رازی که فاش شد!
«لیلا عباسعلیزاده» در سیری روان و خواندنی، خواننده را با خود همراه میکند و نکتههای تربیتی باریکی را در لفافه به خواننده نوجوان آموزش میدهد.
به گزارش کودک پرس ، نوجوانی، فصلی پر تلاطم در زندگی همه انسانهاست که اتفاقات خاص خودش را دارد. گریز از کودکی به جوانی و آغاز انتظارات خانواده از فرزند و همچنین انتظارات فرزند از خانواده. این مسیر چند ساله، گاهی با شیطنتهایی از جانب نوجوانها روبهروست و آنها که سعی دارند بزرگ شدنشان را به رخ اطرافیان بکشند، گاه ممکن است خواسته یا ناخواسته رفتاری از خود بروز دهند که عواقبی دور از انتظار در پی دارد. مثل کنجکاوی نوجوانی در خانه پیرمرد همسایه و دور از چشم او دست زدن به ضبط صوتی قدیمی که نوار ارزشمندی در آن است. آن هم درست در زمانی که پیرمرد به بهانه سفر، کلید خانهاش را به فرزندان همسایه سپرده تا گلدانهایش تشنه نمانند.
«راز آن صدا» داستان همین کنجکاویِ نوجوانانه است که ناخواسته دردسری میآفریند و در طول داستان، سه نوجوان را با خود درگیر میکند. آنها میکوشند که این دردسر بزرگ را از میان بردارند، اما در کمال استقلال و بدون دخالت بزرگترها، برای حل و فصل آن دست به کار میشوند.
داستان درست در همین روزگار تکنولوژی و مترو و تلفن همراه اتفاق میافتد و مخاطب احساس نمیکند که با فضایی بیگانه و قدیمی روبهروست. «سهراب» شخصیت اصلی داستان است و جمع شدن نوار کاست در ضبط صوت، منجر به این میشود که او این وسیله عتیقه ارزشمند را به یک تعمیرکار بسپارد، اما دست بر قضا، دزد به مغازه تعمیراتی میزند و سهراب از ترس آبرویش، تمام تلاشش را برای پیدا کردن ضبط صوت میکند. در این میان، «نسیم» و «نیما» که خواهر و برادر و دوست سهراب هستند نیز با او همراه میشوند تا هر سه مثل سه تفنگدار، قهرمانانه و جسورانه، ضبط صوت را پیدا کنند و به پیرمرد برسانند؛ آن هم درست در شرایطی که پیرمرد به خانه بازگشته و از ناپدید شدن ضبط صوت غمگین و دلشکسته است. اما پیرمرد، یک جانباز شیمیایی است و خواننده تا فصل آخر کتاب، نمیداند که کتاب به دفاع مقدس هشت ساله ختم خواهد شد.
این نکته بخوبی میتواند مخاطب را غافلگیر کند و او را در شرایطی قرار دهد که با تنها دلخوشی یک جانبازِ رنجکشیده روبهرو شود که حتی همسایگانش هم نمیدانند وقتی که او میگوید به سفر میرود، در حقیقت میرود تا چند روزی در بیمارستان بستری شود. پیرمرد با اینکه با این سه نوجوان رفیق است و به آنها خوشنویسی یاد میدهد، اما راز در سینهاش را برای هیچکدامشان فاش نمیکند، رازی که در نوار کاست آن ضبط صوت قدیمی است.
اما در پایان داستان سرانجام «راز آن صدا» فاش میشود. «لیلا عباسعلیزاده» در سیری روان و خواندنی، خواننده را با خود همراه میکند و نکتههای تربیتی باریکی را در لفافه به خواننده نوجوان آموزش میدهد، مثل وقتی که «نسیم» از «نیما» و «سهراب» میخواهد از بزرگتری برای حل مشکلشان کمک بگیرند، یا وقتی که «نسیم» از دوستش «ماندانا» میخواهد زندگی را سخت نگیرد و کمک کردن به مادرش در خانه و ظرف شستن را نشانه کوزت بودن نداند یا وقتی که «نسیم» پاکت چیپسی را که ماندانا در باغچه کنار پیادهرو پرت کرده، بر میدارد و در سطل زباله روبهروی یک مغازه میاندازد؛ حتی وقتی که سهراب و نیما میخواهند از پای سفره بلند شوند، خردهنانهای روی لباسشان را در سفره میتکانند و اینها همه نکاتی است که شاید در نظر اول مورد توجه خواننده قرار نگیرد، اما نویسنده در خلال داستان سعی در آموزش آنها به مخاطب نوجوان دارد. «سهراب» اما در کنار مسئله ضبط صوت، مادری بیمار دارد که همزمان با تلاش برای یافتن ضبط صوت، باید رنج روحی عمل قلب مادرش را نیز بر دوش بکشد.
سهراب یتیم است و نماد نوجوانی است که برای گذران زندگی، هم درس میخواند و هم هر کاری میکند تا پولی به دست بیاورد؛ آن کار میتواند بلالفروشی در فصل تابستان باشد یا فروختن سیدی کارتونهای نسیم. رنج این نوجوان به نوعی میتواند به خواننده نوجوان احساس قدرشناسی از خانواده و شکرگزاری از خداوند را بدهد. چنان که نسیم نیز در بخشی از داستان برای آرام کردن ماندانا، از سهراب و سختیهایش مثال میزند تا او بهانهگیریهایش را به خاطر برادری که به زودی به دنیا خواهد آمد و از حالا مورد توجه پدر و مادرش است، کنار بگذارد.
لازم به یادآوری است که طرح جلد کتاب نیز بسیار مخاطبپسند و چشمگیر است، اما نکتهای که خوب است در چاپ نسخههای بعد رعایت شود، رنگ برچسب روی نوار است. ما در کتاب با نوار کاست زرد رنگی مواجهیم که با طرح جلد قرمز روی کتاب تناقض دارد.
«راز آن صدا» نخستین بار در زمستان ۹۴ از سوی انتشارات شهرستان ادب منتشر شد و هماکنون با بهای ۱۰۰ هزار ریال به فروش میرسد.
منبع: قدس آنلاین
ارسال دیدگاه