به گزارش کودک پرس، آشنایی با نکات صحیح تربیتی پیش شرط تربیت اصولی در کودکان است و عدم آگاهی اولین و مهمترین ضربه تربیتی است که والدین مرتکب می شوند؛ متخصصان ومشاوران تربیتی معتقد هستند: آگاهی از زمان درست ارائه نکات تربیتی بهکودک، توازن میان تشویق وتنبیه،برخورد مناسب درمواجه با شیطنت کودکان وبه طور کلی آشنایی با رمز و رموز تربیت از مواردی است که تمامی والدین باید نسبت به آن واقف باشند تا بتوانند فرزند پروری صحیحی داشته وافراد موثر وموفقی تربیت کنند.
متأسفانه عدم آگاهی خانواده ها از این نکات وراهکارهای تربیتی موجب می شود کودک از ابتدا با تربیت صحیح آشنا نشود وبه مرور رفتارهای نادرست در او نهادینه شود وزمانی که به سنین بزرگسالی می رسد در معرض بسیاری از آسیب های اجتماعی قرار گرفته ونسلی را قربانی کرده وجامعه را دستخوش آسیب کند؛ لذا تربیت کودک بیش از آنچه به نظر می رسد حائز اهمیت بوده وضرورت دارد والدین نسبت به آن بی تفاوت نباشند.
تربیت کودک از چه سنی باید اعمال شود؟
دکتر میرآخورلی روان شناس تربیتی در این خصوص گفت: طبیعی است که تا یک سالگی تربیت کودک ضرورت ندارد زیرا تا این سنین تنها کودک نیاز به رفع نیازهای اولیه از جانب والدین خصوصا مادر دارد و تا این سن کودک متوجه امر و نهی و آموزش نکات تربیتی نمی شود ونیازمند حمایت مادر است و تربیت در مورد او موثر نیست.
تا این سن والدین تنها ملزم به برطرف ساختن نیازهای اولیه کودک هم به لحاظ روانی وهم به لحاظ جسمی هستند.رفته به رفته کودک توانایی فهم سخنان والدین را پیدا کرده ومتوجه امر ونهی های آنها می شود.آموزش تربیت از یک سالگی به بعد شروع می شود ولی این به این معنی نیست که والدین از همین زمان می توانند قوانین سختی برای کودک در نظر گرفته واعمال کنند.
در واقع تنها می توان در مواقعی که کودک دست به کار خطرناکی می زند تنها با گفتن نه او را از انجام کار بازداشت زیرا در این زمان متوجه حرف می شود وبه مرور وقتی به سنین دوسالگی می رسد قادر به تمیز رفتار بد وخوب شده ومی توان به شکل جدی تری تربیت کودک را آغاز کرد. از دوسالگی والدین باید در تربیت کودک جدی باشند واصول تربیتی خاصی را برایکودک مشخص کنند و این اصول را حتما رعایت کنند.
نقش مادر در تربیت کودک بیشتر است
وی در پاسخ به این پرسش که تربیت کودک بیشتر بر عهده مادر است یا هر دو والد به یک میزان در این خصوص نقش دارند اظهار کرد: پدر ومادر هر دو در این امر موثر هستند و به یک میزان نقش دارند لیکن به دلیل اینکه ارتباط مادر با کودک بیشتر از پدر است و زمان بیشتری را با کودک سپری می کند،تأثیر تربیتی مادر بیشتر است.
پدر زمان کمتری با کودک همراه است و در این زمان ممکن است مسائل کمتری پیش بیاید که نیاز به اعمال اصول تربیتی داشته باشد لیکن مادر به دلیل اینکه زمان بیشتری با کودک است مسائل بیشتری را شاهد است که نیاز به اعمال نکات تربیتی دارد و به دلیل همین ارتباط بیشتر مادر با کودک طبیعتا تربیت کودک بیشتر با مادر است.این به این معنی نیست کهپدر نقشی نداشته و باید خود را کنار بکشد بلکه توصیه این است که حتی اگر پدر از کودک دور است در مواقعی که حضور دارد در هماهنگی با اصول تربیتی مادر کوشا باشد ودر این زمینه نظر دهد.
دوگانگی در رفتار وسوءاستفاده کودک آسیب ناشی از دخالت تربیتی مادریزرگ وپدربزرگ ها
وی ضمن اشاره به این نکته مهم که معمولا دخالت مادربزرگ وپدربزرگ ها در رفتار با کودک یکی از ضربه های تربیتی مهم در این خصوص است افزود: مشخص است که بنابر مقتضیات زمان نحوه تربیت مادربزرگ وپدربزرگ ها با والدین کودکانمتفاوت است واصول تربیتی زمان آن ها کاملا با اصول تربیتی این دوران متفاوت است.
این اختلاف تربیتی وجود دارد واصولا مادربزرگ وپدربزرگ ها در رفتار با کودک بسیار عاطفی ودر موارد بسیاری غیر منطقی عمل می کنند که این رفتار به اصطلاح منجر به لوس شدن کودک می شود.
این مساله اختلاف تربیتی را بوجود می آورد ودر واقع کودک متوجه نخواهد شد که نحوه درست رفتار کدام است اصولی که والدین به کار می گیرند ویا اصولی که مادربزرگ وپدربزرگ ارائه می کنند.
در نتیجه دوگانگی برای او بوجود آمده ومنجر به سوءاستفاده شده ومعمولا به اهداف خود می رسد. به همین دلیل بهتر است اگر والدینی مجبور به سپردن کودک به والدین خود هستند آن ها را با اصول تربیتی خود آشنا کرده و از آن ها بخواهند این اصول را رعایت کنند حتی اگر به این اصول اعتقادی ندارند زیرا این اصول به نفع تربیت کودک است.هماهنگی در تربیتکودک مهمترین نکته ای است که باید نسبت به آن اهمیت داد و آگاه بود.
عوارض بلند مدت عدم هماهنگی اصول تربیتی والدین
این استاد دانشگاه در خصوص عوارض عدم هماهنگی در شیوه تربیتی والدین با یکدیگر گفت : اهمیت این امر به حدی است که گفته می شود ارائه یک الگوی تربیتی غلط ولو یکسان آسیب تربیتی کمتری نسبت به اعمال اصول تربیتی صحیح لیکن غیر هماهنگ والدین به کودک می زند. زیرا کودک زمانی که مشاهده کند انجام برخی رفتارها از جانب او توسط یکی از والدین مورد شماتت قرار می گیرد و توسط والد دیگر مورد تأیید قرار می گیرد دچار دوگانگی می شود.
قرار بر این است که به کودک آموزش داده شود که رفتار غلط کدام است و رفتار درست چیست و علت تربیت این است ولی زمانی که والدین خود در خصوص درست وغلط بودن رفتاری هماهنگ نیستند طبیعی است که قادر به آموزش صحیح نیستند.کودک در این شرایط دچار بهت می شود که بالاخره فلان رفتار من درست است یا خیر؟ در نتیجه این دوگانگی منجر به استرس واضطراب در او می شود زیرا نمی داند با انجام رفتاری خاص آیا مورد تنبیه قرار می گیرد یا تشویق می شود؛این مسأله تأثیر بدی بر روحیه او بجای می گذارد وکودک از این اختلاف نظر والدین سوءاستفاده می کند و فردی سوءاستفاده گر می شود.
مشکل دیگری که ایجاد می شود این است که کودک بی بندوبار و حرف نشنو خواهد شد زیرا زمانی که شاهد این رفتار است که پدر برای روش تربیتی مادر ارزشی قائل نمی شود و مادر هم به همین صورت عمل می کند دیگر روش های تربیتی بر روی او موثر نخواهد بود ونتیجه ندارد ودر نتیجه برای اطرافیان ارزشی قائل نخواهد بود واین مشکل به همین جا ختم نخواهد شد واین کودک در مدرسه وبعدها در اجتماع فردی بی بندوبار ،لاقید وبی مسئولیت بار خواهد آمد که هیچ اعتقادی به اصول اخلاقی نخواهد داشت.
تنبیه و تحقیر موثر نیست
در مواردی والدین با یکدیگر تفاهم تربیتی دارند لیکن روش تربیتی که انتخاب کرده اند نادرست است؛به طور نمونه یا پدرومادری سخت گیر هستند که معتقد هستند تنبیه روش تربیت موثری برای کودک است ؛تحقیر ،توهین کردن ومحدودیت درتربیت کودک تأثیر بسیار بدی می گذارد و مطمئنا پاسخ مناسبی نخواهد داشت.
ممکن است برخی از والدین گمان کنند ارائه رفتارهای تند وتنبیه کودک در پاره ای از موارد شامل این حالت می شود لیکن لازم به ذکر است تمامی والدین مواردی از تنبیه وتحقیر کودک را تجربه کرده .مسلما بعد از انجام این تنبیهات پشیمان شده اند واین موارد شامل بحث نمی شود بلکه این اقدام زمانی اشتباه است که از سوی والدین به عنوان اصول تربیتی پذیرفته شده باشد ومعتقد باشند تربیت کودک تنها با تنبیه امکان پذیر است.
مواردی که از روی عصبانیت وگهگاه اتفاق می افتد،خیلی نگران کننده نیست وبهتر است که والدین در این شرایط از کودکبه دلیل عصبانیت ناخواسته خود عذرخواهی کنند.
روش های تربیتی درستی وجود دارد که والدین به جای عصبانیت وتنبیه باید جایگزین کرده وبه کودک خود هم آموزش دهند تا در مواقع عصبانیت در پیش گیرند.
والدین سهل گیر کودکان بی بندوبار تربیت می کنند
دکتر میراخورلی ضمن تاکید به این نکته که والدین سهل گیر همانند والدین سخت گیر کودکان موفقی تربیت نخواهند کرد گفت: این والدین کودک را با سهل انگاری رها می کنند وبه دلیل این که تحمل سماجت کودک را ندارند بلافاصله نیازهای او را براورده می کنند.این کار باعث می شود کودک بی بندوبار بار آمده وگمان می کند هرکاری دوست دارد می تواند انجام دهد وباید به همه نیازهایش به هر قیمتی برسد. از جایی که کودک همیشه در محیط خانواده نیست ووارد اجتماع می شود زمانی که به خواسته ها نرسد واطرافیان پاسخگوی او نباشند قطعا دچار مشکل خواهد شد.
اختلافات زناشوئی بزرگترین ضربه تربیتی به کودک
وی در خصوص ضربه اختلافات زناشوئی بر روان کودکان بیان داشت: اگر اختلافات زناشوئی زوج به حدی است که مدام با هم درگیر بوده ودر حال مشاجره هستند به طوری که روان شناس هم قادر به کمک به آن ها نباشند،جدایی بهترین گزینه است زیرا نتیجه این اختلافات در کودک احساس حقارت،ناامنی،استرس ،عدم اعتماد به نفس وبزهکاری را بوجود می آورد ووالدین باید تصمیم درستی را به نفع کودکان بگیرند.
این امر بستگی به میزان اختلافات ونحوه برخورد والدین دارد.در مواردی والدین با یکدیگر اختلاف دارند لیکن سعی می کنندکودک متوجه این اختلافات نشود واز طرفی برخی از والدین توجهی به این امر نداشته و دائما در مقابل کودک با هم مشاجره می کنند.
دکتر میرآخورلی افزود: گاهی والدین تمایل به تربیت صحیح کودک دارند لیکن آگاهی و دانشی در این خصوص ندارند ودنبال کسب آگاهی نیستند. این والدین با ارائه رفتار تربیتی که خود گمان می کنند صحیح است تربیت کودک را مختل می کنند.
این درصورتی است که در حال حاضر به دلیل حضور افراد در فضاهای اجتماعی وارائه راهکارهای تربیتی کسب آگاهی بسیار سهل و آسان شده است و توصیه می شود والدین هم در صورت عدم آگاهی از روشی تربیتی از اعمال آن بر کودکانخودداری کنند و در این راه از متخصصان کمک گیرند.
راهکار تربیتی صحیح چیست؟
وی در انتها در خصوص راهکار صحیح تربیت کودکان افزود:دردرجه اول بالا بردن آگاهی در زمینه تربیت کودک بسیار راهگشا است اینکه والدین بدانند بسیاری از ویژگی های رفتاری در کودک اقتضای سن او وطبیعی است ونیازی به ارائه روش تربیتی خاصی نیست بطور مثال در یک سنی کودک لجبازی می کند ویا در سنین دیگری کودک می خواهد مستقل شود و دائما نه می گوید.بنابراین طبیعی است که رفتارهایی از آن ها سر بزند و والدین نباید برخورد خشن کنند.
بعد از آگاهی والدین باید شیوه فرزندپروری درستی انتخاب کنند که بر قاطعیت استوار است یعنی والدین نه سخت گیر ونه سهل گیر هستند بلکه قاطع هستند.انتخاب قوانینی که نه سخت باشند ونه آسان اصول قاطعیت است واگر کودک از این قوانین سرپیچی کرد تنبیه خاصی که مطمئنا بدنی نیست مشخص می شود واز قبل به کودک گفته می شود واگر قانون را زیرپا گذاشت باید اجرا شود.
از طرفی برای کودک باید آزادی قائل شد وزیاد اورا محدود نکرد واین روش تربیتی روشی است ما بین سخت گیری وسهل گیری اما به شکل قاطع که باید به اندازه کافی نه زیاد ونه کم اعمال شود.ضمن اینکه در کنار تمام اصول تربیتی که تعیین می شوند باید روابط عاطفی بسیاری حاکم باشد و محیط خانه را مانند یک سربازخانه در نیاوریم وحتی بهتر است که در تعیین قوانین با کودک هم فکری کنیم تا حس اعتماد را افزایش دهیم اگرچه این کار آسانی نیست لیکن نیاز به تمرین وآگاهی دارد.
ارسال دیدگاه