چگونه با كودكان پرتوقع برخورد كنیم ؟

به گزارش کودک پرس پرس :كودك از روی فطرت میل دارد آزاد باشد، هر چه می‌خواهد بكند، به همه چیز دست بزند و هیچ كس سد راه او نشود، ولی این كار به صلاح كودك نیست، زیرا او نیك و بد را نمی‌شناسد و خیر و شر خود را نمی‌فهمد. همه كودكان احتیاج به توجه و محبت والدین دارند، ولی بعضی كودكان به طور مداوم و بدون وقفه از والدینشان توجه و محبت می‌خواهند. در بیشتر موارد علت این است كه كودك از جانب یكی از والدینش مورد لطف، محبت و توجه كافی قرار نگرفته است. علت دیگر این مساله، احساس ناامنی و وابستگی شدید است، ولی اصلی‌ترین دلیل این مشكل، گوش به فرمان بودن والدین به فرمایشات اوست.

 

به این ترتیب، كودك می‌آموزد كه همیشه باید به خواسته‌هایش عمل شود و به رفتارش توجه شود. پدر و مادر خوب كسی است كه عاقلانه خواهش‌های طفل را تعدیل كند و هر جا خواسته كودك به اصلاح اوست با مهربانی و عطوفت عمل كند. آنجا كه خواهش‌های كودك به صلاح وی نیست، در كمال اقتدار با یك نگاه تند یا بی‌اعتنایی، او را از خواسته نابجایش منع كند. بعضی از پدران و مادران ناآگاه، كمترین توجهی به خیر و مصلحت كودك ندارند. هدفشان، تنها راضی كردن كودك و برآورد خواسته‌های اوست. آنان عملا خود را مطیع و فرمانبردار و كودك را مطاع و فرمانروا می‌سازند و به این ترتیب، هر روز كه از عمر كودك می‌گذرد، خودخواه‌تر می‌شود و استبداد و خودستیزی در فكرش ریشه می‌دواند. این قبیل والدین،‌ ناآگاهانه و با دوستی و محبت‌، ریشه‌های سعادت فرزند خود را می‌خشكانند و با عواطف نابجا و محبت‌های بی‌حد و حصرشان، آنها را به بدبختی سوق می‌دهند.

 

روانشناسان راجع به محبت بیش از اندازه والدین می‌گویند كه زیادی محبت بیش از نامهربانی و كم‌توجهی اثر زیانبخش دارد. هرچه كودك بزرگ‌تر می‌شود، والدین باید در عین ابزار محبت، به او بفهمانند كه این محبت و توجه تا آخر زندگی ادامه نخواهد داشت و او در آینده باید خودش به حل مشكلاتش بپردازد و استقلال و اعتماد به نفس داشته باشد.

 

برای این كه كودك بتدریج استقلال پیدا كند و خود را از وجود والدین بی‌نیاز سازد و بتواند مستقل زندگی كند، باید هر عمل كوچكی كه انجام می‌دهد و اعتماد به نفس او را آشكار می‌كند، مورد تشویق والدین قرار گیرد.

 

آثار محبت زیاد

 

درهم شكستن اعتماد به نفس و از بین رفتن حس استقلال، حس مسوولیت و اعتماد به نفس، یكی از بزرگ‌ترین اركان سعادت فرد است.

 

والدین باید دقت داشته باشند كه یكی از نیازهای كودكان و نوجوانان، نیاز به استقلال است و كودك این نیاز خود را وقتی آشكار می‌كند كه می‌خواهد كفش‌هایش را خودش به پا كند،‌ لباسش را خودش بپوشد و… نوجوان می‌خواهد خودش راهنمای خودش باشد و دیگر از طرف والدین راهنمایی نشود. او از دخالت‌ والدین در كارهایش عصبانی می‌شود. او برای پاسخگویی به این نیاز، تلاش و كوشش می‌كند، ولی مساعدتی كه از خارج به شخص می‌رسد، پشتكار و مجاهدت او را ضعیف می‌كند، زیرا در این صورت انسان علتی برای سعی و كوشش خود نمی‌یابد، بخصوص در صورتی كه مساعدت‌های خارجی از حد لزوم تجاوز كند در این هنگام عزم و اراده و قدرت پشتكار خود را از دست خواهد داد.

نحوه گفتن «نه» به كودك

فرزندان ما ممكن است خواسته‌هایی داشته باشند كه برآورده كردن آنها به صلاح نباشد. با چنین فرزندانی چه برخوردی باید داشته باشیم و چگونه می‌توانیم آنها را قانع كنیم؟ در این مواقع شما چه برخوردی با آنها دارید؟ باید بدانید كه درخواست فرزندان براساس میل و نیاز آنهاست، اما در برخی مواقع، برآورده كردن این میل و نیاز ممكن است به مصحلت نباشد. ارضای خواسته‌ها و نیازها باید به گونه‌ای باشد كه راه را برای رشد شخصیت فرد باز كند. به این معنی كه اگر همیشه همه خواسته‌های ما بدون كوچك‌ترین مانعی برآورده شوند، از وضعیت موجود احساس رضایت می‌كنیم و هیچ‌ تلاشی برای بهبود شرایطی كه در آن هستیم انجام نمی‌دهیم و به دنبال پیشرفت نخواهیم بود. اصولا پیدایش نیازها و خواسته‌های تازه كه محركی برای حركت رو به جلو است، نتیجه آن است كه به برخی از خواسته‌های خود نرسیده‌ایم. بنابراین ما در حالی كه نیاز فرزندان خود را برآورده می‌كنیم، باید آنها را آماده كنیم كه از لحاظ شخصیتی، اجتماعی و روانی به پله‌های بالاتری دست پیدا كنند.

پلكانی برای بالا رفتن كودكان
خواسته‌های معقول باید ارضا شود، چون محرومیت و ناكامی در دستیابی به خواسته‌ها، شخص را در آینده از لحاظ شخصیتی و زندگی فردی با مشكل مواجه می‌كند. دوم این كه ارضا و پاسخگویی به این خواسته‌ها باید نسبی باشد. در مباحث روان‌شناسی، ناكامی بهینه به معنای این است كه در برخی موارد واقعا صلاح نیست به نیازهای فرزندمان پاسخ دهیم. سوال این است كه چگونه باید این كار را انجام دهیم؟
فرزندان ما هنگامی شخصیت سالمی دارند كه ۲ خصوصیت در آنها وجود داشته باشد. خصوصیت اول، شناخت واقعیت‌ها و شناسایی محدودیت‌ها و فرصت‌هایی است كه وجود دارد. یعنی آموزش این نكته كه در زندگی موانع و ناكامی‌هایی وجود دارد، خودش می‌تواند یك هدف تربیتی باشد و به فرزند ما كمك كند كه واقع‌نگر بار بیاید و به قول معروف لوس و دردانه نشود. بچه‌های لوس بچه‌هایی هستندكه «نه» نشنیده‌اند.
خصوصیت دوم مربوط به تفكر فرزند است. به این معنی كه باید متوجه شود دست دیگری نیز در كار است كه ممكن است بر وفق مراد او نباشد و او باید راه‌حل مناسب را پیدا كند تا اوضاع را به نفع خودش تغییر دهد. تقویت این روحیه در كودك مهم است.

چگونگی تقویت روحیه

 

بچه‌ها از ما یك تصویر ذهنی به دست می‌آورند كه این تصویر، معلول روش ماست. مثلا اگر از كودكی بپرسید كه پدر و مادرت چه رفتاری دارند، ممكن است بگوید تا حرفی به آنها می‌زنم، داد می‌زنند یا برعكس، بگوید خیلی حوصله دارند. برخورد ما در مقابل فرزندانمان، وقتی نمی‌خواهیم خواست آنها را برآورده كنیم، باید همراه با اعتماد و صمیمیت باشد و در عین حال باید این رابطه نشانه‌هایی از جدیت و گفتگوهای دوطرفه داشته باشد. والدین نباید احكام خود را بسته‌بندی كنند و تحویل فرزندانشان بدهند. ما باید برای هر رفتار خود توضیح قانع‌كننده داشته باشیم. در این صورت فرزندمان یاد می‌گیرد كه با محیط اطراف نیز به شیوه‌ای عاقلانه و تحلیلگرانه برخورد كند. احكام بسته‌بندی شده باعث می‌شود بچه‌ها دنیا را سیاه و سفید ببینند. در دنیای امروز كه بچه‌ها مجراهای ارتباطی زیادی دارند، نمی‌توان به صورت تحكمی برخورد كرد بلكه باید با قدرت استدلال و ارتباط عاطفی برخورد كنیم.

گاهی خواسته فرزند ما معقول است، اما توان پاسخگویی به آن را نداریم. در این حالت باید چه رفتاری داشته باشیم؟

 

بیشتر ما در چنین مواقعی سعی می‌كنیم صورت مساله را پاك كنیم و خواسته فرزندمان را نامعقول و غیرموجه جلوه دهیم. این بدترین شیوه برخورد است و فرزند نیز این موضوع را متوجه می‌شود و همین شیوه برخورد، باعث پیچیده شدن موضوع می‌شود. در این حالت، باید به عدم توانایی خود اعتراف كنیم و دلیل آن را نیز برایش توضیح دهیم. وقتی پدر و مادر توانایی برآورده كردن نیاز فرزندان خود را ندارند، همدلی فرزندان با آنها بسیار مهم است. ممكن است وضعیت مالی خانواده مناسب نباشد. فرزند را باید با این شرایط آشنا كرد و همراهی‌اش را به دست آورد. بعد باید از او بخواهیم كه با هم برای رسیدن به آن خواسته تلاش كنیم. نباید خودمان را نسبت به خواسته فرزندمان بی‌تفاوت نشان دهیم. این‌كه فرزندمان احساس كند برای خواسته‌های او ارزش قائل هستیم، در او آرامش و احساس اطمینان ایجاد می‌كند.

برای دانستن این‌كه كی و چگونه و به چه اندازه به كودك توجه كنید و اجتناب از بارآوردن كودكی بیش از حد متوقع، راهكارهای زیر را به شما پیشنهاد می‌كنیم:

 

وقتی كودك توقع توجه زیاد ندارد، شما به او توجه و محبت كنید.

 

هر روز زمان خاصی را فقط به خود كودك اختصاص دهید.

 

استقلال كودك را تقویت كنید. اگر یك بار صبر كرد تا شما كارتان تمام شود و بعد به او توجه كنید، او را تحسین كنید و به او پاداش دهید.

 

قاطعیت داشته باشید؛ هرگاه به اندازه كافی برای كودك وقت گذاشته‌اید و حالا می‌خواهید به كارهای خودتان مشغول شوید، هر چند بار هم كه كودكتان درخواست توجه كرد نادیده بگیرید و از او بخواهید تا تمام شدن كار، صبر كند.

 

هرگاه كودك بخواهد توجه شما را جلب كند، به راحتی و به خوبی می‌داند كه چه رفتاری را در چه زمانی انجام دهد تا شما بیشتر آزرده شوید، اگر شما در این مواقع، این‌گونه رفتارهای كودكتان را نادیده بگیرید، این رفتارها به طوری حساب شده ترك خواهند شد. نادیده گرفتن رفتار، باید سنجیده و حساب‌شده باشد و هم به روش كلامی، هم به روش غیركلامی انجام شود.

 

اگر كودك با نادیده گرفتن شما مقابله كند و رفتارش را تشدید كند، در این زمان شما باید ادامه دهید و تسلیم نشوید.

 

رفتارهای درست و دلخواه خود را تقویت كنید.

 

مراقب باشید كه در بی‌توجهی، افراط نكنید.

 

اگر كودك احساس حسادت، ترس، نگرانی، غم و انده و… دارد، به او كمك كنید تا احساساتش را بیان كند.

 

اگر كودك بداند كه بالاخره پاسخ مثبت خواهید داد، دیگر توجهی به «نه» گفتن شما ندارد. اگر این «نه» را ۱۰۰ بار هم تكرار كنید، آنقدر نق می‌زند یا رفتار نامطلوب خود راتكرار می‌كند تا شما راضی شوید و عمل دلخواهش را انجام دهید.

 

كودك باید متوجه باشد كه نظر شما در این مواقع، ‌هرگز تغییر نخواهد كرد.

 

منظورتان را كامل و واضح و صریح برای كودك بیان كنید. بارها شده كه منظور شما از گفتن كلمه «نه» مفهوم «بعدا» بوده است. این مساله كودك شما را دچار سردرگمی می‌كند.

 

هرگاه كودك پاسخ «نه» شما را پذیرفت و همكاری كرد، حتما او را تحسین كنید و به او پاداش دهید تا رفتارش تقویت شود.

 

منبع:تبیان