نوجوان امروزی به دنبال کشف داستان‌های افسانه‌ای

به گزارش کودک پرس ، برخی از آن‌ها وقتی به‌طور تصادفی خطی یا مصرعی از این آثار را می‌شنوند به جست‌وجوی آن می‌روند تا تمام یا حداقل بخش زیادی از آن را بخوانند اما شاید زبان کهن این آثار، خواندنشان را کمی برای بچه‌ها دشوار کند.
در میان جامعه‌ای که نگران فاصله افتادن میان بچه‌های امروز و آثار ادبی کهن است که مشتمل از نویسندگان و والدین هستند دو دیدگاه که البته در تقابل با هم هستند وجود دارد. طبق آمارهای موجود در سال‌های اخیر با وجود این‌که وضعیت کتاب‌ و کتاب‌خوانی خوب نیست، استقبال کودکان و نوجوانان از افسانه‌ها و آثار کهن فارسی در این سال‌ها خوب بوده است.

در گزارش امروز و فردای کیهان به بررسی بایدها و نبایدها در بازگردانی و بازخوانی آثار ارزشمند ادبی برای کودکان و نوجوانان و نحوه تضویق آنان به مطالعه، دل‌نگرانی‌های والدین در این باره و دیگر مباحث مرتبط با آن می‌پردازیم.

آثار کهن بخشی از هویت ما هستند
عباس جهانگیریان، نویسنده بیش از ده‌ها کتاب در حوزه ادبیات کودک و نوجوان، با اشاره به این‌که آثار کهن بخشی از هویت ما هستند و هر ملتی با هویتش زنده است، می‌افزاید: «هر ملتی هویت ملی، فرهنگی و تاریخی دارد و ریشه‌هایش همین هویت است و اگر این ریشه‌ها از او گرفته شوند چیزی برایش باقی نمی‌ماند.»
او سپس در بررسی بازنویسی و بازآفرینی آثار ادبی کهن به‌عنوان بخشی از هویت کودکان و نوجوانان می‌گوید: «اگر بخواهیم صرفا بازنویسی آثار ارزشمند و کهن را انجام دهیم ممکن است خوب جواب ندهد و اگر می‌خواهیم مقداری با ذائقه‌ کودک و نوجوان امروز سازگاری داشته باشد بهتر است بازآفرینی کنیم تا فرزندان امروزی بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.»

جهانگیریان درباره تاثیرات بازآفرینی به نسبت بازنویسی آثار و متون کهن بیان می‌کند: «در بازنویسی غالبا نویسنده عین متن را اگر به شعر باشد به نثر و اگر به نثر باشد به نثر ساده‌تر درمی‌آورد. در بازنویسی کار خاصی انجام نمی‌شود و در واقع نویسنده متن را به زبان امروز یا زبان کودک و نوجوان ترجمه می‌کند.»
او در ادامه در قالب یک مثال از بازآفرینی «شاهنامه» توضیح می‌دهد: «امروزه همه کودکان و نوجوانان با داستان رستم و سهراب، رستم و اسفندیار و سایر آثار آشنا هستند و می‌توان گفت برای هر کدام از آن‌ها چندین بازنویسی در بازار وجود دارد، پس بازنویسی با توجه به این‌که قبلا انجام شده معمولا تکراری‌ است، اما من در آثارم برای مثال از «شاهنامه» اقتباس کرده‌ام تا در قالب یک بازآفرینی و بازنگری، در کنار اصل کار که توسط فردوسی انجام شده، امضای من هم در کنار آن باشد.»

این نویسنده کودکان و نوجوانان ادامه می‌دهد: «در بازنویسی، نویسنده متن را به زبان امروز درمی‌آورد، اما در  بازآفرینی عموما بازکشف‌هایی هم وجود دارد که ممکن است جنبه‌های دیده ‌نشده یک متن یا اثر توسط بازآفرین دیده شود و آن را به‌روز کند تا متن تاثیرگذارتر شود.»
جهانگیریان درباره دیگر تجربیات خود در بازآفرینی آثار کهن ایران اسلامی می‌گوید: «من در بازآفرینی «هفت‌ پیکر» سعی کردم این «هفت‌ پیکر» من و اقتباس از «هفت‌ پیکر» نظامی باشد. این شاید تجربه‌ای بود که خودم داشتم و فکر کردم اگر این‌طور باشد بهتر است. همچنین متن‌های «شاهنامه» را به‌صورت نقالی درآوردم تا دانش‌آموزان بتوانند بدون خواندن متن کامل «شاهنامه»، داستان‌های آن‌ را در مدرسه اجرا کنند.»
او با بیان این‌که امروز غالب آثار بازنویسی‌ است و کتاب‌فروشی‌ها پر از آثار بازنویسی‌ شده‌اند، ادامه می‌گوید:« هرچند که حتی بازنویسی آثار کهن هم مفید است، چرا که یک نوجوان ایرانی باید با ادبیات و تاریخ کشورش آشنا باشد و مثلا خواندن آثاری همانند «تاریخ بیهقی» برای کودکان و نوجوانان دشوار است، اما بازنویسی، متن را کمی تغییر می‌دهد و یک متن براساس سن نوجوانان تولید می‌شود و همین باعث می‌شود تا آثار کهن خاک نخورند و زنده بمانند.»

مفاهیم ارزنده انسانی و اخلاقی در داستان‌های کهن ایرانی
نویسندگان کودک و نوجوان معتقدند استقبال بچه‌ها از بازنویسی متون کهن به شیوه بازنویسی برمی‌گردد؛ اگر بازنویسی خوب صورت گرفته باشد و زبان بازنویسی شیرین، سلیس و روان باشد، بچه‌ها می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند اما اگر دشوار و سخت باشد، آن ‌را کنار می‌گذارند.
آثار کهن ادبیات ما شامل مفاهیم گسترده‌ای از ارزش‌های انسانی، دینی و ایرانی هستند که در قالب داستان بسیاری از آموزه‌های دینی را به خوبی می‌آموزند. اما این گنجینه انبوه نباید برای استفاده کودکان و نوجوانان امروز دشوار باشد و این وظیفه‌ای است که بر گردن نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان قرار دارد.
محمدرضا شمس، نویسنده و مترجم ادبیات کودک و نوجوان، در حالی که جای بازنویسی افسانه‌ها و آثار کهن ایرانی را در مقایسه با آثار خارجی و ترجمه خالی می‌داند می‌گوید: «ما کمتر به این آثار و خصوصا افسانه‌ها پرداخته‌ایم؛ حتی در مواردی هم که به آن‌ها پرداخته شده، اغلب افسانه‌ها حتی با لهجه‌های خود آثار ثبت و ضبط شده‌اند تا از بین نروند، چرا که آن‌ها را باید به عنوان گنجینه‌ ثبت و ضبط کرد. البته که این خوب است اما بازنویسی افسانه‌ها برای کودکان و نوجوانان کمتر اتفاق افتاده است.»
او ادامه می‌دهد: «با وجود این‌که تعدادی از دوستان در ثبت و بازنویسی افسانه‌ها برای کودکان و نوجوان تلاش بسیاری کرده‌اند اما هنوز حق مطلب در این زمینه به‌طور کامل ادا نشده و جای کار برای این آثار وجود دارد. کودکان و نوجوانان باید این آثار را بشناسند.»
شمس به وظیفه‌ نویسندگان و اهالی فرهنگ در ثبت و بازنویسی این آثار برای بچه‌ها اشاره می‌کند و می‌گوید: «وظیفه ما این است که به این آثار پر و بال بدهیم چرا که این آثار گنجینه‌های ارزشمند و بزرگی برای ما هستند؛ وقتی فردوسی، حافظ و حتی شاعران و نویسندگان خارجی در آثارشان به افسانه‌های کهن ایرانی می‌پردازند پس جایگاه و اهمیت ویژه‌ای دارند و ما نیز باید این اهمیت را درک کنیم و این آثار را در اختیار کودکان و نوجوانان قرار دهیم.»
این نویسنده درباره اهمیت مفاهیم موجود در آثار کهن و خصوصا افسانه‌های ایرانی می‌گوید: «در اغلب افسانه‌های ایرانی نبرد میان خیر و شر، اصل ماجراست. افسانه‌ها به انسان و خصوصا بچه‌ها کمک می‌کنند تا به سمت خیر وجودی خود بروند و شر وجودی خود را مهار کنند و در حقیقت به شناخت خود برسند و با شناخت خود، از نیروهایی که آن‌ها را به سمت خیر هدایت می‌کنند استفاده کنند.»
او می‌افزاید: «در بسیاری از افسانه‌ها به نقص عضو اشاره شده و به بچه‌ها می‌آموزد اگر نقص عضوی هم وجود دارد، می‌توانند همین نقص عضو را برطرف کنند و همانند نخودی، حسن کچل و سایر قهرمان‌ها در نهایت موفق و پیروز شوند.»
این نویسنده و مترجم کودکان و نوجوانان در پایان با بیان این‌که افسانه به بچه‌ها امید می‌دهد، می‌گوید: «افسانه‌ها به بچه‌ها آرامش می‌دهد و باعث می‌شود به سمت خیر وجودی‌شان بروند. در افسانه‌های کهن ما دروغ‌گویی مذمت است و بر راست‌گویی و کمک به همنوعان و حتی حیوانات تاکید می‌شود.»

چه زمانی بازنویسی برای بچه‌ها موفق است؟
نویسندگان و بازنویسان باید به این نکته توجه کنند که چطور افسانه‌ها را بازنویسی یا بازآفرینی کنند تا به افسانه اصلی لطمه نخورد و چه از نظر محتوا، چه از نظر نوع بیان که کار پیچیده‌تر می‌شود و چه در بازآفرینی که کاملا نوآفرینی‌ است به تخصص نیاز دارند.
حمیدرضا شاه‌آبادی، نویسنده ادبیات نوجوان می‌گوید: «تصور من این است که بازنویسی زمانی برای بچه‌ها موفق است که ابتدا نیازها و علایق کودکان و نوجوانان را درک کنیم و سپس بر مبنای همه این‌ها متونی را انتخاب و بازنویسی کنیم. تصویر و تعریفی که ما از بازنویسی برای کودکان و نوجوانان داریم، تصویر و تعریفی نادرست است و این تعریف نادرست در جاهای زیادی دامن زده شده و برای همین باعث کیفیت نامناسب بخش زیادی از آثار بازنویسی‌شده است و این آثار نمی‌توانند الگوی خوب کتاب کودک و نوجوان باشند.»

او در ادامه با بیان این‌که نظریه‌ای که در پشت اغلب این بازنویسی‌ها وجود دارد نظریه‌ای است که معمولا بر مبنای تفاوت کمی کودک و نوجوان با بزرگسال است می‌گوید: «بر اساس این نظریه، تفاوت کودک و بزرگسال تفاوت کمی و صرفا تفاوت در قد، سن و درک و تجربه است و سبب می‌شود بازنویسان احساس کنند هر متنی برای بزرگسالان منتشر شده اگر خلاصه و کوتاه و کلمات سخت آن ساده شود برای کودک و نوجوان مناسب است، در حالی که این‌طور نیست و تفاوت کیفی است.»
شاه‌آبادی با بیان این‌که بازنویسی نباید به‌گونه‌ای باشد که اثر از اصل خودش خیلی دور شود، عنوان می‌کند: «وقتی ما یک نظم سنگین را بازنویسی می‌کنیم بنا نیست که تمام این نظم به نثر یا نثر ساده تبدیل شود، چرا که یکی از اهداف بازنویس، آشنا کردن مخاطب با متن اصلی است.»
او بازنویسی متون کهن را در چند دهه گذشته یک نوع ادبی کم‌ریسک و کم‌خطر می‌داند و می‌گوید:«در این مدت بازنویسی آثار کهن، هم مورد توجه ناشران و هم مورد توجه خریداران کتاب بوده است و این نوع آثار به‌عنوان آثاری بی‌ضرر و مفید مطرح شدند که به تبع نویسندگان هم تشویق شدند در این حوزه کار زیادی انجام دهند.»

این نویسنده با تاکید بر این‌که بازنویسان باید به شاکله متن اصلی تا آن‌جا که ممکن است وفادار بمانند می‌گوید: «بازنویسان باید زبان متن انتخاب‌شده را رعایت کنند تا مخاطب کودک و نوجوان با متن اصلی هم آشنا شود، نه این‌که صرفا روایت خودش را از یک متن دیگر ببیند که شاید تا سال‌ها هیچ‌وقت نتواند بفهمد شکل اصلی متن چیست؟»
حمیدرضا شاه‌آبادی نیز چنین بیان می‌کند: «ما باید بازنویسی را جدی بگیریم و آن را به‌عنوان یک فعالیت مهم و دقیق ادبی فرض کنیم و برای آن برنامه‌ داشته باشیم، و به گونه‌ای که مخاطبان بتوانند کار خوب را از بد تشخیص دهند عمل کنیم.»

30 درصد کتاب‌ها بازنویسی آثار کهن هستند
در حال حاضر دو بحث میان نویسندگان درباره این مسئله وجود دارد؛ یک عده به شدت مدافع بازنویسی و ساده‌نویسی آثار کهن هستند که معتقدند چون بچه‌ها این آثار را نمی‌خوانند باید آن‌ها را ساده کنیم و یک عده دیگر هم می‌گویند این ادبیات آن‌قدر محکم است که نیازی ندارد با ساده‌نویسی آن را خراب کنیم، چرا که ما در بازنویسی خیلی از مضامین را خراب می‌کنیم.
ما متون کهن فراوانی داریم اما کیفیت این آثار به توان بازنویس یا بازآفرین بستگی دارد و ما باید نیروهای جوانی را برای این کار تربیت کنیم، چرا که به بازآفرینی آثار کهن بسیار نیازمندیم.

البته بر مبنای آمار شورای کتاب کودک، هرساله حدود ۳۰ درصد کتاب‌هایی که بررسی می‌شوند به بازنویسی آثار کهن مربوط هستند که این خود نشان‌دهنده استقبال از آن‌هاست و حتی ناشران جدی کودک و نوجوان فایلی جدا برای آثار کهن دارند.

 

 

 

 

منبع: کیهان