به گزارش کودک پرس ، دومین جایزه هم «آسترید لیندگرن» است که از 17 سال قبل، همزمان با مرگ «آسترید لیندگرن» یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان ادبیات کودک پایهگذاری شد و هر سال به برترین افراد این حوزه اهدا میشود. «شورای کتاب کودک»، «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» و «انجمن نویسندگان کودک و نوجوان» سه تشکل و نهادی است که هر ساله نام و سابقه نامزدهای انتخابی خود را به دبیرخانه این جایزه در سوئد ارسال میکنند. در میان نامزدهای امسال محمدرضا شمس و مهدی حجوانی به انتخاب انجمن نویسندگان کودک و نوجوان برای دریافت این جایزه معرفی شدهاند. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هم برای سومین بار هوشنگ مرادیکرمانی و کتابخانههای سیار روستایی کانون را بهعنوان نامزدهای دریافت جایزه آسترید لیندگرن در سال 2020 اعلام کرده و شورای کتاب کودک هم فرهاد حسن زاده، فرشید شفیعی و مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودک را به عنوان نامزدهای خود معرفی کرده است. با مهدی حجوانی نویسنده و پژوهشگر فعال ادبیات کودکان به این بهانه گفتوگو کردهایم.
ادبیات کودک و نوجوان در ایران از چه ویژگیهایی برخوردار است؟ چرا این شاخه ادبی در مقایسه با ادبیات بزرگسال فرصت بیشتری برای مطرح شدن در عرصه جهانی به دست آورده است؟
پاسخ کامل به این سؤال، زمان زیادی میطلبد. برای همین من در حالی که با صدای بلند فکر میکنم سعی میکنم به یکی دو مورد اشاره کنم. بله، به نظرم ادبیات و تصویرگری کودک ایران در دنیا بازتاب بیشتر و بهتری از ادبیات بزرگسال کشورمان داشته است. یک علت ممکن است این باشد که جامعه ما جوان است و دغدغهها و مسائلش هم به مسائل دنیای کودکی و نوجوانی نزدیکتر است. نکته دیگر ممکن است این باشد که دنیا اصولاً درباره کودکان هماهنگی و همگرایی بیشتری دارد. ببینید، کودکان تا وقتی هنوز از سالهای کودکیشان فاصله نگرفتهاند شباهت بیشتری به همدیگر دارند و دنیایشان شاخه شاخه نشده. اغراق نیست اگر بگوییم میان یک کودک ایرانی با امریکایی یا کودک مسلمان با غیرمسلمان تفاوت چندانی نیست. کودکان خیلی بیشتر شبیه هم هستند تا والدین آنها. درعین حال همان والدین که با هم متفاوتند، درباره کودکان شان دغدغههای نسبتاً مشترکی دارند. ادبیات کودک سادگی و صفایی را به تصویر میکشد که همه آن را دوست دارند و فکر میکنند گمشده جوامع و زندگی امروزی است. زبان و دنیای فکری کودکان فارغ از مرزبندیهای دنیای بزرگسالان شباهت بسیاری به همدیگر دارد و همین مسأله یکی از عواملی است که منجر به دیده شدن بیشتر داشته هایمان در این حوزه و گروه سنی میشود. اما درباره ادبیات بزرگسال شرایط متفاوت است، چراکه نه تنها ایدئولوژی و اندیشه جایگاهی جدی در آن دارد بلکه بحثهایی چون دیدگاههای فلسفی- اجتماعی و دینی هم به میان میآید که مسأله را پیچیده میکند. البته با عرض معذرت مسأله برای خودم چندان روشن نیست، اما به نظرم چون جهان ادبیات کودک با قدرت و سیاست کمتر گره خورده و تنشهایش کمتر است، شاید بخت بیشتری برای رشد دارد.
بهنظرتان ارزش بیشتری که والدین این روزها برای کودکان خود قائل میشوند چقدردرارتقای ادبیات این گروه سنی و کمک به دیدهشدن آن نقش داشته است؟
این هم یکی از دلایلی است که منجر به دیده شدن حداقل بخشی از ادبیات کودک و نوجوان ما در عرصه جهانی شده است. پدر و مادرهای امروز درصدد جبران محرومیتهای دوران کودکی خود برای فرزندان شان هستند و به همین علت برای کودکان شان بهای بیشتری قائل هستند. خانوادههای امروز ایرانی اغلب تک فرزندی هستند و در مقایسه با خانوادههای پرجمعیت گذشته از امکان اقتصادی بهتری برای تأمین خواستههای فرزندانشان برخوردارند. اشتباه نکنیم، اوضاع اقتصادی جامعه بهتر نشده، اما با همین اوضاع، توجه به کودک بیشتر شده است. ادبیات کودک بیشتر در بین طبقه متوسط رواج دارد. طبقه متوسط در مقایسه با طبقه خیلی فقیر یا خیلی ثروتمند اهمیت بیشتری برای فرهنگ قائل است. در جوامع شهری که تکفرزندی بیشتر رایج است، به رشد فرهنگی بچهها اهمیت بیشتری میدهند. پدر و مادر اگر خودشان هم نتوانند تحصیل کنند و کتاب بخوانند، این امکان را برای کودکان شان فراهم میآورند. خب طبیعی است که ادبیات کودک که عامل مهمی در رشد فرهنگی و حتی درسی دانشآموزان است مورد اعتنای بزرگترها قرار گیرد.
به همین دلیل است که این روزها شاهد نگاه جدیتر نویسندگان به خلق آثار ادبی در حوزه کودک هستیم؟
اهمیت کودک و دوران کودکی در جامعه ما بیشتر شده است. مدتهاست که ما بزرگترها وقتی کنار یک کودک یا نوجوان مینشینیم احساس میکنیم که او دستکم در بعضی زمینهها از ما باسوادتر و به روزتر است. پدران و مادران ما نسبت به ما کمتر چنین حسی داشتند. الان ما بعضی از مشکلاتمان را از طریق مشورت با بچهها برطرف میکنیم و آنها را طرف صحبت میبینیم. حتی حواسمان هست که کنار آنها به اصطلاح گاف ندهیم و حرف غیرفنی و نامربوطی نزنیم که مایه شرمساری شود. بچهها امروزه معلم ما در بهرهگیری از فضای مجازی هستند. فضای مجازی هم دیگر فقط بازی کامپیوتری نیست. همه شئون زندگی ما با اینترنت آمیخته شده و بچهها در این فضا واردترند و وقت و هوش بیشتری هم از ما دارند. چطور ممکن است در این فضا اهمیت ادبیات کودک بیشتر نشود؟ از طرف دیگر با برقراری ارتباط بیشتر میان کشورها حالا دیگر ما بزرگترها از بهایی که کشورهای غربی برای کودک و ادبیات کودک قائل میشوند باخبر شدهایم. سرمایهگذاری آنها برای بچهها باعث شده که از نظر علمی و اجتماعی به سطوح بالایی دست پیدا کنند، وگرنه کودکان در هیچ کجای دنیا فرقی با هم ندارند. تنها میزان توجه به آنان است که مسیر آینده شان را تغییر میدهد.
نکته دیگر فراهم شدن امکان سفر نویسندگان به کشورهای دیگر و آشنایی با داشتههای جهانی این حوزه است. تحت تأثیر این شرایط نویسندگان هم ناچار به صرف دقت بیشتری در آثار خود هستند. علت دیگر برای رشد ادبیات کودک، توجه یا بهتر بگویم تسلیم شدن نظام دانشگاهی در برابر ادبیات کودک است. تا چندی پیش، ادبیات کودک تنها در قالب درسی دو واحدی برای رشته روانشناسی تعریف شده بود، اما با پیشگامی دانشگاه شیراز، ما امروزه رشته دانشگاهی ادبیات کودک داریم که توسعه پیدا کرده (و البته در پرانتز بگویم که این رشته بیش از نیاز جامعه و کمی بادکنکی در دانشگاهها رشد کرده و قصه ما همان قصه افراط و تفریط است.) امروزه خلاف سالهای بعد از مشروطه که نگاهی تعلیمی متوجه ادبیات این گروه سنی بود به ادبیات کودک از منظر زیباییشناختی نگاه میشود. البته منکر تأثیر تربیتی ادبیات کودک و حتی بزرگسال در مخاطب نیستم. به هر حال ادبیات بر شئون فردی و روابط اجتماعی آدمها تأثیر میگذارد اما بحث بر سر میزان تأثیرگذاری است که از طریق بیان هنرمندانه و ادبی بیشتر است.
پس بخشی از جدی شدن ادبیات کودک به تغییر نگاه نویسندگان بازمی گردد، اینکه ادبیات قرار نیست تنها نقش تعلیمی داشته باشد؟
بله؛ و به همین علت طیفهای گوناگون فکری در حوزه بزرگسال آن را جدیتر گرفتهاند. در حال حاضر ما با پدیده کودکسالاری روبهرو هستیم، هرچند که این نگاه آسیبهایی هم دارد منتها منجر به این شده که دیگر کودکان را بزرگسالانی ناقص تلقی نمیکنند که هر وقت بزرگ شدند آدم میشوند! این تغییرات تنها متوجه ادبیات نیست. ما در دیگر بخشهای هنر از جمله موسیقی، سینما و حتی حوزههای مرتبط با دکوراسیون خانه هم شاهد رسمیت پیدا کردن دوران کودکی با عناوینی چون موسیقی کودک، سینمای کودک و حتی فرش کودکانه هستیم.
این اختلاف نظر قدیمی که ادبیات کودک باید با نگاه تعلیمی نوشته شود یا زیباییشناختی در کشورهای دیگر حل شده؟
به این سؤال نمیتوان پاسخی قابل تعمیم به همه کشورها داد چراکه نیازمند پژوهشی میدانی و گسترده است که البته چندان هم امکان پذیر نیست. با این حال بر اساس تجربه شخصیام معتقدم بسیاری از کشورهای غربی از این مسأله رد شدهاند و وجه زیباییشناختی ادبیات کودک را بر وجه تعلیمی آن مقدم میدانند. در واقع این دو را مکمل هم میدانند. از طرفی همچنان کشورهایی هستند که نه تنها از این مرحله عبور نکردهاند بلکه حتی بهای چندانی برای ادبیات کودک قائل نیستند. همین کشور ترکیه که در همسایگیمان قرار دارد، با همه پیشرفتهایش رشدی را که ایران در زمینه ادبیات و تصویرگری برای بچهها دارد، نداشته است. کشورهای حوزه خلیج فارس که اصلاً با ما قابل مقایسه نیستند. البته فعلاً قابل مقایسه نیستند. سالهای دیگر را نمیدانم.
منبع: ایران آنلاین
ارسال دیدگاه