چرا کودکان ما با وجود سبک زندگی متفاوت علاقه‌مند کالاهای فرهنگی بیگانه شده‌اند؟!

مریم محمدخانی نویسنده کودک به موضوع علاقه کودکان ایرانی به کالاهای فرهنگی بیگانه پرداخته است و به ضعف فعالان کشور ما در این حوزه که باعث چنین رویکردی در کودکان شده است اشاره کرد.

به گزارش کودک پرس ، سال‌هاست که بچه‌های ما نسل در نسل کاراکترهای محبوبشان از میان شخصیت‌های خارجی بوده است؛ کاراکترهایی که روز و شب با آنها همذات پنداری و در یک کلام با آنها زندگی می‌کنند. کاراکترهایی که اول در کتاب‌های فرنگی خلق می‌شوند و سپس بسرعت سر از فیلم ها و انیمیشن‌ها درمی‌آورند و دست آخر نیز تبدیل به اسباب بازی‌های محبوب و پر فروش می‌شوند. مثل هری پاتر که هم کتابش پر فروش شد و هم تبدیل به یک کاراکتر محبوب سینمایی برای نوجوانان ما شد. قطعاً محبوبیت کاراکترها مربوط به امروز نمی‌شود چرا که سال هاست کودکان و نوجوانان ایرانی با این کاراکترها خو گرفته اند؛ قهرمانانی که فرزندان‌مان آرزو دارند تا ساعاتی جای آنها زندگی کنند. مثل آنها لباس بپوشند و حتی لوازم اتاقشان را با رنگ و لعاب و قالب آنها هماهنگ کنند.

سؤال اینجاست که کودکان امریکایی یا ژاپنی کاراکترهای محبوبشان امریکایی و ژاپنی هستند، اما کودکان و نوجوانان ایرانی، چشم به فرنگی‌ها دوخته اند؟ با اینکه منشوری از اسطوره‌ها و قهرمانان و پهلوانان ایرانی در تاریخ و ادبیات کلاسیک ایران به چشم می‌خورد با این حال، کاراکتر محوری قابل توجهی برای کودکانمان نساخته‌ایم تا کودک ایرانی بتواند با آنها همذات پنداری کند.
فقدان زندگی امروز بچه‌ها در قصه کودک
مریم محمدخانی، نویسنده کتاب کودک، در این باره به «ایران» می‌‌گوید: «ادبیات در دنیا تبدیل به صنعت شده اما هنوز در ایران به این شکل به آن نگاه نمی‌کنیم و برنامه‌ریزی بلند مدتی برای آن انجام نمی‌دهیم. آنها از همان اول راجع به آن محصول می‌اندیشند. مثلاً انیمیشن درون و بیرون (inside out) که طی چند سال بعد از ساختش تبدیل به یک پکیج شد و علاوه بر انیمیشن، شامل کتاب تصویری، عروسک، رمان و فیلم شده است. یا اتفاقی که برای هری پاتر افتاد و حالا کلی محصولات در قالب آن تولید و جهانگیر شده است.»
دوره‌ای در کشور‌مان قصه‌های مجید تبدیل به کاراکتر شده بود و نسلی با آن خاطره دارند. هم کتابش به بازار آمد و هم از طریق رادیو، قصه‌هایش شنیده می‌شد و هم فیلم آن درسینما و تلویزیون پخش شد.
او در این باره می‌گوید:«شاید چون از حوزه کتاب بیرون آمد و به شکل فیلم هم تبدیل شد، اما اکنون رقابت بسیار سخت شده است. شخصیت‌هایی مثل «بت من» که جهانی اند. به خاطر صنعت سرگرمی امریکاست که می‌تواند درمقابل کل دنیا بایستد.از طرفی ما عضو قانون کپی رایت نیستیم وهمین باعث شده که کتاب های به روز و پرفروش کودک براحتی در ایران ترجمه شوند. بنابراین رقابت تألیف و ترجمه نابرابر شده است.»
این نویسنده در مورد آسیبی که تألیفات ادبیات کودک وارد می‌کند، معتقد است: «از طرف دیگر، فاصله نویسندگان ما با مخاطبان کودک ما زیاد است. بیشتر نویسندگان ما هنوزکودکی و نوجوانی خود را می‌نویسند تا بچه‌های امروز را. نکته دیگر اینکه کتابی که تبدیل به کاراکتر می‌شود نگاه طنازانه‌ای دارد.طنز معمولاً در کتاب های ما غایب است. طنزی که بتواند با بچه‌ها ارتباط برقرار کند و شیطنت آنها را نشان دهد خیلی کمرنگ است. نکته دیگر اینکه ما فرهنگ اسطوره‌ای‌مان قابلیت بسیاری دارد که بتوان از آن شخصیت‌های بسیاری ساخت که بچه‌ها دوست داشته باشند. اما رمان‌های فانتزی هم که نوشته می‌شود بیشتر کپی آن نوشته‌هایی است که در خارج از کشور اتفاق افتاده است. نکته بسیار مهمی که در دنیا وجود دارد و در ایران نیست، حضور نهاد سرویراستاری است. هر اتفاقی در ایران می‌افتد آزمون و خطای نویسنده است. اما در دنیا هم ناشر برای کتاب برنامه‌ریزی می‌کند و هم سرویراستار در آن مداخله می‌کند.»
غیبت انیمیشن کاراکتر محور
بابک نکویی، انیماتور و کارگردان انیمیشن معروف «روبی و جوجه ها» در خصوص توجه کودکان ایرانی به کاراکترهای خارجی می‌گوید: «اینکه بچه‌های ما بیشتر انیمیشن‌های خارجی می‌بینند، مربوط به اکنون -و تنها مربوط به کشور ما هم- نیست. قبل از انقلاب هم تلویزیون برنامه کودک را با همان انیمیشن‌های محبوب خارجی آغاز کرد. ما انیمیشن تولید می‌کردیم اما هنوز صاحب صنعت انیمیشن نشده بودیم. تا اینکه سال 70 مرکز صبا تصمیم گرفت وارد مقوله تولید انیمیشن شود اما صبا هم که وارد این جریان شد، انیمیشن‌هایش کاراکتر محور نبودند. یعنی بر اساس خلق یک شخصیت نبود. امسال آبانماه میکی موس 90 سالگی‌اش را جشن گرفت. یعنی وقتی یک کاراکتری خلق می‌شود، زمان شمول نخواهد بود. ما چنین سیاستی را از ابتدا در دستور کارمان قرار نداده بودیم. انیمیشن‌های کاراکتر محور! اما در فضای عروسکی این اتفاق افتاده است؛ سریال‌هایی مثل «کلاه قرمزی»و «زی زی گولو» که کاراکترهایش برای بچه‌ها محبوب هستند؛ دلیلش ناتوانی ما نیست.»
به نظر می‌رسد نهاد واحدی برای تصمیم‌گیری و مدیریت برای ساخت یک پکیج کامل که شامل کتاب، فیلم و انیمیشن و اسباب بازی باشد، نداریم اما در خصوص انیمیشن، مرکز صبا کارهایی در چند سال اخیر انجام داده است.او در خصوص اینکه چه نهادی انیمیشن‌سازی را مدیریت می‌کند؟می‌گوید: «مرکز صبا و تلویزیون ایران اخیراً در این زمینه تمرکز خوبی داشته‌اند. مثل مجموعه شکرستان که کاراکتر محور بود یا روبی و و جوجه‌ها. صبا هم به این نتیجه رسیده است که باید روی برند و کاراکتر تمرکز ویژه کند، اما ما خیلی دیر به این نتیجه رسیده‌ایم.کودکان کل دنیا با یکسری کاراکترهای امریکایی یا ژاپنی زندگی می‌کنند چون آنها خیلی جلوتر این کار را شروع کردند.»
او در ادامه تصریح کرد:«ما می‌توانیم در کنار انیمیشن‌های غربی کم کم انیمیشن‌های ایرانی را هم بسازیم و در نظر بگیریم چگونه باب میل بچه‌ها بسازیم و فقط بر اساس معیارهای خودمان باشد باید بر اساس چیزی باشد که کودکان خوششان بیاید.اکنون در درازمدت به این سمت حرکت کردیم.»
برخی انیمیشن‌های ایرانی نقاط ضعف بسیاری دارد. انگار فقط انیمیشن ساز می‌خواهد صرفاً چیزی بسازد، بدون هیچ سلیقه‌ای و در آخر هم بهانه این ضعف می‌شود اینکه «ساخت انیمیشن در ایران سخت است»! اما در ایران انیمیشن جذاب هم ساخته شده است. اودر این باره یادآور می‌شود:«در حال حاضر انیمیشن در ایران ارزان تولید می‌شود. تولید‌کنندگان چون در فروش انیمیشن برنامه‌ریزی ندارند و حتی به فکر محصولات جانبی نیستند فقط پول می‌گیرند تا تولید کنند بنابراین هر چقدر سریعتر و ارزان‌تر بسازند، سود بیشتری می‌کنند و اصلاً کیفیت و جذب مخاطب و البته تولید محصولات جانبی برایشان مهم نیست.»
هویت ملی کودک ایرانی؛ کدام نهاد؟!

مصطفی رحماندوست، شاعر، قصه نویس و مترجم کتاب‌های کودکان و نوجوانان نیز در این باره می‌گوید:«زمانی در کانون پرورش فکری کودکان تلاش کردیم عروسک دارا و سارا بسازیم که متأسفانه به دلایل اقتصادی و سیاسی ادامه پیدا نکرد. ساز و کار ساخت یک شخصیت و بعد مشهور کردن آن پیچیده است. باید در پس آن روانشناس، جامعه شناس، نویسنده و مردم شناسی که علایق مردم را می‌داند، وجود داشته باشد تا سلیقه کودکان و نوجوانان را کشف کنند و بر اساس آن شخصیت بسازند. اکنون در کشوری که تیراژ کتاب به 1000 رسیده است، این حرف‌ها بی‌معنا است. اگر زمانی بود که شخصیتی را درقصه‌ای داشتیم که می‌توانستیم در تیراژ چند میلیون کتابش را بفروشیم، آنگاه می‌توانستیم برایش همه کار بکنیم. هیچ نهادی موظف نیست هویت ملی به بچه‌های ما بدهد! ما نویسنده‌ها کاری را که بلد هستیم  انجام می‌دهیم. فاجعه جای دیگری است.»