به گزارش کودک پرس، علی اصغر شعردوست در یادداشتی نوشت: زندهیاد آذریزدی که او را پرتیراژترین نویسنده تاریخ ادبیات کودک و نوجوان ایران میدانند، در مجموع، بیش از 20 عنوان کتاب برای بچهها نوشته است. «قصههای خوب برای بچههای خوب»، «قصههای تازه از کتابهای کهن»، «گربه ناقلا»، «گربه تنبل»، «مثنوی» (برای بچهها)، «مجموعه قصههای ساده» و تصحیح «مثنوی» مولوی (برای بزرگسالان) از جمله آثار این نویسنده کودک و نوجوان است.
آذریزدی در هیجدهم تیرماه سال 1388 در هشتاد و هشت سالگی در تهران درگذشت و در حسینیه خرمشاه یزد در نزدیکی محل زندگیاش به خاک سپرده شد. فارغ از تناسب نامگذاری ـ که جای بررسی دارد ـ در چند سالی که از تصویب روز ادبیات کودک و نوجوان سپری شده است هنوز موضوع ادبیات کودک و نوجوان بهنحو شایسته مورد توجه قرار نگرفته و در این مناسبت در معیاری معمولی به تجلیل و بزرگداشت این نویسنده شهیر پرداخته شده است. راقم این سطور که در بیش از سه دهه کار فرهنگی، مطبوعاتی و انتشاراتی موضوع کودک و نوجوان از دغدغههای فکری و اولویتهای کاریام بوده است، پرداخت روزآمد به موضوع و تدوین برنامههای جامع و کاربردی، تخصیص اعتبارات لازم و حمایتهای همه جانبه از این نوع ادبیات را ضروری می دانم و نکاتی را در این مناسبت متذکر می شوم.
تقسیم ادبیات به دورههای گوناگون حیات آدمی چون: کودک، نوجوان، جوان و بزرگسال مبین اختصاصی شدن آن است. نویسنده و شاعر یا فیلمساز و خالق هرگونه اثری که بر آن است تا اثری ادبی خلق کند، نخست باید به این تقسیم عنایت داشته باشد. زیرا دایرة واژگان، ساخت صرفی و نحوی زبان، شگردهای نویسندگی، موضوع و… همه و همه به این تقسیمبندی، ارتباط تام و تمام دارند. هنرمندی که اثر هنری برای کودکان خلق میکند با آفرینشگری که برای نوجوانان و جوانان قلم میزند، تفاوت دارند و بی اعتنایی به تواناییهای ذهنی و روحی و ذخیره لغوی، ویژگیهای فرهنگی مخاطب از ارج و اعتبار اثر میکاهد. پیشرفت علوم جدید به بشر امروز نشان داده است که برای توفیق در این امر باید آدمی را آن چنان که هست شناخت و به کشف تواناییهای مادی و معنوی او اقدام کرد و متناسب با این کشف، اسباب تعلیم و تربیت او را فراهم کرد. این نکتهای بود که قدما به آن بیاعتنا بودند و کمتر در نوشتههای خویش بدان توجه میکردند. نگاهی به کتابهای کهن، که در جای خویش از ارج و اعتبار بسیار برخوردارند، این نکته را ثابت میکند و نشان میدهد که مراحل مختلف رشد انسان و ظرفیتهای فکری و تواناییهای بدنی وی چندان محل اعتنا نبوده است.
مقامهنویسی به مشکلترین صورت در کتاب خویش، که جایگاه هنرمندیهای زبانی است و کلام در چنبرهای از شگفت کاریهای لغوی و هنری گرفتار میشود، کودک خویش را مخاطب قرار میدهد که: فرزندم این کتاب را برای تو نوشتهام و این دستورالعمل زندگی توست. در صورتی که کودک بیچاره قادر به کشف و درک این مفاهیم نیست و نمیتواند مقصود و منظور نویسنده را از لابه لای این همه پیچیدگیهای لفظی و معنوی دریابد.
در مجموعه اندرزنامههای زبان پارسی نیز سهمی به کودکان و تربیت آنان اختصاص یافته است؛ اما کودک توانایی استفاده از این گنجینه را ندارد. مخاطب این مجموعه قبل از اینکه فرزندان باشند، پدران و مادران هستند.
اختصاصی شدن ادبیات به معنی جدی گرفتن تفاوتهای انسانی و ارزش قائل شدن به این قشر اجتماعی است که تا عصر حاضر نادیده گرفته میشده یا اگر منظور میشده با آنان همانند بزرگترها رفتار میکردند؛ در شرایطی که آنان بزرگسال نبودند. اگرچه از عمر ادبیات کودک و نوجوان در ایران بیش از چند دهه نمیگذرد، اما در همین مدت کوتاه آثاری قابل تقدیر و شایسته اعتنا خلق شده است تا بدانجا که نویسندگان آنها موفق به کسب جایزههای بزرگ بینالمللی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان شدهاند. این امر نشان توفیق نویسندگان کودک و نوجوان و سمت و سو یافتن ادبیات کودک در ایران است.
علیرغم غیراقتصادی بودن صنعت نشر عموماً و نشر کتابهای کودک و نوجوان به تبع آن، هنوز نویسندگان و ناشرانی در این حوزه فعالیت دارند که حمایتهای جدی از آنها برای ترجمة آثارشان و عرضه در بازارهای تخصصی جهانی ضرورتی تام دارد. رونق فضاهای مجازی و عرضة آثار جذاب و خوش ساخت برای کودکان و نوجوانان در این فضاها و سهولت روزافزون دسترسی کودکان و نوجوانان به آنها مسئولیت برنامه ریزان ادبیات کودک و نوجوان را مضاعف می کند. امروز کمتر کودک و نوجوانی را می توان سراغ گرفت که به تبلت یا لب تاب یا گوشیهای تلفن همراه دسترسی نداشته باشد که در آن چند برنامه یا بازی رایانه ای غیر متجانس با فرهنگ و معتقدات جامعه ایرانی و اسلامی را نداشته باشد، و این در حالی است که در صورت سرمایهگذاری و حمایت جدی، محتواهای سازگار با فرهنگ قویم ایرانی و اسلامی و سازگار با هنجارهای اجتماعی و اعتقادی ما قابل ساخت است.ادبیات هیچ قومی بدون قصه و داستان نیست چراکه مضمون زندگی، ماجرای داستان است. تا زمانی که بشر روایتی از زندگی عرضه میکند، در واقع داستان نقل میکند و مینویسد. فراز و فرود قصهها، فراز و فرود حیات است. رنگارنگی و تنوع قصهها درست همچون رنگارنگی و تنوع آنها و لحظههای زندگی است. ساخت قصههایی شیرین و جذاب و امروزین بر اساس متون معتبر اسلامی و ایرانی می تواند نه تنها برای کودکان و نوجوانان کشورمان مفید باشد بلکه در صورت برخورداری از استانداردهای بینالمللی و بکارگیری متخصصین زبده، بازارهای جهانی نیز داشته باشد. به راستی چه مقدار از دنیای پررمز و راز قصه در انواع مختلف آن و بازنویسی و ساخت کلیپها و سریالها بهره جسته ایم، از قصههای مثنوی معنوی مولانا تا شاهکارهای بی نظیر نظامی گنجوی، از قصههای حماسی شاهنامة حکیم توس تا پندهای شیرین شیخ اجل در گلستان و بوستان و مهمتر از همه چه میزان از قصص قرآنی در ادبیات کودک و نوجوان و فضاهای مجازی متداول امروزین بهره بردهایم. قالب قصه و داستان و حکایت همواره به عنوان قالب شناخته شده و کارآمدی توسط رسولان و پیامآوران به کار گرفته میشد تا برای هرکس پیامی داشته باشد و بهرهرسانی نماید. معجزه جاودانی رسول مکرم اسلام (ص) کلام الله مجید، نیز به نقل قصه میپردازد تا باشد که مایه عبرت بنی نوع بشر گردد. بخش فراوانی از متن قرآن را قصص قرآن تشکیل میدهند که اهل معنا فواید بی شمار بر آنها مترتب دیده اند.
پس از نهضت علمی و فرهنگی، که در جهان اسلام رخ نمود، پرداخت قصه و داستان وجهه همت بسیاری از نویسندگان قرار گرفت و بنا را بر آن، قرار دادند که طرح مفاهیم و اندیشه را به کمک داستان و حکایت قصه میسر کنند که هم مؤثرتر بود و هم همه کس فهم تر. و این خود حاصل تجربه و تمرین و ممارست نسل در نسل بشر است.
در نزد این فرهیختگان قصه به مثابه ظرفی است که مظروف آن حکمتی است که در قصه و داستان منطوی است و هر آنگاه که ظرف از پیرایه حکمت تهی باشد نقل سخنی است که نه تنها نفعی برآن مترتب نیست بلکه مایه اتلاف عمر داستانگو و داستان نیوش میشود. و تخدیری که گاه و بیگاه از خواندن اساطیر و اساطیرالاولین شد از همین باب است. چراکه متن قصه فاقد مایهای از حکمت و خرد بوده است.
با این همه ادبیات کودک در ایران ادبیاتی نوپاست و هنوز تا رسیدن به حد مطلوب فاصله دارد و شایسته است که در نشر و ترویج آن بیش از پیش بکوشیم. توان بالقوه فرهنگ ایران و اسلام، در این حوزه بیش از چیزی است که تاکنون فعلیت یافته است. میراث قومی، افسانهها، اساطیر و سنتها و… ذخایری است که اعتنا بدانها میتواند به ادبیات ما هویت خاص ببخشد. درحالیکه بی اعتنایی بدین دستمایههای فرهنگی موجب میشود که آثار خلق شده فاقد هویت ملی باشند و متأسفانه این امر در بعضی از کتب داستانی که برای کودکان علیالخصوص نوجوانان نوشته شده، مورد غفلت قرار گرفته است.
*منبع: روزنامه اطلاعات
ارسال دیدگاه