به گزارش کودک پرس ، براساس آمار خانه کتاب تعداد کتابهای کودک از 13 هزار و 27 عنوان در سال 95 به 15هزار و 910 عنوان در سال 96 رسیده است. این درحالیاست که باوجود رشد تعداد عناوین کتاب کودک با کاهش کتابهای تالیفی و رشد 35 درصدی کتابهای ترجمهای نسبت به رشد 14 درصدی تالیف در این حوزه، روبهرو بودهایم که نشان دهنده تمایل ناشران کودک به ترجمه و انتشار کتابها و مجموعههای خارجی است. از سویی تعداد کتابهای چاپ اولی در سال 1396 برابر با 7 هزار و 227 عنوان بوده که نسبت به سال 95 که 6 هزار و 689 عنوان بوده 8 درصد رشد داشته و میزان رشد کتابهای تجدیدچاپی در این مقایسه، 37 درصد بوده است.
میزگردی با حضور فریده خلعتبری، مدیر انتشارات شباویز که بیش از 30 سال است در زمینه چاپ کتابهای تالیفی و معرفی آنها به بازارهای بینالمللی فعالیت دارد، امیر صالحی طالقانی، فعال نشر و مدیر انتشارات بینالمللی نحل و برزو سریزدی، نویسنده و مترجم کتابهای کودک و نوجوان و مدیر انتشارات اشک، به بررسی دلایل رشد چشمگیر کتابهای ترجمهای در بازار کتاب کودک و نوجوان و گرایش ناشران به این حوزه پرداخته است که در ادامه میخوانید.
علت افزایش آثار ترجمه نسبت به تالیف چیست؟
امیر صالحی طالقانی: نشر کودک ایران به بلوغی نرسیده که بچهها را سیراب کند و با رشد نسل جوان در ایران، نشر ما با کودک و نوجوانی که وارد جامعه میشوند همراهی نکرد. نشر ایران در برهه دهه 70 مانده است. اما نسل جوان ما و بچههایی که تازه به دنیا میآیند، وارد فضای جدید و حتی فضای مجازی شدهاند و خیلی جلوتر و نسبت به نشر کودک ما بالغترند. بچهها ایرانی چیزهایی نیاز دارند که نشر کودک ما در اختیارشان نمیگذارد. امروزه بچهها اوقات فراغت زیادی دارند اما همه این وقت را صرف گذراندن کلاسهای مختلف میکنند و این اوقات از سوی تعدادی ناشر کتابهای کمک آموزشی و کنکوری پر میشود و به تغذیه واقعی که نیاز دارند، نمیرسند و درگیر تست و کنکور میشوند. درحالیکه آنها هم کتاب هستند اما شمارگان این کتابهای حلالمسائل نسبت به کتابهای واقعی کودک و نوجوان بسیار زیاد و عجیب است.
یکی از دلایل رشد آثار ترجمهای استقبال مخاطب است، تکنولوژی بسیار پیشرفت کرده اما محتوای کتابهای ما به این نسبت پیشرفت نکرده است و پاسخگوی نیاز مخاطب نیست. به این دلیل بچهها به سراغ آثار ترجمه میروند. البته شاید به عقیده ناشران، افزایش آثار ترجمه به دلیل سهلالوصول بودن آن است. زیرا برای تولید آثار تالیفی باید هزینه زیادی به نویسنده و تصویرگر پرداخت شود درحالیکه هزینه تولید کتاب ترجمه نسبت به تالیفی بسیار ناچیز است، اما واقعیت این است که کتاب خارجی با نیاز روز بچهها مطابقت دارد. بگذریم از اینکه تعداد کمی ناشر داخلی هستند که کتاب تالیفی خوب تولید میکنند و شاید تعداد آنها به بیش از سه ناشر نرسد. ولی اغلب ناشران کودک به تولید کتابهای ترجمهای روی آوردهاند. بچهها میخواهند کتاب بخرند و میخرند اما تولیدات داخلی برایشان جذاب نیست.
چرا مخاطبان بیشتر به سراغ آثار ترجمه میروند تا تالیف؟
امیر صالحی طالقانی: من به عنوان دستاندرکار کتاب کودک در داخل و خارج از کشور معتقدم نشر کودک در ایران به بلوغی نرسیده که نسل کودک و نوجوان ما رسیده است و ما عقب هستیم. وقتی که عقب هستیم دلیلی ندارد بچهها از آثار تالیفی استفاده کنند. از سویی وقتی کتاب خارجی و ایرانی با یک قیمت منتشر میشوند بچهها ترجمه را انتخاب میکنند که با نیازها و دغدغههایشان مطابقت دارد. واقعیت این است که ما عمیق نیستیم چون کتاب نمیخوانیم. ما خیلی سطحی شدهایم درحالیکه جواهر اصلی در عمق است. کتابهایی هم که هست، کتابهای الکی و بیکیفیت است. یعنی بهجای اینکه تغذیه سالم داشته باشیم هر روز داریم با شکلات خودمان را سیر میکنیم. بالاخره روزی این شکلات بدن ما را نابود میکند.
منظورتان از شکلات کتابهای ترجمه است یا کتابهای بیکیفیت؟
طالقانی: کتابهایی که نیاز واقعی بچهها را تامین نمیکند و بچهها را برای فردا آماده نمیکند همان شکلات است. منظورمان از کتاب کودک کتابی است که بچه امروز استفاده میکند تا فردای خوب و روشنی داشته باشد. اما این کتابهای موجود بچهها را در امروز خودشان نگه میدارد.
باتوجه به اینکه محتوا نقش تعیین کنندهای در گرایش مخاطبان به کتاب دارد، به نظر شما، در سالهای اخیر، ضعیف تالیف و فقدان محتوای مناسب، باکیفیت و جذاب چقدر در گرایش بچهها به سمت آثار ترجمهای موثر بوده است؟
فریده خلعتبری: به نظر من ضعف تالیف نداریم. نویسندگان ما توانایی خلق آثار باکیفیت و ارزشمند را دارند. اما عوامل مختلفی سبب کمتر تولید شدن این آثار و دیده نشدن آنها میشود. و به خاطر شرایط موجود نمیتوانیم آثاری تالیفی بیشتر چاپ میکنیم. از نظر یک ناشر دلیل اصلی افزایش ترجمه نسبت به تالیف سهلالوصول بودن کتابهای ترجمهای است. همچنین دلیل دیگر مشکلی است که ناشرانی که میخواهند کتاب تالیفی کار کنند با آن روبهرو هستند. امروزه دیگر نمیتوانیم به تالیفی بودن کتابهایمان اعتماد داشته باشیم. به این معنی که ما ظاهرا کتابی را از مولفی به عنوان یک اثر تالیفی میگیریم اما بعدا میبینیم نویسنده همزمان این کتاب را به ناشر دیگری هم واگذار کرده است. یا مولف، کتاب نویسنده دیگری را به نام خودش به ناشر میدهد یا داستانهای آزاد خارجی که در اینترنت وجود دارد را ترجمه میکنند و به عنوان اثر تالیفی به نام خودشان به ناشر میدهند. در تصویرگری هم عینا همین اتفاق رخ میدهد و تصویرگر در بهترین شرایط کار خودش را کپی میکند و به ناشر میدهد و در بدترین شرایط کار دیگران را کپی میکند و به نام خودش به ناشر میدهد.
اصالت کار از بین رفته و نویسندگان و تصویرگران به بیراهه رفتهاند
فریده خلعتبری: واقعا اصالت کار از بین رفته است و نویسندگان و تصویرگران ما به بیراهه رفتهاند. مساله مهم دیگر این است که اخلاق هم از بین رفته است. یعنی دیگر نمیتوان روی افراد، سرمایهگذاری کرد. نمیتوانید از یک نفر، فرد بهتری بسازید و کارش را ارتقا دهید ولی بلایی سرتان نیاورد و فاجعهای برایتان رخ ندهد. واقعیت این است وقتی ناشری در حوزه تالیف کار میکند، باید در طول 24 ساعت شبانهروز مدام درگیر حواشی کار باشد. درحالیکه آثار ترجمهای مطلقا این حاشیه را ندارند. ناشر نه با نویسنده درگیری دارد نه با او بکش بکش دارد، نه غلط بودن و کپی بودن کار ناشر را آزار میدهد نه کتاب تالیفی که ناشر منتشر میکند جای دیگر کپی میشود. از سویی میداند کار ترجمهای که بهترین متن و تصویرگری و اصالت دارد در اختیارش است. امتیاز دیگر این است که بسیاری از کشورهای دنیا برای ترجمه و چاپ آثارشان به ناشر پول پرداخت میکنند. معلوم است تعداد کتابهای ترجمه افزایش پیدا میکند.
مگر ترجمه کتاب چقدر امتیاز باید داشته باشد که به آن پرداخته شود؟ اما هیچ امتیازی برای تالیف وجود ندارد حتی ناشر سر بررسی هر کتاب تالیفی باید ساعتها با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بحث کند و سرهر کلمه توضیح دهد. اما این سختگیریها در زمینه کتاب ترجمه رخ نمیدهد.
تالیف نه برای نویسنده میصرفد نه برای ناشر!
برزو سریزدی: من با وجود ضعف تالیف موافقم. این مساله دلایل مختلفی دارد. اولا ناشران خیلی راغب به چاپ کتاب تالیفی نیستند چون هزینه آن زیاد است. بنابراین از آثار تالیفی استقبال نمیشود. دوم اینکه ما مراودهمان با نشر بینالملل کم است و آثار تالیفی به دنیا معرفی نمیشوند. اینکه کتاب تالیفی در چین، برزیل و … ترجمه و چاپ شود، به خاطر جمعیت آن کشورها تیراژ میلیونی میخورد و کار دیده میشود. از سویی تالیف کتاب برای نویسنده سود ندارد، من به عنوان نویسندهای که بیشتر ناشران را میشناسم و اگر به 50 درصد ناشران بگویم کتاب من را چاپ کنید، میکنند، تولید کتاب از نظر ریالی برای من نمیصرفد چه برسد به نویسندهای که ناشناخته است. درواقع تالیف نه برای نویسنده میصرفد نه برای ناشر.
ما ضعف تالیف داریم چون برای نویسنده نمیصرفد کتاب چاپ کند بنابرای برایش نمیصرفد نویسندگی را به عنوان شغل اصلی و حرفهاش انتخاب کند. کدام مولف را داریم که فقط از راه نوشتن کتاب اموراتش بگذرد. همه اینها برمیگردد به اقتصاد نشر. وقتی ویترین نداریم که ناشر کتاب تالیفی را با اینهمه هزینهای که کرده، بفروشد، به دنبال کتاب ترجمه میرود تا هزینههایش را کاهش دهد. در این شرایط معلوم است با ضعف تالیف و غلبه ترجمه بر تالیف روبهرو میشویم. مساله دیگر این است که ما اصلا مولف پرورش نمیدهیم. نویسنده کجا باید آموزش ببیند؟ وقتی نمیکاریم کجا باید درو کنیم؟ وقتی نویسنده پرورش نمیدهیم معلوم است که ضعف تالیف داریم.
امیر صالحی طالقانی: وقتی کتاب رمان کودک و نوجوان یک ناشر خارجی را میگیریم، میبینیم همه کارها را کرده است اما حتی انتشارات دولتی با پشتوانههایی مانند سازمان تالیف کتابهای درسی و آموزش و پرورش است نمیتوانند اثری مانند کتاب آکسفورد را تالیف کند. آن کتاب پشتوانهاش یک دنیا کار است، یک دنیا اطلاعات و دانش و عیارش با عیار کتاب ما هم از نظر محتوایی و هم تصویرگری متفاوت است. بعضی از کتابهایی که خارج از کشور چاپ میشوند کیفیتشان از تصاویری که تصویرگر ارائه میدهد بیشتر است. امروزه جاهایی هستند که فایل کتاب 48 صفحهای خارجی در قطع رحلی را با قیمت 400 هزار تومان به ناشران میفروشند در حالیکه ناشران برای یک فِرِم تصویرگری در بدترین شرایط باید 200 هزار تومان پرداخت کنند. اما با هزینه بسیار ناچیزی میتوانند بهترین کتاب خارجی را ترجمه و در ایران منتشر کنند.
مسالهای که امروزه در بازار نشر پررنگتر شده، برخورد ناشران با مولفان آثار است بهگونهای که بجز تعداد محدودی از نویسندگان پیشکسوت و مطرح، بسیاری از ناشران کتاب را با حقالتالیف بسیار اندک یا گاها بدون پرداخت حقالتالیف از نویسنده میگیرند و منتشر میکنند و در زمینه تجدید چاپ بسیاری از این کتابها هم کوتاهی میکنند، در این شرایط این برخورد ناشران با نویسندگان چه تاثیری در کم رغبتی آنها به تالیف آثار بهتر دارد؟
فریده خلعتبری: شما آن طرف قضیه را ببینید که یک ناشر بدبخت چه بلایی سرش میآید که کتاب یک نویسنده را منتشر کند. گاهی سه یا چهار سال و گاهی تا 10 سال باید دنبال یک کتاب بدوید تا بتوانید برای آن مجوز بگیرید. از سویی ناشر باید یک کار آماده چاپ که تالیف، تصویرگری، ویرایش، لیتوگرافی و … آن تمام شده را به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بدهد. ناشر این کتاب را با چه قیمتی باید بفروشد تا ضرر نکند؟ در این شرایط هرکاری انجام دهد ضرر است.
برزو سریزدی: البته برخورد ناشران با نویسندگان مختلف فرق میکند. من درباره خودم میتوانم صحبت کنم. من همیشه حق خودم را از ناشر گرفتهام. اما اتفاق بدی که برای من افتاده این است که حدود چهار سال است که ترجمه میکنم و کتاب تالیفی از من منتشر نشده است. چون روی کارهای ترجمه درصد میگیرم از نظر مالی هم برایم خیلی بهتر از تالیف بوده است. اما واقعیت این است که ما به اندازه کافی نویسنده خوب نداریم. البته این حرف منکر ترجمه نیست و نباید درها را به روی ترجمه ببندیم. چون نیاز داریم تبادل داشته باشیم. از آن طرف هم باید کتابهای ما ترجمه شود.
اما باوجود اینکه بیش از 60 درصد کتابهای ما ترجمه است، در بین آثار ترجمهای هم نسبت کارهای ضعیف و کمکیفیت بیشتر از آثار باکیفیت است و دراین زمینه هم مشکل داریم.
فریده خلعتبری: امروزه کسی سواد ترجمه ندارد. فایل کتاب را به گوگل میدهند و بعد ویرایش سطحی انجام میدهند و کتاب را چاپ میکنند.
امیر صالحی طالقانی: من داور سه دوره کتابهای ترجمه و تالیف بخش علمی جشنواره کتابهای کانون پرورش فکری بودم. در این جشنواره ما به سه کتاب ترجمهای نرسیدیم که رغبت کنیم آن را بررسی کنیم. اگر بخواهیم آثار ترجمهای را سرند کنیم دانه درشت باقی نمیماند. اما در دورههای قبل مترجمانی مانند گلی امامی داشتیم که حرفهای و اصولی کتاب ترجمه میکردند.
اشاره شد که یکی از دلایل افزایش آثار ترجمهای در جامعه این است که پاسخگوی سلیقه مخاطب است. بنابراین تا زمانی که مخاطب از اثری استقبال نکند، ناشر اقدام به تولید کتاب ترجمهای حتی با کمترین قیمت نمیکند، چه کنیم که آثار تالیفی هم با استقبال روبهرو شود؟
امیر صالحی طالقانی: در تمام دنیا قبل از اینکه ناشر کتاب نویسندهای را در تیراژ بالا منتشر کند، در تیراژ محدود منتشر میکند، برایش برنامههای مختلف دیدار نویسنده با مخاطب برگزار میکند و در باشگاههای مخاطبان بازخوردها را ارزیابی میکنند. محال است کتابی، کتاب خوبی شود و در باشگاه مخاطبان مطرح و تایید نشود و استانداردهای بینالمللی را نداشته باشد. و وقتی کتاب در شمارگان بالا چاپ میشود میبینیم نویسندگان بزرگ پشت کتاب نظر دادهاند. اگر در کشور ما از تیراژ دو هزار تایی حمایت کند تا کتاب دیده شود، کتاب چندین بار تجدید چاپ میشود و این یعنی حمایت از تالیف. باید آکادمی وجود داشته باشد تا تجربیات ناشرانی مثل فریده خلعتبری که 34 سال است کتابهای تالیفیاش را در سطح جهان به ناشران بینالمللی معرفی میکند و تجربیات مختلفی از برخورد با ناشران کشورهای مختلف دارد، مطرح شود و در اختیار دیگران قرار گیرد.
چگونه میتوان از ادبیات تالیفی حمایت کرد، نهادهای دولتی مرتبط چه نقشی در این زمینه دارند؟
فریده خلعتبری: حمایت نهادهای دولتی از تالیف فکر خوبی است به شرطی که ادامه یابد. در دولت آقای خاتمی اینچنین برنامهای داشتیم و به ازای هر 10 عنوان تالیف اجازه داشتیم 2 عنوان ترجمه داشته باشیم. بعد این نسبت تغییر کرد تا نهایتا به مرحلهای رسید که این قانون را برداشتند و دیگر حمایتی از تالیف نشد و ناشران به هر اندازه که میخواستند میتوانستند آثار ترجمه چاپ کنند. زمانی قرار بود کتابهای تالیف حمایت شوند و از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خریداری شوند تا کتاب تجدید چاپ شود و پولش به جیب نویسنده و تصویرگر و ناشر برگردد و ترغیب شوند که دوباره در زمینه تالیف کار کنند. ولی وقتی از هر راهی میروی به بنبست میخوری طبیعتا کسی به دنبال تالیف نمیرود. به سراغ ترجمه میرود که کلی برایش درآمد دارد.
امیر صالحی طالقانی: به یاد دارم در نمایشگاه بلونیای 1999 مهمان انتشارات مدرسه بودم. وقتی برگشتم انتشارات مدرسه از من گزارش کار خواست. و من فقط یک پاراگراف نوشتم و گفتم از این به بعد دیگر هیچکس را نفرستید. به نظر من حاضر نشویم بهتر است. چون هرسال رفتهایم و کار قابل توجهی انجام ندادهایم. اگر میخواهیم از ادبیات تالیفی حمایت کنیم باید اجازه دهیم هرکسی که مینویسد برای دنیا بنویسد و در سطح جهان مطرح شود یعنی متنی که نوشته شد داورش داور جهانی باشد نه بازار کوچک ایران. این کتاب به زبان انگلیسی ترجمه و منتشر شود تا بهتر دیده شوند. اجازه دهیم رقابت جهانی کنند.
ارسال دیدگاه