۲۷درصد کلاس‌ اولی‌ ها ثبت‌ نام نکرده‌اند

به گزارش کودک پرس ، تعداد کودکان لازم‌التعلیمی که کمتر از یک ماه دیگر باید در کلاس‌ اول ابتدایی، تحصیل را آغاز کنند اما تا امروز هنوز در هیچ مدرسه‌ای ثبت‌نام نشده‌اند، زیاد است. اتصال سامانه‌های آموزش‌ و‌ پرورش با سامانه ثبت احوال باعث شده تا دقیقا مشخص باشد که هر سال چه تعداد کودک در وجب به وجب خاک کشور باید در مدرسه ثبت‌نام کنند. به همین علت است که مدیرکل ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات وزارت آموزش‌و‌پرورش آمار می‌دهد که هنوز ۲۷‌درصد کودکانی که باید در پایه اول ثبت‌نام می‌کرده‌اند در هیچ مدرسه‌ای نام‌نویسی نشده‌اند.

مهر۱۴۰۱، یک‌و‌نیم میلیون دانش‌ آموز کلاس‌ اولی وارد کلاس‌های درس سراسر کشور شدند که اگر همین تعداد را برای امسال نیز درنظر بگیریم چنین معنی می‌دهد که از حدود هر چهار کلاس‌اولی یک نفر فعلا به سمت مدرسه نیامده است. جمعیت این کودکان به‌طور تقریبی حدود ۳۷۰هزار نفر است که بزرگی آن، وحشت از بازماندگی از تحصیل را به جان نظام تعلیم و تربیت کشور می‌ریزد.اما حالا که کرونا تمام شده و مثل سه سال گذشته دیگر بهانه‌ای برای بازداشتن کودکان از ورود به مدرسه وجود ندارد یک‌بار دیگر دلایل سنتی هستند که مشغول خودنمایی‌اند؛ عواملی که استمرارشان ثابت می‌کند مجموعه مسئولان و متولیان کشور برای از میان برداشته شدن آنها هنوز اقدام جدی انجام نداده‌اند و همچنان بخش قابل‌توجهی از کودکان لازم‌التعلیم، بی‌دفاع و بی‌گناه، از چرخه تعلیم و تربیت بیرون می‌مانند.

از فقر تا جابه‌جایی
به ازای خانواده‌هایی که حاضرند همه چیزشان را بدهند تا فرزندان‌شان به مدارج بالای علمی و تحصیلی برسند، خانواده‌های زیادی وجود دارند که آموزش فرزندان برای‌شان اولویت ندارد. این خانواده‌ها در دسته فقرای فرهنگی طبقه‌بندی می‌شوند که محمد دیمه‌ور، معاون اسبق آموزش ابتدایی وزارت آموزش‌وپرورش درباره نحوه عمل آنها به جام‌جم این‌گونه توضیح می‌دهد: «در بخش‌هایی از کشورمان کودکان به‌عنوان نیروی کار در خدمت خانواده هستند و در روزهایی که آنها باید در مدرسه مشغول تحصیل باشند از آنها به‌عنوان نیروی کار رایگان بهره‌کشی می‌شود. مانند کودکانی که مجبورند در فصل پاییز در باغ‌ها میوه‌چینی کنند یا با وجود شروع ماه مهر در مزارع زعفران از ابتدای صبح مشغول شوند، چرا که زعفران‌کارها باور دارند که هیچ دستی برای چیدن زعفران سرگل، مناسب‌تر از دست کودکان نیست.»
او می‌گوید: «این خانواده‌ها با این طرز فکر باعث می‌شوند تا کودکان به موقع در مدارس ثبت‌نام نشوند و در زمره کودکانی قرار بگیرند که به‌دلیل فقر اقتصادی خانواده یا نداشتن سرپرست یا بدسرپرستی از ورود به کلاس‌اول ابتدایی جا می‌مانند.»
البته دلایل دیگری هم وجود دارد که باعث جاماندگی از ثبت‌نام یا ثبت‌نام دیرهنگام واجدان شرایط در کلاس‌اول می‌شود که دیمه‌ور آنها را این‌گونه تشریح می‌کند: «برخی از کودکان در فرآیند سنجش سلامت جزو افراد با نیازهای ویژه شناخته می‌شوند که باید در مدارس استثنایی ثبت‌نام کنند اما از آنجا که خانواده‌های آنها این موضوع را انگ‌زنی به فرزندشان می‌دانند از ثبت‌نام او در مدرسه خودداری می‌کنند یا صبر می‌کنند تا بلکه کودک خود را به طریقی در مدارس عادی ثبت‌نام کنند که همین موضوع باعث افت آمار ثبت‌نام کلاس‌اولی‌ها می‌شود.»
برخی از خانواده‌ها نیز در مناطقی با بافت جمعیتی متراکم زندگی می‌کنند که تعداد مدارس جوابگوی دانش‌آموزان متقاضی نیست، بنابراین جست‌وجو برای یافتن مدرسه باعث ثبت‌نام‌های دیرهنگام می‌شود. در این میان خانواده‌هایی نیز هستند که در موعد ثبت‌نام مدارس به علت تصمیم به جابه‌جایی محل سکونت یا کار، دست نگه می‌دارند تا پس از این نقل‌وانتقال کودک خود را در مدرسه ثبت‌نام کنند که این نیز به گفته معاون اسبق آموزش ابتدایی سبب ثبت‌نام دیرهنگام بخشی از کلاس‌اولی‌ها می‌شود. در واقع مروری بر این عوامل نشان می‌دهد که در کشورمان هنوز عوامل متعددی وجود دارد که تحصیل و آموزش را از اولویت اول خانواده‌ها خارج می‌کند؛ بی‌آن‌که هیچ فشار قانونی برای چنین خانواده‌هایی وجود داشته باشد.

مجازات‌ها جدی گرفته شود
زمانی که قانون حمایت از کودکان و نوجوانان نوشته شد مجازات‌هایی که قانون‌گذار برای خانواده‌هایی که مانع از تحصیل فرزندان‌شان می‌شدند، تعیین کرده بود به‌هیچ‌وجه بازدارندگی نداشت به‌طوری که مثلا یک پدر به‌راحتی می‌توانست مانع از ورود کودکش به مدرسه شود؛ بنابراین پیشنهاد شد تا مجازات‌ها اصلاح و بازنگری شود. اینها بخشی از گفته‌های دیمه‌ور، کارشناسی که معتقد است برای انسداد مبادی بی‌سوادی لازم است با همکاری مراجع قضایی، کودکانی که به بهانه‌های مختلف از جمله بهره‌کشی به‌عنوان نیروی کار از تحصیل باز می‌مانند، مورد حمایت قرار بگیرند. البته وقتی پای فقر اقتصادی به میان می‌آید کار دشوار می‌شود، چرا که خانواده‌ها به‌سادگی جلوگیری از تحصیل فرزند را توجیه می‌کنند. برای همین بود که در دهه۹۰ خورشیدی، زمانی که ضرورت انسداد مبادی بی‌سوادی به‌طور جدی مطرح شد تاکید بر این بود که همزمان با تلاش آموزش و پرورش برای بازگرداندن بچه‌ها به مدرسه باید سایر نهادهای‌حمایتگر نیز وارد میدان شوند تا با حمایت‌های مالی از خانواده‌ها، راه را برای ورود کودکان به آموزش هموار کنند. اما از آنجا که این حمایت‌ها نیز بر زمین مانده است، عجیب نیست که فقر همچنان درهای مدرسه را روی گروهی از کودکان لازم‌التعلیم بسته نگه داشته است.