بي ميلي اجتماعي يا غير اجتماعي بودن کودکان

به گزارش کودک پرس پرس : از نظر تعريف به حالت نسبتاً پايداري که کودک در بيشتراوقات به تنهايي بازي کند ( در جمع هم بازيها و هم سالان ) گوشه گيري اجتماعي ( social withdrawal ) گفته مي شود. عمده شخصيت افراد در 8 سال اولد تولد شکل مي گيرد. در 2 تا 3 سال اول تولد پدر و مادر ( کلاً خانواده ) پايه هاي آن را پي ريزي مي کنند و عمده بقيه آناز طريق تعامل و بازي با همسالان شکل مي گيرد. در واقع، کودک فقط از طريق بازي و رابطه با همبازي ودوستان است که خود را به طور کامل مي شناسد، عواطفش بدرستي شکل مي گيرد و الگوي روابط بين فردي و اجتماعي را مي آموزد و بسياري از مشکلات فردي، اجتماعي و رواني افراد ريشه در اين دوران کودکي دارد وگوشه گيري و انزواي کودک را بايستي علامتي جدي گرفت و بدرستي علت آن را شناخت و باآن برخورد نمود.
علاوه بر کمرويي، چند نوع ديگر گوشه گيري نيز وجود دارد که از نظر زمينه رواني وعواقب با هم کمي متفاوت هستند. در شماي 3 3 انواع گوشه گيري در سنين مختلف و عوامل دخيل نشان داده شده اند.

1) بي ميلي اجتماعي يا غير اجتماعي بودن ( social Disinterestor unsociability )

در اين حالت کودک ميل و اشتياقي براي بازي با ديگران و همسالان خود ( آشنا و ناآشنا ) ندارد و زماني که با ديگر کودکان هست ترجيح مي دهد به تنهايي و بطور فعالي بازي کند و به اصطلاح کودک يک حالت شيء گرايي دارد تا مردم گرا باشد. ازويژگيهاي اين حالت عدم وجود نگراني و ترس از تعامل با همسالان است. يعني کودک در صورت اجبار به فعاليت گروهي يا يک بازي جالب، وارد جمع مي شود و به خوبي با ديگران تعامل مي کند.
کودکان پيش دبستاني دختر بااين ويژگي در سنين بعدي ( دبستان ) قدرت و توانايي ادراکي شناختي بيشتري داشته و اين مسئله در آنهاباعث مي شود تا احساس خوبي نسبت به خود داشته و از آنجائيکه چنين ويژگي در دخترها چندان بار منفي نداشته و مورد پذيرش است و در ضمن دخترها قابليت اجتماعي بيشتري دارند، لذا مورد پذيرش همسالان خود قرار خواهند گرفت. اما در مورد کودکان پيش دبستاني پسر با اين ويژگي، قضيه کمي متفاوت است. بدين ترتيب که اگر چه قدرت ادراکي شناختي اين کودکان در آينده نيز افزايش مي يابد ولي از آنجائيکه از نقطه نظر تکامل اجتماعي و برقراري روابط با ديگر همسالان خود پيشرفت خوبي نداشته اند، لذا در دوران دبستان کمتر مورد پذيرش همسالان خود قرار گرفته و نتيجه نهايي آن پيدايش احساس منفي نسبت به خود ( اعتماد به نفس و حرمت نفس پايين ) خواهد بود.
وجود اين ويژگي در دوران دبستان درهر دو جنس همواره با مشکل پذيرش همسالان و تصور و برداشت منفي در مورد خود و تنهايي و گاهي افسردگي همراه خواهد بود. از نظر اصطلاح تخصصي به اين نوع گوشه گيري solitaryـ passive
play or withdrawal نيز گفته مي شود ومعمولاً ريشه در سرشت و طبع کودک ( محتاط /دير جوش ) و الگوي پيوند عاطفي ناامن دوران کودکي دارد. البته کودکان خجالتي نيز ممکن است بطور واکنشي به ان نوع رفتار پناه ببرند.

2) ناظر و تماشاچي يا مردد بودن ( Reticency )

در اين حالت کودک تمايل بهبودن و بازي کردن با ديگر همسالان خود را دارد ولي بدليل اضطراب اجتماعي از درگير شدن و شراکت خودداري کرده و از نظر رفتاري در گوشه اي فقط نظاره گر بازي ديگر کودکان مي شود و به اصطلاح در اطراف آنها مي پلکد. اين حالت معمولاً در کودکان با والدين بسيار کنترل کننده، حمايت گر و مداخله گر بيشتر ديده مي شود.

3) انزواي اجتماعي ( social Avoidance )

در اين نوع گوشه گيري کودک نه تنها تمايل به تنها بازي کردن دارد بلکه از بودن و بازي کردن با ديگران نيز گريزان است. ماهيت رواني اين گروه از کودکان خجالت شديد همراه با خشم و حتي درجاتي از افسردگي است.

توجه:

گوشه گيري به معني نداشتن دوست ( ان ) صميمي نيست. درواقع اکثر کودکان گوشه گير يکي دو دوست صميمي دارند و در سنين دبستان دوستي آنها معمولاً عميق و پايدار است و اگر چه چنين دوستان صميمي ممکن است تا حدي احساس منفي به خود در کودک را کمي کاهش دهند ولي قادر به جلوگيري از عواقب گوشه گيري نيست.

چند نکته:

ـ مهمترين عارضه خجالتي و گوشه گيري، دروني کردن مشکلات است که مي تواند به صورت کاهش حرمت نفس، اضطراب، تنهايي و حتي افسردگي بروز کند.
ـ در صورت عدم اصلاح، اکثر موارد گوشه گيري و خجالتي بودن کودکان پيش دبستاني مي تواند در سنين بعدي و حتي بلوغ ( به اشکال و انواع مختلف ) ادامه يابد.
ـ اگر چه ريشه اکثر موارد خجالت و گوشه گيري کودکان پيوند عاطفي ناامن است ( سال اول تولد ) ولي مطالعات نشان داده اند که پيوند عاطفي کودک با پدر ( خصوصاً تعامل مداوم و بازي کردن پدربا کودک در 1 تا 3 سالگي ) بيش از پيوند عاطفي کودک با مادر در اجتماعي شدن کودک و جلوگيري از گوشه گيري کودک موثر است.

علل گوشه گيري و تنهايي در کودکان

گوشه گيري و تنهايي نه يک اختلال و بيماري بلکه خود نشانه وجود اختلالي است که مهمترين علل آن در کودکان عبارتند از:
* خلق و خو و پيوندعاطفي:
دو عامل ارث ( طبع و مزاج ) و نوع پيوند عاطفي کودک با والدين مهمترين عوامل تعيين کننده اجتماعي شدن کودک هستند ( به مطالب قبلي مراجعه کنيد ).
* افسردگي:
احساس تنهايي مهمترين علامت افسردگي است و از طرف ديگر گوشه گيري و تنهايي خود مي تواندمنجر به افسردگي شود ( به کتاب« روشهاي غلبه به افسردگي و رموز شاد زيستن »از همين مجموعه مراجعه کنيد ).
* اختلال شخصيتي:
در سنين راهنمايي به بعد گوشه گيري يکي از يافته هاي ثابت برخي از اختلالات شخصيتي ( خصوصاً اختلال شخصيت منزوي ) است ( به کتاب « تست هاي شخصيتي »از همين مجموعه مراجعه کنيد ).
* در خود فروماندگي ( Autism ):
در خود فروماندگي يکي از بارزترين و شديدترين اختلالات تکاملي عصبي بوده و با اشکال در برقراري روابط اجتماعي با ديگران و رفتارها و حرکات کليشه اي تکراري و ثابت مشخص مي شود. اين کودکان غالباً به چهره افراد نگاه نکرده ودير صحبت مي کنند و به جاي ضماير اول شخص مفرد ( من، به من، من را و مال من و… ) از نام خود استفاده مي کنند و درگفتگو قادر به درک احساسات و هيجانات فرد مقابل ( عصبانيت، خشم، خوشحالي و… ) نيستند. سندرم آسپرگر ( Asperger syndrome ) نوع خفيف تر اين گروه از اختلالات بوده و مي تواند موجب اختلال ارتباطي شود.
** توضيح عکس:
شماي 3-3: الگوي تکاملي گوشه گيري در سنين و مراحل مختلف کودکي و نوجواني
* اضطراب و ترس اجتماعي:
به مطالب بعدي مراجعه کنيد.
* کمبود توجه و تمرکز و بيش فعاليتي (ADD & ADHD):
اين گروه از کودکان بدليل اشکال در برقراري ارتباس (نه بدليل خجالت بلکه بدليل عدم توجه )توسط همسالان خود طرد و دفع شده و غالباً منجر به گوشه گيري و انزواي اجتماعي آنها مي شود.

 

منبع: راسخون