به گزارش کودک پرس ، فیلم «منطقه پرواز ممنوع» دومین ساخته حامد داسارگر و یکی از بهترین فیلمهای سینمای نوجوان است. سینمایی که بیشتر در سایه سینمای کودک قرار گرفته و کمتر مورد توجه جدی سینماگران چه هنرمندان و چه نویسندگان و کارشناسان است. «منطقه پرواز ممنوع» با بازی هادی حجازیفر، محمد فیلی و چندتن از بازیگران جدید در سینمای نوجوان حال و هوای ماجراجویی در یک روستای سرسبز در کشور را دارد. این فیلم هم نیم نگاهی به محیط زیست دارد و هم به مدافعین حرم و توانمندیهای نوجوانان و از این رو یک فیلم با تمهای مختلف و جذاب است و قطعا میتواند نظر بینندگان نوجوان فیلم را به خود جلب کند.گفتگو با داسارگر و حامد بامروت نژاد تهیه کننده فیلم قبل از آغاز اکران فیلم صورت گرفت و در روزهای اکران فیلم در جشنوراه فیلم کودک و نوجوان تقدیم علاقمندان سینما میشود.
سوال اولم در ابتدا این است که فیلم «منطقه پرواز ممنوع» دارای حوزههای مختلف مفهومی مانند محیط زیست، مدافعین حرم، پهباد و موشک و… است. ایده اولیه فیلم از کدام یک از این مفاهیم سرچشمه گرفت؟
داسارگر: کار در ادامه مطالعه و علایق شخصی بنده که در ادامه فیلم اولی که ساختم یعنی هنگامه در تابستان 95 شکل گرفته است. زمانی که میخواستیم هنگامه را بسازیم فضای تنفس ما درباره سوریه و موقعیت ما در آنجا فضای حرف نزدن بود و باید سکوت میکردیم. فیلم را در دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی ساختیم که در آنجا مباحث مطالعات تاریخی وشفاهی خیلی جدی است. یکی از موضوعات مهمی که درباره آن مطالعه و تحقیق میشد مساله شهدای مدافع حرم بود. واقعیت این بود که برخی از این شهدا انسانهای فوقالعادهای بودند. ما هم به سراغ این موضوع مدافعین حرم رفتیم و سوژه اولیه آن از آنجا شروع شد.
فیلمی درباره رابطه پدر و پسری است
داسارگر: در این میان یکبار رفتیم سراغ شهید مرتضی عطایی که هنوز آن موقع شهید نشده بود و یک ماه بعد شهید شد. یک شب ما با هم بیرون رفتیم. ایشان پسر کوچک خود علی را هم آورد. آنجا یک رابطه جذاب پدر و پسری را مشاهده کردیم. همین شد ایده اولیه فیلم که ما یک فیلم پدر و پسری بسازیم. درباره پدری که نیست و پسری که هست. فیلمنامه هم نزدیک به 21 ماه طول کشید تا نوشته شود و آخر سر تبدیل شد به چیزی که تماشا کردید.
اما درباره بحث حوزههای مختلف محتوایی معتقدم که ما مسائل و موضوعات مختلفی را مطرح نکردیم. مساله فیلم موشک یا محیط زیست نیست. ما یک خانوادهای را مطرح کردیم که همزمان درگیر همه این مسائل هستند. این مسائل و مصادیقی که در فیلم میبینیم مسائل آدم فیلم ما است که با آنها ارتباط دارد. چیزی که در هسته اصلی فیلم وجود دارد همان مفهومی است که گفتم، یعنی رابطه پدر و پسری و پسری که در نبود پدر وظایاف سنگین و مهمی دارد. اینکه زمانی که پدر ما نیست پسر ما درگیر چه چالشهایی میشود؟
انتخاب لوکیشن ما انتخاب غلیظی است یعنی هم منطقه سرسبزی است و هم نزدیک به سایت موشکی. مانند نطنز که یکی از لوکیشنهای انتخابی ما بود که هم سرسبز است و هم نزدیک نیروگاه هستهای و تعداد زیادی از دانشمندان ما آنجا زندگی میکنند. بنابراین این فضای قصه است که به صورت طبیعی اینگونه برای ما جلوهگر شده است که گویا تمام این مسائل در فیلم قرار است نمایش داده شود. بنابراین این که یک شهر کوچک سرسبز میخواستیم از اولیات فیلمنامه ما بود ولی این که قرار باشد تا یک داستان درباره محیط زیست داشته باشیم ایده اصلی ما نبوده است. شاخ و برگهای بعدی فیلم مانند تم جاسوسی فیلم باعث شد تا بفهمیم که چقدر فیلم میتواند جذاب باشد.
نه خیلی رئال نه خیلی فانتزی
آیا پیام شما یک پیام راهبردی است یا در کنار فیلم داستانی و قصهگو فضا اینچنین اقتضا کرده است؟
داسارگر: البته از این واژه افراد زیادی در یادداشتها و مصاحبهها استفاده کردهاند مانند آقای دکتر عباسی که گفتند سینمای استراتژیک است. خود من اینچنین نیتی نداشتم که فیلمی بسازم که راهبردی باشد. بیشتر دنبال این بودم که فیلمی بسازیم که حرف جدی داشته باشد. روی زمین باشد و در عالم افسانهای و خیالی سیر نکند. چیزی که درباره صدها نفر اتفاق افتاده است و از طرفی هم جذاب و ماجراجویی داشته باشد. نه خیلی رئال و جدی و نه فانتزی محض.برخی خیال میکنند که این تیپ نوجوانان و داستانهای پیرامونی آن وجود ندارد در حالی که ما با تعداد زیادی از نوجوانان آشنا شدیم که 40 نفر خلبان پهباد دارند و در واقع مانند یک یگان بودند.
آقای مروت نژاد درست است که فیلم علی رغم آمادگی برای حضور در جشنواره فیلم فجر از آن کنار گذاشته شد؟
بامروت نژاد: نسخهای که برای جشنوراه فیلم فجر فرستادیم در حقیقت جزو نسخههای کامل و آماده به پخش ما بود. موسیقی انتخابی گذاشته بودیم و صداگذاری ما ایراد نداشت در حالی که همانطور که میدانیم زمانی که فیلم را تحویل میدهیم تا زمان پخش یک ماه فرصت است این در حالی بود که هنوز برخی از فیلمها در حال تصویر برداری بودند.
آن موقع نظر آقای داروغه زاده این بود که فیلم شما را دیدیدم و فیلم خوبی بود ولی بهتر است که در جشنواره فیلم کودک و نوجوان شرکت داده شود. ولی در هر حال امسال که فیلم اکران شد مخاطبین خواهند دید که فیلم نسبت به دیگر فیلمهای اول چقدر جلوتر است. ما مطمئن بودیم که حتما میتوانستیم در رقابت باشیم. البته در بخش بین الملل فجر بودیم و دو اکران داشتیم و بازخوردهای خوبی هم چه از طرف افراد سینمایی و چه از طرف مخاطبین عام داشتیم.
البته این را باید اعتراف کنم که جشنواره کودک و نوجوان اصفهان فرق اصلی با دیگر جشنوارهها دارد آن هم این است که سالنهای سینما را خانوادهها پرمیکنند. این جشنواره در شهر و حال و هوای بسیار خوبی برگزار میشود و در یک کلام حال ادم را خوب میکند. این جشنوراه برای بچهها و خانوادهها مهم است و یک خاطره نوستالژیک برای بچهها میسازد. این خیلی فرق میکند با فضای جشنواره گلخانهای و شبه روشنفکری که نسبتی با مردم ندارد. از این نظر خیلی خوشحال هستم که در آن حضور دارم و امیدوارم محلی بشود برای دیدن فیلم و در اکران اصلی جواب خود را بگیرد. از مدیران جشنوراه هم به خاطر حمایتها و توجهی که به فیلم کردند تشکر میکنم.
ایا از طرف نهادهای سینمایی مانند فارابی حمایت هم شدید؟ از طرف دیگر ارگانها و سازمانها چطور؟
بامروت نژاد: خیر سراغ جایی نرفتیم و فیلم هم کم کم از یک مدیوم به مدیوم بزرگتر تبدیل شد و بنابراین هزینههای فیلم را خودمان تهیه کردیم.
نوجوان در جامعه ما مغفول است
به عنوان یک تهیه کننده و فیلمساز چه ارزیابی از سینمای نوجوان دارید؟ فیلمهایی که عموما فضای فانتزی و بچهگانه دارند و کمتر سراغ مفاهیم جدی و ویژه میروند؟
بامروت نژاد: ما قشری داریم به نان نوجوان ولی کلا در بازر تولیدات فرهنگی ما مغفول است. در کتاب تولیدات ما بسیار پایین است و کمتر تالیف داریم و باقی همه ترجمه است. نسبت تالیف به ترجمه کاملا وارونه است. در موسیقی هم همینطور است و در فیلم هم هرچه داریم وارداتی است. در همین جشنواره فیلم کودک و نوجوان هم شاید 4 یا 5 تا فیلم بیشتر برای نوجوان نداریم. صرفا سن کودک و نوجوان نزدیک هم هستند ولی از نظر فضای فیلم کاملا با هم متفاوتاند.
ما مخاطب خودمان در سنین نوجوان را نشناختیم و اصلا با ذائقه آنها آشنایی نداریم و نمیدانیم که دنیا را چگونه میبیند؟ ادعایی که میتوانم بکنم این است که با این پیش فرض به سراغ فیلم رفتیم که دنیای نوجوان را بشناسیم. فیلمی بسازیم که هم برای نوجوان است و هم درباره نوجوان.
این موضوع که اقای داسارگر اشاره کردند که فضای محیط زیستی به فیلم اضافه شد از این ناشی میشود که یک نوجوان دوست دارد تا در محیط زیست مثلا یک یوزپلنگ را ببیند. یا مثلا ایده پرواز برای نوجوانان فوق العاده جذاب است برای همین عامدانه تصمیم گرفتیم تا آن را بیشتر بپرورانیم و غلیظترش کنیم. پس حرفم این است که کلا سینمای نوجوان سینمای مهجوری است و مخاطب سینمای نوجوان ما به رسمیت شناخته نشده است.
نوجوان بلند پرواز را ترسیم کردیم
البته در این دو سال اخیر هم تعداد فیلمها بهتر شده است و هم فارابی حمایتهای بیشتری کرده است نظر شما چیست؟
داسارگر: این اتفاقات افتاده است ولی واقعیت این است که بیشتر این فیلمها برای حوزه کودک است. تپلی و من، خاله قورباغه، پاستاریونی و… نوجوان هم داشتیم ولی تعدادشان خیلی کم است.فیلمهایی هم که هست درباره نوجوانی است در حالی که باید به عنوان یک ژانر شناخته شود و قواعد آن کاملا فرق دارد از بازیگری تا گریم و… فیلم فانتزی قواعد خودش را دارد و با آن تعریف میشود و باید قواعدش رعایت شود. نوجوان را چون به رسمیت نشناختیم میگوییم یا برو به بخش کودک ملحق شو و سینمای کودک ببین یا میگوییم بزرگ شدی و برو سینمای بزرگسال را ببین.
این آسیبی است که متوجه سینمای نوجوان شده است. معتقدم که سینمای نوجوان اشل کوچک شده سینمای بزرگسال ما است. فکر میکنم که توانستیم وارد دنیای نوجوان بشویم و مخاطب را متوجه این واقعیت کنیم که نوجوان دنیای پیرامون خود را چگونه میبینید. نه منطقی و کاملا روی زمین و نه کاملا ماورایی و فانتزی. بین این دو است بین زمین و آسمان است. تلاش ما این بود که نوجوان بلندپرواز را ترسیم کنیم که برای آمادگی مسابقه با مشکلاتی روبرو میشود و این مواجهه باعث میشود که با دنیای بزرگتری روبرو شود.
کار ما سخت بود. ما واقعا نمونه نداشتیم هرچه بود خارجی بود که مرور کردیم. هرچه ایرانی سراغش رفتیم کودک بود. ما تجربه و میراثی که از آن کمک بگیریم برای ساخت نداشتیم. در حالی که در سینمای غرب تعداد بسیار زیادی فیلم وجود دارد که میراثدار فیلمهای قبلی هستند و فیلمساز جدید دنیایی از فیلمها را دارد که میتواند از آنها کمک بگیرد. فیلم «کتاب جنگل» را ببینید که کارتون آن خیلی سال قبلتر ساخته شد؛ از آن چندین فیلم دیگر ساختند. وقتی میخواهی فیلم درباره فضا بسازی از ژرژ میلیس که فیلم سفر به کره ماه را ساخت پشتت هست تا فیلمی که ریدلی اسکات درباره مریخ ساخت.
اما متاسفانه فیلمهای شاخص ما در سینمای نوجوان چیست که بتوانیم نام ببریم؟ البته این فقر ژانر فقط در سینمای نوجوان نیست بلکه در دیگر حوزههای سینمایی نیز وجود دارد. مثلا امسال در جشنواره فجر فیلم ورزشی داشتیم، واقعا تا قبل از آن فیلم مهم ورزشی آن که رنگ و بوی رزمی داشته باشد فکر میکنم میرسد به «یاسهای وحشی» منظورم این است که بسیار قدیمی است. البته درباره همین فیلم هم از نظر محتوایی باید گفت که واقعا جای حرف داشت.
اما امروز سینمای نوجوان ما فارغ از این مباحث و موضوعات است و آن را فراموش کردهاند.
فیلم نوجوان بدون قهرمان بیمعنا است
درباره قهرمان سازی فیلم بگویید و اینکه آیا ضرورتی در ایجاد قهرمان حس کردید؟
داسارگر: واقعیت این است که فیلم در ژانر ساخته شده است و نمیتوان فیلمی ساخت که در گونه نوجوان باشد ولی قهرمان نداشته باشد. لوکیشنها و فضای جذاب و ماجرای جالب فیلم در ژانر ساخته شده است و به قهرمان و ماجرایی که در آن یک قهرمان حاضر باشد نیاز دارد.
درباره قهرمان هم چیزی در ذهن سینمای نوجوان ایران نداریم. مهمترین ویژگی آن هم هدف بزرگ و جسارت است. چیزی که مخاطب دوست دارد همین است که مانعها را کنار بگذارد و به هدفش برسد. اینکه جایی به خاطر رسیدن به هدف بزرگتر یک نوجوان به حرف مادرش گوش نمیدهد و البته عذاب وجدان هم دارد قابل چشم پوشی است. اینکه یک بچه در روستا میتواند کارهای بزرگی انجام دهد و از بکن نکنها میگذرد و به این نتیجه میرسد همان چیزی است که برای مخاطب جذابیت دارد.
فیلم در عین اینکه بومی است زبان مشترک دارد
زبان فیلم به نظرتان با زبان نوجوانان دنیا مشترک است؟
داسارگر: وقتی جهان بینی و دنیای زیستی فرق دارد برخی مفاهیم هم فرق دارد ولی برخی از مفاهیم هم مشترک است مانند ترس و شجاعت. اما در نبود پدر همه ناراحت می شوند و همه میخواهند شجاعت نشان دهند. ولی در مصداق و مدل رسیدن تفاوت هایی وجود دارد یا نیت بچهها. فکر میکنم که با زبان مشترک در جهان فیلم را ساختیم و تمام بچهها در دنیا آن را بفهمند و به خوبی درک کنند.
-آیا برای جشنوراههای خارجی تصمیمی دارید؟
بامروت نژاد: بله همزمان با اکران در جشنواره بین المللی فیلم فجر رایزنیهای خودمان را برای بحث بین الملل شروع کردیم و الان زیرنویس فیلم هم در حال ترجمه است. فکر میکنیم که زبان نوجوانانه فیلم قابل فهم برای همه نوجوانان دنیا است و تصویر از ایران و نوجوان ایرانی جذاب خواهد بود.
برخی از منتقدین و کارشناسان سینمایی ما ایرادی دارندکه فکر میکنند برای اینکه فیلم در فضای بین الملل اکران شود باید لازمان و لامکان باشد؛ یعنی از همه مزیتهای بومی خالی باشد تا بتواند زبان بین المللی پیدا کند. به قول آقای فراستی فیلم تا بومی نباشد بین المللی نیست. چرا که یک فیلم ژاپنی زمانی برای من جذاب است که در فضای ژاپنی نفس بکشم اگر قرار باشد که مانند فیلمهای وطن خودم باشد که دیگر مزیتی برای تماشا ندارد. این در نسبت با مخاطب خارجی بیشتر هم میشود؛ ما در ایران فیلم نوجوان کم دیدیدم ولی فیلمهای نوجوان بسیاری را تماشا کردیم. و اتفاقا جایی که میتوان رقابت کرد در مزیتهای بومی ما است. از این جهت به خاطر جذابیتهای بومی که فیلم دارد فکر میکنم که برای تماشای بچههای جهان جذاب باشد. بنابراین هم برای فیلم اتفاقات خوبی خواهد و هم برای تصویری که این فیلم میتواند از ایران در جهان بسازد.
درباره انتخاب بازیگران بگویید و اینکه چه مولفه هایی برای شما وجود داشت؟
داسارگر: این فرایند برای ما واقعا سخت بود و با کمک بازیگردان ما انجام شد. اصرار ما بر این بود که بازیگران جدید باشند و بکر. هیچ کدام از این بچهها فیلم بازی نکردهاند. ما از آموزشگاهها را دیدیدم تا مدارس و… همه جا را جستجو کردیم و کلی تست گرفتیم. این پروسه 4 ماه طول کشید و فراخوان زدیم و خودمان هم جستجو کردیم و نهایتا در میان چندصد نفر به این 3 نفر در ماه رمضان سال قبل رسیدیم . بچهها 2 ماه سر کلاس بازی بودند از 3 ساعت تا 10 ساعت. سفر رفتند به منطقه تا با فضا آشنا بشوند. به آنها میگفتم که اگر گفتم گریه کنید باید گریه کنید و کاملا باید طبیعی مانند بازیگران سینما خودتان را نشان دهید.
فیلم نزدیک به 50 لوکیشن دارد و همه جا پستی و بلندی دارد و این برای بچهها سخت بود. نزدیک 22 جلسه شب کاری داشتیم و این برای بچهها دشوار بود که شبها نخوابند. خود بازیگر نقش محمد مهدی در 72 جلسه آفیش فقط پنج بار آن هم به خاطر مریضی نیامد. اینکه یک بچهای بیاید از ساعت 5 صبح گریم شود و تا آخر شب جلوی دوربین بازی کند واقعا سخت است.
فیلم را جدای از جشنواره برای بچههای زیادی نمایش دادیم که همه آنها به فیلم علاقه نشان دادند وخیالم راحت است از اکران و توجه به فیلم. واقعا فراتر از تصور من بود. بچهها را در سالنهای نمایش میدیدیم خندههایشان، تعجبها و حیرتهایشان و خلاصه تمام حرکات آنها را دیدم واقعا خوشحالم کرد. در کل مطمئنم اگر فیلم به دست بچهها برسد آن را خواهند دید و از آن لذت خواهند برد و به دوستان خودشان هم آن را پیشنهاد میکنند.
برای بچههای قصه مهم است
آیا فضای فیلم برای بچهها سیاسی یا گفتمانی نشد که بگویند با فیلم ارتباط برقرار نکردند؟
داسارگر: اصلا به هیچ عنوان، اصلا بچهها درگیر این مسائل نمیشوند این خطها برای ما مهم است. قصه برای بچهها مهم است. حتی یک مورد هم نداشتیم که بگویند فضای فیلم به کدام سمت است.
اتفاقا یکی از جذابترین صحنهها برای بچهها صحنه پرتاب موشک بود. اولین چیزی که برای ما ملموس میشود زبان است. ذهن بچهها مانند ما نیست که زمانی که مساله خط روی نقشه را دیدیم یا در سوریه زمانی که مدافعین را میبینیم یا مثلا هنگام پرتاب موشک صورتهای ذهنی خاصی برای ما ساخته شود برای بچهها چیزی که مهم است قصه و داستان است.
بامروت نژاد: دقیقا تجربه اینچنینی داشتیم با یکی دوستانمان. او که فعال رسانهای بود فیلم را دید و نکاتی را گفت فردای آن روز چندتا از بچهها را آورد و آنها فیلم را دیدند . از آنها درباره فیلم سوال کرد. بعد به من زنگ زد و گفت تمام چیزهایی که به تو گفتم را فراموش کن، واقعا بچهها طور دیگری فیلم را میبینند.
هادی حجازیفرد از همان اول موافق بود
آقای هادی حجازی فر چطور وارد فیلم شدند؟ نظرشان برای حضور در فیلم چه بود؟
داسارگر: ایشان گزینه اول ما برای حضور در فیلم بود ولی مشغله زیاد ایشان در فیلم مساله حضورشان را کمی سخت کرد. از همان روز اول جوابش مثبت بود فقط تنها مساله کارهای زیاد ایشان بود. به اعتراف کسانی که فیلم را دیدند حضور ایشان به فیلم کمک کرد و من هم خدا را شاکرم که همه چیز در کنار هم به خوبی قرار گرفت.
علت حضور بازیگر افغانستانی در فیلم چیست؟
داسارگر: هم ارتباط و حضوری که افغانستانیها در ایران دارند و هم در سوریه و تشکیل تیپ فاطمیون و افق دیدی که ما داریم که با ایشان یک امت و ملت بودیم و یکروزی دوباره در کنار هم یک ملت را تشکیل خواهیم داد، باعث شد تا یکی از بچههای افغانستانی را در فیلم بیاوریم. ما باید تا جایی که بشود حرکت تمدنی انجام بدهیم، الا بواسطه مدافعین حرم این فضا فراهم شده است.
منبع: تسنیم
ارسال دیدگاه