به گزارش کودک پرس ، این کتاب هفتاد و هشتمین عنوان مجموعه «درباره ادبیات» است که این ناشر چاپ می کند. عنوان فرعی این کتاب به این ترتیب است: «پانزده گفتار ساده درباره ادبیات فارسی و تاریخ فرهنگی ایران همراه با گزیده ای از شعر و نثر فارسی». اثر پیش رو، به گونه ای، زندگی ادبی مولف را بازگو می کند و افشاری در آن، از آغاز آشنایی اش با ادبیات فارسی و اولین کتاب هایی که در این زمینه خوانده، می گوید. او سپس از دانشمندان و نویسندگانی می نویسد که در زندگی اش موثر بوده اند و او سالیان دراز با کتاب هایشان حشر و نشر داشته است.
این کتاب مجموعه ۱۵ گفتار ساده درباره ادبیات فارسی و تاریخ فرهنگی ایران را برای عموم علاقه مندان در بر می گیرد. این کتاب، با دیگر آثار منتشرشده از نویسنده اش این تفاوت را دارد که هیچ مقاله تحقیقی تخصصی یا سخنان علمی و پیچیده ندارد. افشاری درباره این کتاب به این مساله اشاره کرده که کوشیده با تالیفات متعدد خود فرق مقاله و یادداشت و گفتار را نشان دهد و ساخت این سه مقوله را از هم جدا کند. به این ترتیب، آن چه در کتاب «کتابها و آدمها» ارائه می شود، صرفا گفتار است.
عناوین بخش «کتابها»ی این اثر عبارت اند از:
شاهنامه شناسامه ماست، گزیده ای از پایان رزم رستم و اسفندیار، کلیله و دمنه و حکایتهای حیوانات، حکایتی از کلیله و دمنه بهرام شاهی، مثنوی معنوی، نمونه ای از اشعار عاشقانه و شورانگیز مثنوی، فخرالدین عراقی و شعر او، غزالی از عراقی، این گلستان همیشه خوش باشد، سه حکایت از گلستان، معمای حافظ، دو غزل از خواجه حافظ، امیرارسلان نامدار، پاره ای کوتاه از قصه امیرارسلان، قصه های صمد بهرنگی، نمونه ای از نثر داستانی بهرنگی، مهدی اخوان ثالث و آخر شاهنامه او، پاره هایی از شعر آخر شاهنامه، شاعر ستاره ها فروغ فرخزاد، نمونه هایی از اشعار فروغ فرخزاد.
بخش های مختلف قسمت «آدمها»ی این کتاب هم به این ترتیب هستند:
مام استادم خانم دکتر مزداپور، نمونهای از نثر خانم دکتر مزداپور، دانشمندی وارسته از عالم خاک، نمونه ای از نثر استاد عبدالحسین حائری، استاد دکتر زرین کوب مرد قلم، نمونه ای از نثر دکتر عبدالحسین زرین کوب، ایرج افشار آن پیر فرزانه، نمونه ای از نثر استاد ایرج افشار، مردی از تبار بزرگان تاریخ ایران، نمونه ای از نثر دکتر محمدامین ریاحی.
در قسمتی از این کتاب می خوانیم:
من یازده، دوازده ساله بودم که قصه امیرارسلان را براساس چاپ مرحوم دکتر محجوب شروع به خواندن کردم. پدرم دختر خاله ای بی سواد داشت به نام کبری خانم که خدا رحتمش کند. او از نظر سنی جای مادرِ پدرم و پسرش همسن و سال و دوست پدرم بود. کبری خانم به خانه ما بسیار رفت و آمد داشت و در ده، دوازده سالگیِ من، با پسر و عروس و نوه هایش همسایه ما شدند و هر روز او را می دیدم. دخترخاله کبری خانم بسیار قصه از بر داشت و بسیار هم مهربان و خوشرو بود. علاقه به قصه را در من او که برایم در کودکی قصه می گفت، پدید آورد. یک بار از قصه امیرارسلان تعریف کرد که در جوانیش تابستانی شوهرش کتاب امیرارسلان را برای پسرش خریده بود که به کوچه نرود و در خانه کتاب بخواند و پسرش آن کتاب را برای کبری خانم خوانده بود. من در همان یازده، دوازده سالگی وقتی کتاب امیرارسلان چاپ مرحوم محجوب را پشت شیشه کتابفروشی روبروی خانه مان دیدم، با ذوق و شوق آن را خریدم و با کبری خانم قرار گذاشتیم هر روز عصر به خانه ما بیاید و امیرارسلان را از آغازش برای او بخوانم. کبری خانم می گفت: مردم می گویند هر کس امیراسلان را از اول تا آخرش بخواند، آواره می شود اما ما نشدیم. به هر حال من هم با امیرارسلان آشنا شدم و ماجراهای آن در ذهن کودکانه ام نقش بست. این کتاب با ۱۵۹ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۴ هزار تومان منتشر شده است.
منبع:خبرگزاری مهر
ارسال دیدگاه