“کودک کشی” سند رسوایی جریان باطل

به گزارش کودک پرس ، آنچه از اعتقادات شیعه مسلم است این است که امام، وظیفه هدایت و ایصال الی المطلوب را به عهده دارد. اصولا طبق قاعده لطف فلسفه وجود امام پس از نبی، ادامه مسیر نبوت برای هدایت بشری تا قیامت است.

امام آمده تا همچون نوری، تاریکخانه قلوب را روشن کند و به سمت خدا سوق دهد. «أَعْلاما لِعِبَادِهِ وَ مَنَارا فِي بِلادِهِ»

این هدایت عام و برای همه بشریت است و وظیفه امام است تا حتی شرور و جهال را نیز دست‌گیری نماید و این امر اختصاص به مومنین و محبین حضرات معصومین ندارد. لذا آنچه از سیره ایشان مشخص است، در سر و علن دست و دشمن را برای نیل به کمال الهی و انسانی نصیحت می‌کردند و خیرخواه آنها بودند و در تحقق این مهم ذره‌ای کوتاهی نکرده‌اند. «نَصَحْتُمْ لَهُ فِي السِّرِّ وَ الْعَلانِيَةِ وَ دَعَوْتُمْ إِلَى سَبِيلِهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَكُمْ فِي مَرْضَاتِهِ»

امام تا آنجا تلاش می‌کند که حجت را بر خلایق تمام کند و هیچ نقطه تاریک و مبهمی را برای تکامل انسانها فرو نمی‌گذارد از این رو آنان که امام را درک کرده‌اند، نمی‌توانند در روز حشر در برابر پروردگار حجتی برای نقص و نقض خود بیاورند چه آنکه هر آنچه لازم بوده را امام بیان نموده است. «هُدِيَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ مَنِ اتَّبَعَكُمْ فَالْجَنَّةُ مَأْوَاهُ وَ مَنْ خَالَفَكُمْ فَالنَّارُ».

همین امر در ماجرای کربلا و سیره حضرت اباعبدالله علیه السلام نیز مشاهده می‌شود. آن وجهه بارز حضرت امام حسین(علیه‌السلام) در کربلا بعد امامت ایشان است. اعتراض و قیام ایشان نیز ذیل همین امر باید بررسی شود. امام برای هدایت امت هم رحمت واسعه دارد «الرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَةُ» هم باید امر به معروف و نهی از منکر نماید و با عده‌ای ستیز نماید. «اَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ جَاهَدْتُمْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَعْلَنْتُمْ دَعْوَتَهُ»

 

تمام خطبه‌های حضرت امام حسین(علیه‌السلام) در روز عاشورا و قبل از آن باید دراین راستا مورد توجه قرار بگیرد.

یکی از نمونه‌های روشن این جلوه امامت در کربلا، ماجرای شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام است. برخی سهل اندیشان تصور می‌کنند در خواست آب از دشمنان گرگ صفت برای نوزادی صغیر نشان از ضعف و ذلت دارد! برخی ممکن است آن را مذاکره و تسالم معنا کنند و یا عده‌ای فقط دست بر احساسات پدری گذاشته و آن را از جنبه عاطفی تحلیل نمایند.

اگر چه احساس و عاطفه در انسان کامل نیز در اوج است اما حرکت اباعبدالله الحسین در تقاضای آب از لشگر خونخوار عمرسعد تنها از این باب نبوده است.

حضرت علی اصغر علیه السلام حجت پایانی امام حسین علیه السلام برای نجات فریب خوردگان لشگر اموی بود. عده‌ای ممکن بود، ندانند در میان سپاه حسینی، طفل شیرخواری وجود دارد و اگر این موضوع را می‌دانستند شاید دست از نبرد می‌کشیدند. شاید جمعی نمی‌دانستند که کودکان حضرت تشنه‌اند و نیاز به آب دارند و اگر التفات به این موضوع پیدا می‌کردند فطرت انسانی شان برانگیخته می‌شد و از سپاه کفر را ترک می‌کردند! شاید این اقدام اباعبدالله عده‌ای را متوجه می‌کرد که ایشان برای جنگ به کوفه نیامده است که اگر چنین بود اهل و عیال خویش را به همراه نمی‌آورد و سپاهی فراهم می‌نمود…

 

به هر دلیل، امام حسین(علیه‌السلام)، فرزند خود را سر دست گرفت تا شاید دست عده‌ای را بگیرد و از قعر جهنم به باب جنت برساند!

با این دید، این اقدام امام حسین(علیه‌السلام)، واجب و از باب انجام وظیفه هدایت بوده است و در واقع ایشان به عنوان امام امت این فعل را انجام می‌داد ترک واجب کرده بود و روشن است امام معصوم از معصیت و ترک واجب بری است. این اقدام حضرت هم برای افراد بسیاری در آن جمع و هم در طول تاریخ حجت را تمام کرد و اگر کسانی بعد از این ماجرا همچنان سر صف سپاه عمر سعد هستند یا پس از آن، در طول تاریخ حامی آن جریان هستند، حجتی برای این رفتار خود ندارند!

حضرت علی اصغر(علیه‌السلام) در طول تاریخ سند روسایی و حجت بطلان جریان یزیدی شد چه آنکه استمداد حسین(علیه‌السلام) از دشمن در واقع دست گذاشتن بر فطرت انسانی آن قوم بود، که به دین و مسلک مرتبط نمی‌شود. هر انسان آزاده‌ای در برابر طفل بی‌دفاع و بی‌گناه منقلب می‌شود و تحمل ظلم به او را ندارد.

 

امروز نیز در عرصه بین المللی صحنه همان است که در کربلا بود، آنچه در یمن و فلسطین و میانمار و … علیه کودکان بی گناه رخ می‌دهد سند باطل بودن و ستمگری و سفاکی گروههای کودک‌کشی است که به راحتی خون کودکان را می‌ریزند اما فریاد حقوق بشر سر می‌دهند!

 

 

 

 

 

منبع: خبرگزاری رسا