آموزش نقاشی به 400 کودک با دستان یک هنرمند
«حمیده توحیدی» علیرغم ظاهر خسته و بیروح کودکان کار و خیابان سعی دارد به آنها هنر بیاموزد. او که بیش از ۲۵ سال است در عرصه نقاشی فعالیت دارد و نمایشگاههای متعددی در داخل و خارج از کشور برپا کرده است، این روزها بهواسطه موسسه «نهال جوان» با این کودکان آشنا شده و به آنها آرزو هدیه میدهد؛ آرزویی از جنس نقاشی.
به گزارش کودک پرس ،توحیدی، عضو انجمن نقاشان است و تجربه ۴ سال آموزش به کودکان معلول جسمی و ذهنی در موسسه نیکوکاری رعد را در کارنامه دارد. او از سال ۹۰ با موسسه «نهال جوان» که در حوزه کودکان کار فعالیت میکند در عرصه آموزش نقاشی و خلاقیت به کودکان کار درس میدهد.
شما چند سال است که وارد حوزه تدریس نقاشی به کودکان کار شدهاید. چطور تصمیم گرفتید این فعالیت اجتماعی را تجربه کنید؟
متأسفانه در شهر ما افراد کمی هستند که به حوزه بچههای کار ورود میکنند. البته باید بدانیم وقتی وارد این حوزه میشویم تداخل زیادی با زندگیمان پیدا میکند. برای همین ضروری است کسی که وارد این گود میشود بتواند جریانات آن را در زندگی شخصیاش کنترل کند و ظرفیت بالایی برای پذیرش مشکلات و معضلات اجتماعی داشته باشد؛ چراکه این یک معضل است و کسانی هم موظف هستند به این حوزه وارد شوند و باری را به دوش بکشند.
من در سالهای مختلف هم با کودکان و نوجوانان معلول جسمی و ذهنی کارکردم و هم کودکان کار؛ چراکه دوست داشتم در حوزههای خاص وارد چالش شوم. به نظر من، همه ما، فارغ از طبقه اجتماعی و اقتصادی، از نظر انسانی اصالتی داریم و باید داشتههایمان را بهنوعی به اشتراک بگذاریم تا بتوانیم زندگی بهتری را تجربه کنیم.
قبل از آشنایی با موسسه «نهال جوان» پیشآمده بود با کودکان کار ارتباط بگیرید یا برایشان کاری انجام دهید؟
واقعیت این است که من هم مثل همه مردم این شهر با کودکان کار در خیابان مواجهه داشتهام و قطعاً مسئله نوظهوری نیست که بخواهیم در موردش صحبت کنم. این مشکل از سالهای دور بوده، اما امروز شکلهای آن تغییر کرده است. بااینحال همیشه زمانی که با این کودکان مواجه میشدم این سؤال و دغدغه برایم به وجود میآمد که برای این بچهها چهکار میشود کرد که متفاوت باشد و آنها نیز این تفاوت را احساس کنند.
اولین برخوردتان با کودکان کار چگونه بود. از مواجهه با آنها هراس نداشتید؟
هراس نه، اما اول سعی کردم سر صحبت را بازکنم و از شرایطشان جویا شوم. واقعاً به این نتیجه رسیدهام که اگر نمیتوانم کاری برای این کودکان انجام دهم، لااقل میتوانم برای لحظهای با همکلام شدن، حس ارزشمند بودن را به آنها بدهم. وقتی هم وارد موسسه نهال جوان شدم از همان اول تصمیم گرفتم کودکان کار را باهنر آشنا کنم. دلم میخواست بچهها را لحظهای از خودشان فارغ کنم تا به چالشهای روزمرهشان فکر نکنند. برای همین کارگاههای نقاشی و خلاقیت را آغاز کردم.
آموزش هنر به کودکان کار چطور پیش رفت و چه تجربیاتی کسب کردید؟
اولین تجربه این بود که متوجه شدم در ابتدا کودکان کار باور ندارند که میتوانند یاد بگیرند. جالب اینکه وقتی توانستند با من ارتباط برقرار کنند، آن زمان دیدم بهتر با مسئله آموزش هنر کنار میآیند. برای همین مربی خیلی در یادگیری کودکان کار مؤثر است.
تأکید بر آموزش جنبههای هنری به کودکان کار چقدر ضرورت دارد؟
ضرورتش زمانی مشخص میشود که شاهد تأثیر آن بر جنبههای روانی و ذهنی کودکان هستیم. بیشترین دغدغه ما این است که کلاس آموزشی، فضایی برای رهایی از دنیای خشنی باشد که در آن زندگی میکنند. وقتی ذهن کودکان کار را از مسائل آزاردهنده خالی میکنید آرامش به سراغشان میآید.
در این یک دهه چند هنرجو را آموزش دادید؟
از سال ۱۳۹۰ بیش از ۴۰۰ نفر را آموزش دادم.
چه نوع آموزشی به بچهها میدهید؟
ما دو روز در هفته در سه مقطع تدریس داریم و با هنرجوها از ابتدا با نقاشی و خلاقیت آغاز میکنم. به این روش هم رسیدم که ابتدا باید ذهنشان را فعال کرد تا درونشان را به نمایش بگذارند. این موضوع کمک میکند نگاهشان به اطراف دقیق باشد. سعی میکنم آنها را وادار کنم به کارهایشان و افکارشان بیشتر دقت کنند. امروز در حوزه روانشناسی از نقاشی بهعنوان راهی برای درمان استفاده میکنند. ازاینجهت میتوان به کودکان کار کمک کرد تا ذهنشان بیشتر فعال شود و گرهها و مسائل سیاه درونشان را بیرون بریزند.
بیشتر چه تصاویری در کارهای کودکان کار میبینید؟
خشونت و تیرگی در کار هنرجوهایم بهوفور وجود دارد. بچهها در فضاهای نامفهومی سیر میکنند. شکلهایی میکشند، اما نمیتوانند مفهومی را که میخواهند پیاده کنند. در ابتدای مواجهه کودکان کار باهنر نقاشی بهوضوح شاهد خشمشان هستم.
مواجهه خانواده کودکان کار با دورههای آموزشی چطور است؟
غالب هنرجوهای من دخترانی هستند که بیشتر در خانهها کار میکنند. از گلدوزی و کارهای خانگی تا شستن سبزی و … البته حضورشان مشکلاتی را ایجاد میکند. اوایل خانوادهها مخالفت میکنند اما بهمرور پدر و مادرها با رفتوآمد کودکانشان در این کلاسها متوجه میشوند آنها حال بهتری پیدا میکنند و خیلی مانع نمیشوند.
در مورد پسرها هم مشکلات به شکل دیگری است. پسرها در شرایط کاری بیشتری قرار دارند و زمان کمتری را صرف حضور در کلاسها میکنند.
در این یک دهه توانستهاید استعدادی کشف کنید یا کودکان را به مرحله قابل قبولی برسانید؟
من در مقاطع مختلف سنی با کودکان کار کردهام و برخی را تا مرحله کار با رنگ روغن هم رساندهام. دو نمایشگاه رسمی در فرهنگسرای ابنسینا و در گالری زمرد پاسارگاد برگزار کردیم که بسیار مورد استقبال قرار گرفت. در کنار آنهم دهها نمایشگاه غیررسمی برگزار کردهایم.
فکر نمیکنید با کمک خیران برای خرید آثار این هنرجوها بتوان به آنها انگیزه بیشتری داد؟
واقعاً ایدهای رؤیایی است. این اتفاق قطعاً از کارهای خیر نتیجه مطلوبتری خواهد داشت. همه تلاش ما این است که اعتمادبهنفس و حس بودن به این بچهها بدهیم. خرید آثار موجب میشود احساس موجودیت کنند. در این حوزه به سهم خودم تلاش کردهام، اما نتیجه مطلوب را نگرفتم.
پیشنهادتان به شهروندان تهرانی در مواجهه با کودکان کار چیست؟
در این سالها دریافتم بدترین ضربهای که به این بچهها میخورد مواجهه دلسوزانه است. برای همین باید در ازای کاری که انجام میدهند مزد به آنها پرداخت شود؛ یعنی در قبال کار مزد دریافت کنند. چون این بچهها عادت میکنند بدون کار، مزد بگیرند. ضمن اینکه کودکان کار از نظر تغذیه با مشکلات عدیدهای مواجه هستند. از طرف دیگر صحبت کردن هم یکی از بهترین راهها برای آرامش بچهها است. نیازی نیست به آنها پول پرداخت شود، صحبت کردن به آنها کمک میکند که بفهمند وجودشان ارزشمند است و دیگران بهعنوان یک عضو معیوب نگاهشان نمیکنند.
ارسال دیدگاه