همه همکارانم تلاش برای نجات این کودک را آغاز کردند. آتش‌نشانان به خاطر عمق زیاد و شیب تند چاه به مشکل برخوردند و با در اختیار داشتن دستگاه آیفون تصویری که جزو تجهیزات ابتکاری خودشان بود، موفق شدند از موقعیت داخل چاه و زنده بودن معجزه‌آسای پسربچه در قعر آن اطمینان حاصل کنند.

یکی از آتش‌نشان وقتی به ته چاه رسید، شنید پسرک با خود حرف می‌زندو شعر می‌خواند. اشک در چشمانش حلقه زده بود. پسر کوچولو که دچار وحشت شده بود با او همکاری نمی‌کرد که همکارم با اقدامی روانکاوانه و با زبان کودکانه به شعرخوانی با کودک در داخل چاه پرداخت تا او آرام گرفت و به آغوش وی پناه برد.

یک ساعت بعد کودک به سلامت از چاه بیرون کشیده شد و اشک شوق را به چشمان همکارانم نشاند.

هیچ‌کس باور نمی‌کرد پسرک با گذشت چند روز زندگی در قعر چاه 45 متری هنوز زنده باشد. پس از نجات این کودک از چاه، وقتی از وی سوال کردیم چند روز است درون چاه گرفتار بوده، نتوانست پاسخ دقیقی بدهد. وقتی از وی پرسیدیم چه کسی او را در چاه انداخته با زبان کودکانه گفت عمو حسین. پس از خارج کردن او از چاه بدن وی دچار کبودی شده بود که به بیمارستان منتقل شد. پسر کوچولو به ما گفت: زمانی که عموحسین من را بر سر چاه آورد، از او خواهش کردم این کار را نکند و التماس کردم که مرا در چاه نیندازد، اما او اعتنا نکرد و من را در چاه انداخت.

با شنیدن این گفته‌ها بود که به ماجرا مشکوک شدیم و موضوع را به پلیس خبر دادیم که معلوم شد آنها نیز در جست‌وجوی پسر گمشده هستند. زمانی که ماموران به بیمارستان آمدند و این کودک را دیدند متوجه شدند او همان پسر گمشده است. ماموران با تائید هویت این کودک، موضوع یافتن او را به مادرش اطلاع دادند. مادر این کودک وقتی فهمید فرزندش زنده است به ماموران گفت: حسین، شریک شوهرسابقش بوده که پس از مدتی شراکت‌شان را بر هم زدند. البته او مدتی پیش به دلیل کشیدن چک بلامحل دستگیر شد و به زندان افتاد و این موضوع را از چشم شوهر من می‌دید و به دوستانش گفته بود از شوهرم انتقام می‌گیرد.

در ادامه تحقیقات مشخص شد حسین در خانه‌ای نزدیکی خانواده این زوج زندگی می‌کند. به همین دلیل سراغ او رفتند، اما متهم فرار کرده بود، ولی وقتی اطراف شهر را جست‌وجو کردند، توانستند او را پیدا و دستگیر کنند. این مرد پس از دستگیری همچنان مدعی بود که با خانواده این کودک اختلافی ندارد و کودک را به داخل چاه پرت نکرده، اما در ادامه لب به اعتراف گشود و گفت: شب حادثه با نقشه‌ای از پیش‌تعیین‌شده کودک را به بهانه‌ای سوار خودرویم کرده و به باغی در کمربندی نجف‌آباد بردم. پسر کوچولو گریه می‌کرد و از من می‌خواست تا رهایش کنم، اما کودک را به درون چاه انداخته و با اطمینان از این‌که کودک کشته شده، به خانه بازگشتم.

او هیچ‌گاه گمان نمی‌کرده نیت پلیدی که در سر داشته روزی افشا شود و پسر بیگناه، زنده بماند. اگر مرد چوپان به بالای چاه نمی‌رفت و صدای گریه این کودک را نمی‌شنید، شاید این کودک هیچ‌وقت زنده از چاه بیرون نمی‌آمد. خواست خدا زنده ماندن این کودک بود. چوپان و امدادگران هم وسیله خواست خداوند برای نجات این کودک بودند.

 

 

منبع: باشگاه خبرنگاران