درمان ادبیات کودک و نوجوان کشور در صنعتی شدن نشر است
حمیدرضا شاهآبادی، نویسنده و منتقد ادبی، صنعتی شدن نشر در کشور را از نیازهای مهم ادبیات کودک و نوجوان دانست و چهرهسازی نویسندگان را از زمینههای این امر عنوان کرد.
به گزارش کودک پرس ، با اینکه چند دهه از عمر ادبیات کودک و نوجوان در ایران میگذرد اما آنطور که باید درسطح بینالمللی و جوایز جهانی شناخته نشده است. مطرح شدن در سطح جهانی و بازارهای بینالمللی و دریافت جوایز معتبر جهانی ازجمله افقهایی است که اغلب نویسندگان و پدیدآورندگان کتابهای کودک و نوجوان مدنظر دارند و به آن میاندیشند. در این میان ناشران، نویسندگان و نهادهای مدنی مانند شورای کتاب کودک و انجمن نویسندگان کودک و نوجوان میتوانند در این زمینه نقش داشته باشند. بر این اساس گفتوگویی داشتهایم با حمیدرضا شاهآبادی، که سالها به عنوان نویسنده و ناشر در حوزه تولید کتابهای کودک و نوجوان فعالیت داشته است. که در ادامه میخوانید.
جایگاه ادبیات کودک و نوجوان در سطح بینالمللی و جهانی را چگونه ارزیابی میکنید؟
درباره ادبیات کودک کشورمان نه باید دچار بزرگبینی و توهم شویم و نه باید دچار خودکمتربینی و ضعف. ادبیات کودک ایران نسبت به کشورهای خاورمیانه مانند افغانستان، پاکستان، ترکیه و بعضی کشورهای خاور دور مانند ژاپن و کره از کیفیت قابل اعتنایی برخوردار است. براساس تجربههایی که از حضور در نمایشگاههای بینالمللی داشتهام در بسیاری موارد افرادی که کتابهای ما را میدیدند از کیفیت متن و تصاویر و حتی چاپ و صحافی شگفتزده میشدند. به همین دلیل نمیتوان گفت که جایگاه قابل اعتنایی در میان کشورهای اطرافمان نداریم اما درعین حال نباید فراموش کنیم که کشورهای دیگری هم هستند که هم کیفیت آثارشان از ما بهتر است و هم ادبیات کودکشان سابقه بیشتری از ما دارد و بیشک برای حضور در بازار جهانی نیازمند رقابت با آنها هستیم. چرا که به عنوان مثال بااینکه آثار ما در مقایسه با آثار تولید شده در کشورهای عرب از کیفیت بالاتری برخوردارند اما وقتی ناشران عرب میخواهند کتاب ترجمه شدهای را منتشر کنند، کتاب ناشر اروپایی را ترجیح میدهند و احساس میکند کیفیت آن کار بهتر است.
یعنی در برندسازی و معرفی کتابهای تالیفی نویسندگانمان مشکل داریم؟
ما علیرغم داشتههای خودمان، برای حضور در بازارهای جهانی باید با آثار سایر کشورها رقابت کنیم اما در این رقابت کم میآوریم. به دلیل اینکه نشر در کشور ما شکل حرفهای و صنعتی ندارد و کارهایی که صورت میگیرد دنبالهدار و هدفمند نیستند و چون حرفهای کار نمیکنیم، خودمان را هم ملزم به رعایت قوانین حرفهای نمیدانیم. به عنوان مثال فکر میکنیم اگر ما کپیرایت را رعایت نکنیم، در این میدان برندهایم چون به منفعتهای کوچکی فکر میکنیم که فقط در حوزه غیرصنعتی قابل اعتنا هستند اما اگر نگاه صنعتی به نشر داشته باشیم آن وقت به منافع بزرگتر و بلندمدتتر فکر میکنیم و برای دستیابی به آن منافع بلندمدتتر قواعد بازی را نیز میپذیریم و براساس آن قواعد وارد میدان میشویم و بعضی منافع کوچک را نادیده میگیریم و به افقهای بزرگتر میاندیشیم. چه بخواهیم چه نخواهیم حضور در بازار جهانی نوعی تجارت است و باید قوانین تجاری را آموخت. اولین قانون این است که تجارت یک اتوبان یک طرفه نیست و شما نمیتوانید به سود یک طرفه فکر کنید، باید سود برسانید و سود هم ببرید و تعامل دوطرفه داشته باشید. اما ناشران ما نمیخواهند این قواعد را بپذیرند.
از سویی دیگر چون حرفهای نیستیم، با هر نویسنده، تصویرگر یا هر پدیدآورندهای که به سویمان میآید یک برخورد مقطعی میکنیم و روابطمان همیشه روابط موقت است. یعنی نویسندهای کتابی را به ناشری میدهد، وقتی چاپ شد کتاب بعدیاش را به ناشردیگری میدهد و ناشر قبلی هم با نویسنده دیگری کار میکند. و هیچکدام از این ناشران به این فکر نمیکنند که از نویسندهای که با آنها کار میکند، یک چهره بسازند و اثر او را به کالایی تبدیل کنند که روی آن کار تجاری انجام دهند. نگاهمان حرفهای نیست، همه چیز موقتی است. از خودمان و از نویسندهمان چهرهسازی و برندسازی نمیکنیم. همیشه به دنبال منفعتهای کوتاهمدت هستیم و نگاه بلندمدت نداریم به همین دلیل کشورهایی که کیفیت آثارشان از ما پایینتر است در بازارهای جهانی بهتر از ما ظاهر میشوند.
اگر نگاهمان برای مطرح شدن در سطح بینالمللی را محدودتر کنیم و فقط به جوایز جهانی در زمینه تالیف بپردازیم، چرا ادبیات کودک و نوجوان ما هنوز نتوانسته در سطح جوایز جهانی موفقیت قابل توجهی کسب کند؟
در زمینه جوایز جهانی باز هم همین شرایط وجود دارد و ما نه باید خودمان را خیلی سطح پایین بدانیم و نه باید خودمان را خیلی سطح بالا بدانیم و بگوییم نویسندگان ما سطح کار خیلی بالایی دارند و باید در جوایز جهانی حتما برنده شوند. واقعیت این است که ممکن است سطح کار نویسنده دیگری از نویسندگان ما بالاتر باشد و آن نویسنده برنده شوند. به یاد دارم در یکی از دورههای جایزه جهانی هانس کریستین اندرسن، چهره بسیار خوبی از کشور ما وارد این جایزه ادبی شده بود و تا مرحله نهایی هم پیش رفته بود اما یکی از رقبای او در مرحله نهایی نویسندهای بود که وقتی من اسمش را در بین پنج کاندیدای نهایی دیدم، شک نداشتم که او حتما برنده میشود چون به نوعی دست به بدعتها و نوآوریهای خاصی در ادبیات کودک و نوجوان زده و بسیاری از آثارش به اغلب زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است و انصافا کارهایش خواندنی وتاثیرگذارند. به همین دلیل وقتی نویسنده هموطن ما برگزیده نشد احساس نمیکردم حق خوری صورت گرفته است. واقعا بحث مقایسه دو نویسنده از نظر کیفی بود.
چگونه میتوان نویسندهای را در سطح جهانی مطرح و آثارش را معرفی کرد؟
نشر باید صنعتی باشد و روی نویسندهها سرمایهگذاری کند، آثارشان را مطرح و معرفی کند و از نویسندهها چهره بسازد. نویسنده و ناشر پیمان همکاری طولانی مدتی را امضا کنند و هر دو سعی کنند با هم تعامل داشته باشند.
آثاری که ترجمه و در خارج از کشور عرضه میشود، میتواند نمادی از ادبیات تالیفی ما باشد، شما وضعیت ترجمه کتابها و کیفیت آثار ترجمه شده در ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
من آشنایی زیادی با زبان خارجه ندارم و نمیتوانم در زمینه کیفیت ترجمهها اظهار نظر کنم. اما چند مساله بدیهی در این زمینه وجود دارد؛ نخست اینکه ترجمه باید براساس نیاز یک ناشر و احساس وجود بازار مناسب برای یک اثر انجام شود و این کار باید از سوی ناشر خارجی در خارج از کشور انجام شود و ترجمه کتاب هم از سوی مترجم خارجی که نسبت به زبان مقصد تسلط کامل دارد، انجام شود. گاهی اوقات در کشور ما بعضی از سازمانها و نهادها که امکانش را دارند و گاهی بعضی از ناشران خصوصی که امکانات زیادی هم ندارند ولی احساس میکنند از این راه میتوانند به موفقیت برسند، براساس تصوری که از بازارهای خارجی دارند، آثاری را انتخاب میکنند و به مترجمان ایرانی که زبان انگلیسی، زبان مادریشان نیست، برای ترجمه میسپارند و نتیجه کار بسیار بد از آب درمیآید، زیرا هم کتاب بر اساس یک تصور نادرست انتخاب شده است و هم به دلیل اینکه ترجمه از سوی مترجمی که زبان مقصد زبان مادریاش نیست، انجام شده، ترجمه بد و غیرقابل استفاده میشود. بریان اساس نود درصد کتابهایی که داخل کشور ترجمه میشوند، سرانجامی جز خمیر شدن پیدا نمیکنند.
آیا این مساله یعنی ارائه ترجمههای بد و غیرقابل استفاده، نیز در مطرح نشدن ادبیات کودک ما در مجامع بینالمللی و جهانی موثر بوده است؟
قرار نیست ما آثارمان را ترجمه کنیم و در کشورهای دیگر عرضه و معرفی کنیم. این کار را باید ناشر خارجی در خارج کشور و به وسیله مترجم خودش انجام شود. ترجمه کتاب در کشور راه اشتباهی است که جسته و گریخته از سوی ناشران دنبال میشود.
آیا محتوای کتابهای تالیفی ما ظرفیت و قابلیت مطرح شدن در مجامع بینالمللی را دارد؟
ما در این زمینه معدل متوسطی داریم هم کارهای خوب و هم کارهای متوسط و ضعیف داریم که در مجموع ما را به یک معدل متوسط در زمینه محتوای تالیفات میرساند که در مقایسه با کشورهای اطرافمان قابل اعتنا است ولی درجه یک نیست.
ادبیات تالیفی ما تا چه اندازه به ذائقه و سلیقه کودکان و نوجوانان و همچنین ادبیات روز دنیا نزدیک است؟
متاسفانه در ادبیات تالیفی کودک و نوجوان خیلی به ذائقه و سلیقه کودکان و نوجوانان و ادبیات روز دنیا نزدیک نیستیم. مخصوصا در حوزه نوجوان، معمولا نویسندگان ما مخاطبی را در ذهنشان تصور میکنند و برای او مینویسند و این مخاطب هم غالبا از دوره نوجوانی آنها شکل میگیرد. درحالیکه نوجوانهای امروز خیلی متفاوت هستند و نوع نگاه، سلیقه و نیازشان کاملا فرق دارد. براین اساس خیلی کارها بعضا جذاب از آب درنمیآید ولی با وجود نویسندگان جوانی که دست به قلم بردهاند، میتوانیم امیداوار باشیم شرایط بهتر شود.
به عنوان کسی که هم سالها در زمینه نویسندگی فعالیت داشته و هم به عنوان ناشر با نویسندگان زیادی ارتباط داشته، چکار کنیم که کیفیت تالیفات ما در حوزه کودک و نوجوان افزایش یابد؟
باید برای نویسندگان شرایطی فراهم کرد که در آنها انگیزه ایجاد کند و اعتماد به نفس آنها را افزایش دهد تا احساس موفقیت کنند. که این کار با برنامهریزی از سوی سازمانها و نهادهایی که امکانش را دارند محقق میشود. مثلا پروژه رمان نوجوان امروز که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اجرا شد، سبب شد آثار نسبتا خوبی تولید شود مثلا دواثر مهم فرهاد حسنزاده، کاندیدای نهایی جایزه جهانی اندرسن، در این پروژه خلق شد. چنین پروژههایی میتواند زمینهساز اتفاقهای مثبت باشد و موجب رشد کیفی ادبیات کودک و نوجوان شود. باید برنامههای ویژهای درنظر گرفت و راه را برای نویسندگان هموار کرد. و همانطور که با طرحهایی مانند تابستانه و عیدانه کتاب، از ناشران حمایت میکنیم، باید با شیوههای مشابه از تالیف و نویسندگان نیز حمایت کنیم.
نویسندگان به عنوان خالقان آثار چقدر میتوانند در معرفی خودشان و آثارشان به مجامع جهانی و ناشران خارجی نقش داشته باشند؟
سوال بسیار خوبی است، واقعیت این است که اگر تمرکز نویسنده روی نوشتن باشد و صرفا بخواهد در فضای نویسندگی نفس بکشد، قطعا خیلی نمیتواند درباره اینگونه کارها فکر کند و وقتی برایشان بگذارد. در کشورهای دیگر معمولا مدیر برنامه یا ناشر برای نویسنده چنین کارهایی را انجام میدهد اما حالا که چنین شرایطی در کشور ما وجود ندارد چارهای نیست که نویسندگان خودشان این کار را انجام دهند. اینکه هر نویسندهای سایت و وبلاگی برای خودش داشته باشد و بتواند به زبان خارجی خودش و آثارش را معرفی کند بسیار مهم است. حضور نویسنده در شبکههای اجتماعی و معرفی خودش و آثارش نیز بسیار موثر است. همچنین تعامل نویسنده با ناشر و مشارکت در معرفی کتابش نیز تاثیرگذار است. گاهی اوقات نویسنده صلاح میداند در طراحی جلد کتابش نظر بدهد چون ممکن است ناشر نتواند کار خوبی در این زمینه ارائه دهد. به هر حال این کارها به عنوان رفتارهایی که در شرایط غیرطبیعی قابل پذیرش هستند باید لحاظ شود وگرنه در شرایط طبیعی این کارها کار نویسنده نیست و ناشران باید این کار را برایش انجام دهند.
نهادهای مدنی مانند شورای کتاب کودک و انجمن نویسندگان کودک و نوجوان و نهادهای دولتی مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، نقش عمدهای در معرفی نویسندگان و آثارشان به جوایز جهانی مانند هانس کریستین اندرسن و آسترید لیندگرن دارند، به نظر شما این نهادها تا چه اندازه در انتخاب نویسندگان و معرفی آنها موفق عمل کردهاند؟
کار این نهادها رصد کردن، پیدا کردن و معرفی کردن است و در همین مقطع کار میکنند و در مسائل قبل و بعدش دخالت چندانی ندارند. درحالیکه مسائل قبل و بعد از معرفی بسیار مهم هستند اما نباید از سوی این نهادها انجام شود. زمینههای رشد نویسندگان ما باید از سوی نهادهای دیگری مهیا شود. اما در زمینه انتخاب نویسندگان احساس میکنم انتخابهای درستی داشتهاند، هرچند که گاهی میشد با یک تلورانسی تغییراتی هم میتوانستند اعمال کنند، اما در زمینه معرفی نویسندگان، چون پروندهها را ندیدهام، نمیدانم سطح معرفیشان چگونه بوده است.
نقش آژانسهای ادبی در معرفی نویسندگان و آثارشان به جوامع بینالمللی چیست؟
نقش آژانسهای ادبی و نمایشگاههای بینالمللی را باید در مطرح شدن ادبیات تالیفی کودک و نوجوان در جوایز جهانی و جوامع بینالمللی جدی گرفت. مثلا چند سال پیش کشور ترکیه میهمان ویژه نمایشگاه فرانکفورت بود. یک یا دو سال بعدش اورهان پاموک جایزه نوبل را دریافت کرد. شک ندارم حضور گسترده ترکیه در این نمایشگاه و برنامههایی که داشتند این امکان را برای این نویسنده ترک فراهم کرد. آژانسهای ادبی هم در ارتباطی که با ناشران میگیرند میتوانند در این زمینه بسیار موثر باشند. طرح گرنت وزارت ارشاد هم که الان از سوی بسیاری از کشورها درحال اجراست نیز میتواند در گرایش ناشران خارجی به شناسایی و ترجمه آثار ایرانی و مطرح شدن ادبیات ما در خارج از کشور موثر باشد.
ارسال دیدگاه