به گزارش کودک پرس ، وحید پای تخته ایستاده و در حال حل کردن تمرین است. اصولاً وقتی او پای تخته سیاه کلاس می رود، خیال همه بچه ها راحت می شود چراکه ظرف چند دقیقه به تمام سوالات جواب می دهد.
وحید بر می گردد و رو به آقامعلم می گوید: تمام شد آقا
آقا معلم چند دقیقه ای است که سرش را روی میز گذاشته و حرفی نمی زند. وحید آرام آرام به آقا معلم نزدیک می شود و دوباره صدایش می کند ولی هیچ واکنشی از جانب آقا معلم دیده نمی شود.
کم کم نگرانی به سراغ بچه ها می آید. وحید با تردید دستش را روی شانه آقا معلم می گذارد و تکان خفیفی می دهد. اما همچنان آقامعلم عکس العملی ندارد.
ناگهان صدای هق هق گریه ای از ته کلاس شنیده می شود و به سرعت صدای گریه ها افزایش می یابد. رضا با سرعت از کلاس بیرون می دود. وحید دوباره شانه آقامعلم را تکان می دهد و البته این بار در حالی که اشک پهنای صورتش را فرا گرفته است محکم تر این کار را انجام می دهد.
ناگهان آقامعلم تکانی می خورد و سرش را از روی میز بلند می کند و با تعجب به وحید و بچههای گریان خیره می شود. دلش نمی خواهد که بچه ها را نگران کند. هنوز لحظهای نگذشته است که رضا به همراه آقای رسولی مدیر مدرسه و آقای محمدی معاون مدرسه وارد کلاس می شوند.
همه نگاه ها از آقامعلم به سمت در کلاس متمرکز میشود. آقای رسولی با نگرانی می پرسد: خوبی؟
آقا معلم لبخند می زند و با سر تأیید می کند. به چهره دانش آموزانش نگاه می کند. به سختی از روی صندلی بلند می شود و به کنار نیمکت بچه ها می رود. در حالی که با سرانگشتانش قطرات اشک را از چهره یکی یکی بچه ها پاک می کند، می گوید: بچه ها من به امید دیدن لبخند هر روز شما زنده ام. مطمئن باشید با عشقی که به شما و درس دادن به شما دارم، زود زود خوب می شوم.
آقامعلم این جمله را گفت و لبخند زد و صورت بچه ها نیز به لبخند گشوده شد.
***
امروز یکشنبه 16 اردیبهشت و پنجمین روز هفته معلم است؛ روایت امروز، داستان تلخ و شیرین معلمانی است که عطر محبت و مهرورزی در فضای کلاس درس شان آکنده است.
امروز میخواهیم از معلمانی بگوییم که بیماری در مقابلشان کم آورده است؛ از زنان و مردانی بگوییم که به رغم دست و پنجه نرم کردن با بیماری، اما حاضر نمیشوند که از مرخصی استعلاجی بهره مند شوند.
معلمانی که اگر سراسر وجودشان درد است اما نگاه شان پر از لبخند است؛ معلمانی که مهربانی و از خودگذشتگی را در لحظه لحظه کلاس درس شان می توان احساس کرد.
***
بهمن ماه سال 1392 فرشید احمدی معلم فداکار منطقه اشترینان از توابع استان لرستان با وجود عمل جراحی و داشتن مرخصی استعلاجی، سر کلاس درس حضور یافت و نگذاشت خللی در آموزش دانشآموزانش ایجاد شود.
اردیبهشت ماه سال 1394 خبری منتشر شد؛ روحانگیز کریمی معلم کلاس دوم ابتدایی شهر کهنوج استان کرمان به رغم آنکه به بیماری سرطان مبتلا شد اما نمیتوانست از دانشآموزان و مدرسه دور باشد.
خانم کریمی در حال شیمیدرمانی بود اما به مدرسه میآمد و با تمام توان در کلاس درس حاضر میشد.
اردیبهشت ماه سال 1394 عصمت خالصی معلم عنبرآبادی با وجود بیماری هفت ساله تومور مغزی، کار تدریسش را با علاقه خاصی انجام می داد.
آبان ماه 1395علی وفانژاد معلم دبستان شهید سعیدی بلهزار یاسوج که سابقه بیماری دیسک کمر داشت، بیماری اش شدت گرفت بطوریکه زیر نظر پزشک مرخصی استعلاجی دریافت کرد.
وی به توصیه پزشک باید در حال استراحت و کمتر در حالت ایستاده می بود و با این وجود با تهیه یک تخت و برای انجام وظیفه خود در پایه دوم این مدرسه تدریس میکرد.
این معلم در هنگام نوشتن بر تخته از عصا استفاده میکرد وموقع بررسی تکالیف در مدرسه به حالت خوابیده برتخت با دانش آموزان صحبت میکرد.
آبان ماه سال 1395 لیلا ابراهیم زاده معلم مدرسه کوشش1 ناحیه سه شیراز با وجود اینکه پایش شکسته بود و مرخصی استعلاجی داشت اما باز هم در کلاس درس حاضر شد.
بهمن ماه سال 1395 آصف رضایی معلم دبستان رضوان نیمبلوک قاین علی رغم کسالت شدید به علت از دست دادن کلیه ها با حضور در کلاس درس به دانش آموزان درس عشق و ایثار داد.
اسفند ماه سال 1396 آقای جمشیدی دبیر مطالعات دبیرستان شهید میرامین محمدی به رغم بیماری در کلاس درس حضور یافت.
وی به رغم دیسک کمر و با وجود مرخصی استعلاجی دو هفتهای و اصرار مدرسه به استراحت در منزل، در کلاس درس حاضر شد.
اسفند ماه سال 1396 مریم میراخوری آموزگار گرمساری با پای شکسته و آتل بندی شده و با وجود چند ماه مرخصی استعلاجی در کلاس درس خود حاضر شد.
علیرضا سلطانی سنجگانی معلمی که با 21 سال سابقه تدریس، به خاطر مشکل کمردرد از اوایل اردیبهشتماه خانهنشین شده اما این موضوع نتوانسته مانع از تدریس آقا معلم شود.
او با کمی سبک و سنگین کردن وضعیتش، در نهایت به این نتیجه رسید حالا که نمیتواند به مدرسه برود مدرسه را به خانهاش بیاورد.حالا او روزهاست که از ساعت 9 صبح تا یک و نیم بعدازظهر وقت استراحت خود را در اختیار بچههای کلاسش قرار میدهد تا آنها از آموزشهای خود عقب نمانند.
سال 1393، خانم معلم دبیرستان نجابت که مدتها از درد کمر بیتاب شده بود، پس از عمل جراحی نتوانست در برابر درخواست دانشآموزانش که از او میخواستند به کلاس درس بازگردد، تا بار دیگر سرنوشت مردان و زنان نیک تاریخ را با هم ورق بزنند، مقاومت کند.
معصومه خوشکام معلم تاریخ ماهها روی تختی که مسئولان مدرسه در کلاس درس قرار داده بودند برای دانشآموزان تدریس کرد.
توفیق نگاری مدیر آموزگار دبستان تلاش روستای گیج از توابع بخش مرکزی شهرستان روانسر است؛ وی 26 دی ماه 1396 با توجه به مشکلات جسمی حضور در جمع دانش آموزان را به استراحت پزشکی ترجیح داد.
آقای نگاری با وجود شکستگی دست و پا و نیز داشتن 2 ماه مرخصی استعلاجی هر روز در مدرسه حاضر و با عشق و علاقه خاصی امور آموزشی و پرورشی مدرسه را انجام می داد.
دبستان تلاش روستای گیج از توابع دهستان حسن آباد بخش مرکزی روانسر دارای 10 دانش آموز است و دانش آموزان در کانکس مشغول تحصیل هستند.
یوسف خواجه اسماعیلیان معلم سمنانی است که علیرغم بیماری سرطان که 12 سال است با آن دست و پنجه نرم میکند، عاشقانه در کلاسهای درس در دوره اول متوسطه در حال تدریس است.
اعظم محمدی نیا معلم لرستانی است که بهرغم سرطان بدخیم و نیاز به مداوا و داشتن مرخصی استعلاجی، عاشقانه در کلاس دست مشغول تدریس است.
مهری عندالله خانم معلم شهر تهران از سال 93-1392 به رغم داشتن بیماری سرطان و انجام چندین عمل جراحی به طور مرتب در کلاس درس حاضر میشود.
***
این معلمان به عشق علم اندوزی و تدریس به دانش آموزان هر سختی را به جان می خرند و هیچ توقعی ندارند اما چرا باید مطالبات فرهنگیان همواره با تأخیرهای طولانی پرداخت شود.
چرا معلمان که اینگونه برای رشد تعلیم و تربیت کشور در تلاش هستند باید ماه ها چشم انتظار پرداخت حق التدریس خود باشند؟
منبع: فارس
ارسال دیدگاه