روایت تحول یک نوجوان در «باد و کاه»

سلسه نشست‌های سه شنبه‌های کتاب با هدف نقد، بررسی و رونمایی از کتاب «باد و کاه» نوشته محمدرضا بایرامی در موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار شد.

به گزارش کودک پرس ، ابراهیم زاهدی‌مطلق در سلسه نشست‌های سه‌شنبه‌های کتاب با هدف نقد، بررسی و رونمایی از کتاب «باد و کاه» در سخنانی با خوانش بخش‌های از کتاب «باد و کاه» بیان کرد: شخصیت اصلی رمان باد و کاه سربازی به نام علی است که در سال ۵۷ از خدمت فرار می‌کند و به روستایشان می‌آید. او به همراه خود اسلحه‌ای را آورده است و مأموران نیز دو بار برای دستگیری او اقدام می‌کنند. در پایان رمان او اسلحه را با همراهی برادرش سلیم به دست انقلابیون می‌رساند.

این منتقد خاطرنشان کرد: نشانه و نمادهای خوبی در رمان «باد و کاه» به چشم می‌خورد. محمدرضا بایرامی بدون اینکه تصمیمی برای این کار داشته باشد، عبارت‌های خود را به صورت نشانه و نماد به کار برده است که ما را به فصل‌های بعدی منتقل می‌کند. از نگاه برخی چون شخصیت‌های داستان جوان و نوجوان هستند، بادو کاه برای این گروه سنی به نگارش درآمد است اما ماجراهایی که در آن وجود دارد، کتاب را برای بزرگسالان خواندنی کرده است.

زاهدی‌مطلق با اشاره به اینکه دو نوع نقد داریم یادآور شد: یک نوع نقدی است که منتقد آن را انجام می‌دهد. عموما منتقدها آرزوهای خود را نمی‌گویند و هر آنچه در کتاب موجود است را بیان می‌کنند که کار درست همین است. شیوه دیگر نقد نیز توسط نویسندگان انجام می‌شود که عمدتا در لابه‌لای گفته‌هایشان پیشنهاد نیز دارند. من تلاش می‌کنم که از دید یک منتقد، کتاب باد و کاه را نقد و بررسی کنم. از آنجایی که شخصیت این داستان متحول می‌شود، می‌توانیم آن را رمان بنامیم؛ چرا که در داستان‌ها عموما تحولی شکل نمی‌گیرد.

وی ادامه داد: کتاب در هوایی مه‌آلود و با درد و رنج آغاز می‌شود. زندگی واقعی محمدرضا بایرامی همین گونه است. او نویسنده‌ای صادق است که روایت‌های خود را دستکاری حرفه‌ای می‌کند و می‌تواند از آنچه که برای خودش اتفاق افتاده، قصه بسازد. در آثار او شاهد سبکی از نوشته هستیم که رئال هستند. بایرامی از زادبوم وفادارانه می‌نویسد و سخن می‌گوید و نشانه‌هایی از زمان را در نوشته‌هایش به جا می‌گذارد که پژوهشگران می‌توانند به این کتاب رجوع کنند. به عنوان مثال شیوه آسیاب کردن در زیست بومی خاص را به درستی و با جزئیات توضیح می‌دهد. بنابراین نوشته‌های بایرامی نه تنها سرمایه ادبی بلکه پژوهشی نیز است. چون نوعی از زندگی را شرح می‌دهد.

وی یادآور شد: موضوعی که در این کتاب به چشم می‌خورد، این است که در نگاه یک منتقد اسمی از شهر یا منطقه‌ای خاص نیامده است و از سوی دیگر زمان فرار سرباز نسبت به صدور فرمان امام مطابقت تاریخی ندارد. همچنین ادبیاتی که در این کتاب دیده می‌شود، ممکن است ادبیاتی نباشد که در سال ۵۷ به چشم می‌خورد. به عنوان مثال ما با عبارتی روبرو می‌شویم که عنوان می‌کند «کار حکومت تمومه». آن زمان مشخص نبود که انقلاب پیروز می‌شود یا نه. از طرف دیگر بدون اینکه در نوشته‌اش شعاری بدهد، روند رمان را پیش می‌برد که این کار بزرگی است. ما در انتها متوجه می‌شویم که سلیم که یک نوجوان است، به آگاهی رسیده است. او دیالوگ‌هایی صریح و روشن دارد.

ایزدی‌مطلق در پایان گفت: محمدرضا بایرامی در داستان‌هایش فرودهای بسیار خوبی دارد و تمام کردن را خوب بلد است که همین یک هنر است.

به گزارش ایسنا، در بخش دیگر این نشست محمدرضا بایرامی نویسنده کتاب «باد و کاه» در سخنانی یادآور شد: کارهایی که می‌نویسم پایی در خاطراتم دارند و از وقایع پیرامونی زندگی‌ام الهام گرفته‌ام. اصل کاری که دوست داشتم در این رمان انجام بدهم این بود که نگاه متفاوتی به باد و کاه داشته باشم. بنابراین در حد مقدورات خودم آن را به تصویر کشیده‌ام.

وی یادآور شد: به خود حادثه زیاد نپرداخته‌ام اما آنچه که پرداخته‌ام به پس یا پشت حادثه اختصاص دارد و همین مسائل افت و خیز داستان را ایجاد کرده است و نگاهی ویژه به یک حادثه بزرگ داشته‌ام. اتفاق در حال رقم خوردن است و هنوز تکلیف روشنی ندارد. کتاب مانند بلیت‌های بخت‌آزمایی می‌ماند که یک اتفاق خوب در آن نهفته است.

این نویسنده با اشاره به اینکه رمل و کاه دو عنصر طبیعی هستند که در ذهن من نقش پرکاری دارند، گفت: در این کتاب درباره «کاه» نوشته‌ام چرا که بخشی از خاطرات کودکی من را تشکیل داده‌ است و «رمل» نیز بخشی از خاطرات من را رقم زده است که در جنوب خدمت می‌کردم. رمل‌ها آنقدر در ذهن من غلبه داشته‌اند که برخی از حوادث در ذیل آن قرار دارند. اکنون نیز در حال نگارش اثری هستم که به «رَمل» ارتباط دارد و به زندگی فعلی مردم خوزستان پیوند خواهد خورد. آنچه که در داستان باد و کاه شاهدیم هویت دادن به کاه است.

بایرامی تأکید کرد: من شهر را دوست ندارم. نمی‌گویم که این خوب است. برای همین داستان‌هایم عموما در محیط روستایی شکل می‌گیرند. یک شیطنت و وسوسه نیز در درون من وجود دارد که می‌خواهم برخی حوادث تاریخی را دستکاری کنم که کتابم تاریخی نشود و بیشتر مناطق نیز ساختگی هستند. میخواستم داستان در یک جغرافیای آذری زبان باشد.

وی یادآور شد: فرار علی شخصیت سرباز داستان من از خدمت نیز به دلیل تمرد کردن از دستور مافوقش بود.

منبع: ایسنا