کنترل هوش هیجانی کودک

هنگامي كه شما به كودك خود كمك مي كنيد تا احساسات تند و تيز خود مانند عصبانيت نااميدي يا آشفتگي ذهني را درك كرده و آنها را مديريت كند در واقع به او كمك مي كنيد تا بهره هوش عاطفي يا هوش هيجاني در او افزايش پيدا كند.
به گزارش کودک پرس هنگامي كه شما به كودك خود كمك مي كنيد تا احساسات تند و تيز خود مانند عصبانيت نااميدي يا آشفتگي ذهني را درك كرده و آنها را مديريت كند در واقع به او كمك مي كنيد تا بهره هوش عاطفي يا هوش هيجاني در او افزايش پيدا كند.
 كودكان موجب مي شوند كه واژه “دمدمي مزاج” معناي جديدي پيدا كند. يك لحظه كودك شما پادشاه جهان است و با شادي و خوشحالي به اين سو و آن سو مي دود؛ كمي بعد مثل يك گاو نر خشمگين شده است، از روي نااميدي مطلق گريه مي كند و اسباب بازيهايش را به اين سو و آن سوي اتاق پرتاب مي كند. مانند بسياري ديگر از والدين ممكن است براي شما هم پيدا كردن راهي براي پاسخ دادن به احساسات و رفتارهاي كودك در اين لحظات سخت و دشوار، مشكل باشد.

متخصصان بر اين باورند كه اين لحظات در اوايل دوران كودكي (زماني كه او محدوديتهاي خود را در فرآيند رشد عاطفي اش تجربه مي كند) بهترين فرصتهايي هستند كه شما مي توانيد از آنها استفاده كرده و به كودك خود آموزش دهيد كه چگونه احساسات قدرتمند خود را مديريت كرده و خود را آرام كند. محيط امن خانواده بهترين جايي است كه مي توان در آن اين درسهاي مهم زندگي را ياد داد و ياد گرفت.

هنگامي كه شما به كودك خود كمك مي كنيد تا احساسات تند و تيز خود مانند عصبانيت نااميدي يا آشفتگي ذهني را درك كرده و آنها را مديريت كند در واقع به او كمك مي كنيد تا بهره هوش عاطفي يا هوش هيجاني در او افزايش پيدا كند.

كودكي كه بهره هوش عاطفي او بالاتر باشد قادر است ارتباط بهتري با احساسات خود برقرار كند؛ در هنگام اوج هيجانهاي عاطفي خود را آرامتر كند؛ ديگران را بهتر درك كرده و با آنها بهتر ارتباط برقرار كند؛ و ايجاد روابط دوستانه محكمتر براي او آسان تر است.

متخصصان بر اهميت بهره هوش هيجاني و نقش آن در كمك به كودكان براي افزايش سطح اعتماد به نفس و مسووليت پذيري و نهايتا تبديل شدن به بزرگسالاني كه بتوانند با مهارت با ديگر افراد جامعه ارتباط برقرار كنند تاكيد مي كنند.

شما چگونه مي توانيد به كودك خود كمك كنيد تا بهره هوش عاطفي اش افزايش پيدا كند؟ تكنيك هايي وجود دارند كه “هدايت عاطفي” ناميده مي شوند و در واقع يك دستورالعمل گام به گام است كه شما مي توانيد با استفاده از آن به كودك خود آموزش دهيد كه احساساتش را تجزيه و تحليل كرده و در هنگام برخورد با مشكلات روحي و عاطفي آنها را مديريت كند. يك تكنيك در اينجا شرح داده شده است.

با توجه و ابراز احساسات به حرفهاي او گوش بدهيد

هنگامي كه كودك از احساسات خودش براي شما مي گويد با دقت به حرفهاي او گوش بدهيد سپس همه آنچه را با شما در ميان گذاشته است مجددا برايش بازگو كنيد. مثلا اگر فكر مي كنيد كه بواسطه اينكه شما زمان زيادي را به مراقبت از نوزاد جديد خود اختصاص مي دهيد كودك شما احساس مي كند ترك و رها شده است همين مطلب را با او در ميان گذاشته و بپرسيد كه آيا واقعا چنين احساسي دارد؟ در صورتي كه پاسخ او مثبت بود مي توانيد بگوييد: «درسته. مامان بايد وقت زيادي براي كوچولو مي گذاشت».

آنگاه مثالهايي از زندگي خودتان را براي او بگوييد تا به او نشان دهيد كه حرفهاي او را مي فهميد. به او بگوييد كه زماني كه برادر يا خواهرتان با پدرتان به شهر بازي مي رفتند و شما نمي توانستيد برويد چه احساسي داشتيد؛ بگوييد كه مادر يا پدرتان چگونه به شما كمك مي كردند تا احساس بهتري پيدا كنيد. اين كار موجب مي شود كودك شما بفهمد كه همه افراد اينگونه احساسات را تجربه مي كنند و نهايتا هم از اين مرحله عبور مي كنند.

به كودك خود كمك كنيد تا احساسات خود را نامگذاري كند

دامنه لغات كودك شما ضعيف بوده و درك او نيز از علت و معلولها بسيار ابتدايي و اوليه است؛ در نتيجه او براي تشريح احساسات خودش با مشكل مواجه مي شود. شما مي توانيد به او كمك كنيد تا نامهايي را براي احساسات مختلف خودش انتخاب كند و در نتيجه يك لغتنامه براي احساساتش ايجاد كند. اگر او به خاطر اينكه نمي تواند به پارك برود احساس نااميدي يا ناكامي مي كند شما مي توانيد بگوييد: «احساس مي كني ناراحت هستي؟».

همچنين مي توانيد به او كمك كنيد تا بفهمد كه داشتن احساسات متضاد يا متعارض پيرامون يك چيز طبيعي است. مثلا او مي تواند در هفته اولي كه به مهدكودك مي رود هم هيجان زده باشد و هم كمي بترسد.

اگر به نظر مي رسد كه كودك شما بدون دليل مشخصي ناراحت يا آشفته است سعي كنيد به اتفاقات اخير فكر كنيد و علت احتمالي مشكل او را پيدا كنيد. آيا اخيرا خانه خود را عوض كرده ايد؟ آيا شما و همسرتان در حضور كودك دعوا كرده ايد؟ اگر مطمئن نيستيد كه عامل ناراحتي او چيست هنگام بازي كردن حركات او را نگاه كرده و به حرفهايي كه مي زند گوش دهيد. اگر او در هنگام بازي با عروسكهايش عروسك مادر را مرتب در حال داد و بيداد كردن بازي مي دهد مطمئنا مي توانيد بفهميد كه علت ناراحتي او چيست!

احساسات كودك خود را با ارزش شمرده و آنها را تائيد كنيد

هنگامي كه كودك شما نمي تواند پازل را كامل كند و در نتيجه عصباني مي شود و كج خلقي مي كند به جاي اينكه به او بگوييد: «دليلي وجود ندارد كه اينقدر ناراحت باشي» بهتر است تصديق كنيد كه واكنش او كاملا طبيعي است. بگوييد: «وقتي آدم نمي تونه پازل را كامل كنه واقعا حوصله اش سر مي ره. مگه نه؟». اگر به او بگوييد كه واكنشهايش بيمورد يا بيش از حد هستند او احساس مي كند كه گويي بايد جلوي بروز احساسات خودش را بگيرد.

كج خلقي ها و بد اخلاقي هاي او را به يك ابزار آموزشي مفيد تبديل كنيد

اگر كودك شما پس از اينكه مي فهمد بايد توسط دندانپزشك معاينه شود، ناراحت و آشفته مي شود با آماده شدن براي ويزيت دكتر به او كمك كنيد تا كنترل خودش را به دست بياورد. درباره اينكه چرا از معاينه توسط دندانپزشك مي ترسد، اينكه انتظار دارد يا پيش بيني مي كند كه در زمان معاينه چه اتفاقاتي بيفتد و اينكه چرا او بايد توسط دندانپزشك معاينه شود با او صحبت كنيد. درباره زماني كه مي خواسته ايد با گروه سرود روي صحنه برويد و سرود بخوانيد و ترسيده بوديد يا زماني كه مي خواستيد يك كار جديد را شروع كنيد و از آن مي ترسيديد و يكي از دوستانتان به شما كمك كرد تا احساس بهتري پيدا كرده و ترس خود را كنار بگذاريد با او صحبت كنيد. صحبتهاي عاطفي و صحبت كردن پيرامون احساسات براي كودكان (همانند بزرگسالان) بسيار مفيد است.
از مشكلات عاطفي براي آموزش نحوه حل مشكلات استفاده كنيد

هنگامي كه كودك با شما يا يك بچه ديگر مشكل پيدا مي كند محدوديتهاي او را به وضوح برايش توضيح دهيد سپس او را به سمت پيدا كردن راه حل مناسب راهنمايي كنيد. مثلا شما مي توانيد بگوييد: «مي دانم از اينكه خواهرت ساختماني را كه با آجرهاي اسباب بازي ساخته بود خراب كرد عصباني هستي. اما نبايد او را بزني. پس وقتي عصباني مي شوي چه كار ديگري مي تواني بكني؟».

اگر كودك شما ايده اي در مورد راه حل مناسب ندارد چند گزينه در اختيار او قرار دهيد. متخصصين در زمينه مديريت عصبانيت، توصيه مي كنند كه در چنين شرايطي به كودك خود بگوييد اول شكم، آرواره و مُچ دستهايش را چك كند و ببيند كه آيا آنها سالم هستند، سپس يك نفس عميق بكشد تا عصبانيت را از بدن خود بيرون كند و همچنين احساس بهتري از به دست آوردن مجدد كنترل خودش پيدا كند. آنگاه به كودك خود كمك كنيد تا با صداي بلند و محكم درباره عصبانيتش حرف بزند؛ او مي تواند با يك جمله شبيه به اين حرفش را آغاز كند: «وقتي داد مي زني من عصباني مي شوم». كودكان بايد بدانند كه عصباني شدن طبيعي است اما فقط تا جايي كه به ديگران به اين خاطر آزار و آسيب نرسانند.

با حفظ آرامش خودتان يك الگوي مناسب براي كودك باشيد

همچنين شما مي خواهيد بدانيد كه در برابر ابراز احساسات كودك خودتان چگونه واكنش نشان مي دهيد. بسيار مهم است كه در زمان عصبانيت جملات و حرفهاي نامناسب، تند و زننده به كار نبريد. بهتر است به جاي گفتن اينكه «تو من رو ديوونه مي كني» بگوييد: «وقتي اين كار را مي كني من عصباني مي شوم»؛ در اين صورت كودك شما مي فهمد كه مشكل به رفتار او بر مي گردد نه به خود او. از انتقاد بيش از حد خودداري كنيد زيرا موجب مي شود كه كودك اعتماد به نفس خود را از دست بدهد.

بيشتر و پيشتر از هر چيز ديگر سعي كنيد احساسات خودتان را نيز در نظر بگيريد. برخي از والدين احساسات منفي خودشان را در نظر نمي گيرند تا شايد بتوانند ناراحتي يا مشكلات كودكشان را كاهش دهند. اما پنهان كردن احساسات واقعي خودتان تنها موجب گيج شدن كودك مي شود. مثلا در صورتي كه به كودك بگوييد كه ناراحت هستيد اما رفتار نامناسبي از خودتان بروز ندهيد به كودك نشان داده ايد كه مي توان شديدترين احساسات را نيز به خوبي سركوب كرد.