بچه‌ها؛ این فیلسوف‌های کوچولو

به گزارش کودک پرس ، شهرام شفیعی، نویسنده آثاری مانند جزیره بی‌تربیت‌ها، قصه‌های غرب وحشی، بوی جوراب را قرض نده و قصه‌های من و بچه‌هام، یکی از همین نویسنده‌هاست که سال‌هاست برای بچه‌ها می‌نویسد و در بین آنها به سفیر خنده شهرت دارد؛ نویسنده‌ای که سابقه کار مطبوعاتی هم دارد و سال‌ها سردبیر مجله رشد بوده است.

این نویسنده کتابی به نام عشق بازی را هم در کارنامه خود دارد که استاد بهاءالدین خرمشاهی بر آن پیگفتاری نوشته است.

این کتاب بر اساس قصص قرآنی نوشته شده و برای مخاطب بزرگسال است. با شفیعی هم‌صحبت شدیم تا با دنیای یک نویسنده پرکار که جوایز زیادی را هم از آن خود کرده و کتاب‌هایش به چند زبان نیز ترجمه شده بیشتر آشنا شویم.

 

می‌گویند نویسنده‌ای که برای بچه‌ها می‌نویسد باید کودک درون سالم و شادابی داشته باشد تا بتواند با این گروه سنی همراه شود، حال کودک درون آقای شفیعی چطور است؟

نویسنده‌ای که برای کودکان می‌نویسد نباید ارتباطش با دنیای کودکی‌اش قطع شده باشد. من در 47 سالگی هنوز با همان چشمی که در کودکی دنیا را می‌دیدم به پیرامونم نگاه می‌کنم و برای بچه‌ها می‌نویسم. هنوز هم شادی‌هایم کودکانه است و علاقه زیادی به رنگ به مهربانی و… دارم.آنچه ما را از کودکی‌مان دور می‌کند، این است که مسائل دوران بزرگسالی را خیلی جدی می‌گیریم.

 

آدم در بزرگسالی زمانی شاد است که دوران کودکی خوبی را پشت سرگذاشته و روانش سالم تربیت شده باشد. شما کودکی را آن‌گونه سپری کرده‌اید که یاد بگیرید در بزرگسالی شاد باشید و از کودک درونتان مراقبت کنید؟

روح و روان انسان‌ها خیلی پیچیده است! من در خانواده‌ای از نظر مالی متوسط و پرجمعیت بزرگ شدم.ما هفت تا بچه بودیم و من پسر بزرگ خانواده بودم و واقعیت این است فرصتی برای این‌که فرزند پدر و مادرم باشم، پیدا نکردم و بیشتر برای بقیه پدری کردم. این خصلت همچنان در من مانده است و دوست دارم برای همه پدری کنم حتی برای عابری که مثلا می‌خواهد از خیابان رد شود!‌

 

و این خصلت انرژی زیادی از آدم می‌گیرد؟

بله ! حتی در کار هم تاثیر می‌گذارد. سال‌های زیادی سردبیر مجله رشد بودم و به عنوان نویسنده با ناشران زیادی کار کرده و می‌کنم. همین ویژگی باعث شده مسئولیت خیلی از کارها را به عهده بگیرم. شاید وقت زیادی از من بگیرد، اما باعث می‌شود استانداردهای کار بالاتر برود. با همه مسئولیت‌هایی که در دوران کودکی و نوجوانی داشتم، اما کودکی هم کردم.دوران کودکی را از منظر کمی نگاه نمی‌کنم، چون با این دیدگاه در بزرگسالی کمتر آسیب می‌بینی.همیشه به لحظات خوبی که در دوران کودکی سپری کردم، فکر کرده و از آن تغذیه می‌کنم. خانواده‌ام اهل کتاب و موسیقی بودند و به همین دلیل از سن پایین با این دو مقوله آشنا شدم و اینها به‌من کمک کرد تنهایی‌هایم را خیلی خوب پر کنم.

 

برخی بر این باورند که پدر ومادرهای امروزی بلد نیستند با فرزندان خود بدرستی ارتباط برقرار کنند، مجموعه کتابی نوشته‌اید به نام «من و بچه‌هایم» آیا این‌نوع کتاب‌ها را برای کمک به والدین نوشته‌اید؟

جدالی وجود دارد بین نویسندگان؛ گروهی می‌گویند ادبیات کودکان باید تربیتی باشد و مهارت‌افزا، گروهی هم بر این باورند که باید کاملا هنری نوشته شود. من معتقدم ادبیات کودک باید آنقدر سرگرم‌کننده باشد که آن را بخوانند. حضور در جشنواره‌های مختلف ادبی و گرفتن جایزه هم نمی‌تواند نشان‌دهنده موفقیت کتاب کودکان باشد؛ تنها معیاری که نشان‌دهنده موفقیت یک کتاب است، خوانده شدن آن در دوره‌ها و سال‌های مختلف است. کتابی که بچه‌ها از آن استقبال می‌کنند نشان می‌دهد ارزش‌هایی دارد. یکی از این ارزش‌ها ربطی است که به واقعیت زندگی دارد. معتقدم ادبیات اگر خوب و خواندنی باشد حتما وجه تربیتی نیز خواهد داشت.

 

شما نویسنده‌ای هستید که با بچه‌ها ارتباط مستقیم برقرار می‌کنید به شهرهای مختلف سفر کرده و با بچه‌ها رو‌در‌رو صحبت می‌کنید. این روش چه تاثیری بر نوشته‌های شما دارد؟

من ماهی یک بار سفر می‌روم و با بچه‌های شهرهای مختلف دیدار می‌کنم در تهران هم مدام با کودکان دیدار دارم.این دیدارها هیچ‌وقت برای این نبوده که انگیزه نوشتن پیدا کنم یا از آنها سوژه بگیرم. برق نگاه بچه‌ها را دوست دارم. وقتی اطرافم را می‌گیرند و سوال می‌کنند انرژی زیادی از آنها می‌گیرم. بچه‌ها ایده‌های زیادی دارند که ما آدم‌بزرگ‌ها بیشتر اوقات آنها را نادیده می‌گیریم. معتقدم بچه‌ها فیلسوف‌های کوچولو هستند. بچه‌ها پرسشگرند و همیشه گفته‌ام کودکان مانند ناخدایانی هستند که می‌توانند کشتی خود را در حال حرکت روی آب، بکوبند و دوباره آن‌را بسازند. این می‌تواند برای آدم‌بزرگ‌ها الگو باشد. آنها زمانی که با یک سوال و کشف مواجه می‌شوند از هیچ چیز نمی‌ترسند. این ویژگی باید بشدت مورد توجه آموزش و پرورش قرار بگیرد.وقتی کنار بچه‌ها هستم خیلی به من خوش می‌گذرد و با انرژی که از آنها می‌گیرم روزهای زیادی می‌توانم کار و زندگی کنم.

 

شما یکی از منتقدان سیستم آموزش و پرورش هم هستید. به نظرتان بهترین راه دگرگون کردن این سیستم و کارآمدتر کردن آن چیست؟

همه ما به نوعی درگیر آموزش و پرورش هستیم. هشت سال به عنوان نویسنده با این سازمان کار کردم، دو فرزند دارم و به واسطه آنها مدام با مدارس در ارتباطم . قبل از همه اینها خودم دانش‌آموز بوده‌ام. درباره وزارتخانه آموزش و پرورش و سیستم آن ساعت‌ها می‌توان حرف زد و به آن انتقاد و پیشنهاد داد، اما اگر می‌خواهیم به صورت سیستماتیک ساختار آموزش و پرورش را تغییر دهیم، به نظرم این سازمان باید تریبونی آزاد راه‌اندازی کند تا همه مردم، نخبگان و متفکران که دلسوز بچه‌های کشور هستند، بتوانند نظرات فنی و علمی خود را بیان کنند و آموزش و پرورش با تحلیل این نظرات به راه‌هایی مناسب برای تصحیح سیستم این سازمان بسیار بزرگ دست پیدا کند.

 

 

منبع: جام جم آنلاین