«پرانتز باز»؛ برنامه تلویزیونی که می‌خواهد قشر نوجوان را همراه خود سازد

به گزارش کودک پرس،برنامه‌سازی برای نوجوانان و جوانان همواره سختی‌های متفاوتی داشته است. اصلا شناخت این گروه سنی بسیار پیچیده است و کار هرکسی نیست. شاید هم به همین خاطر است که خانواده‌ها بیشتر در این سنین با فرزندان خود مشکل پیدا می‌کنند و گاهی احساس می‌کنند که حرف هم را نمی‌فهمند! حالا فکر کنید که بخواهی برای این گروه سرسخت برنامه تلویزیونی هم بسازی!

اما این روزها گروهی این سختی‌ را به جان خریده‌اند و برای روه سنی نوجوانان برنامه‌ای تدارک دیده‌اند که از شبکه «امید» پخش می‌شود. سردبیری آن را هم «حسین شکیب راد» برعهده دارد که خودش یک جوان دهه شصتی به شمار می‌رود. به قول خودش پانزده سال است دارد با گروه های مختلفی از نوجوانان سر و کله می زند. از حشر و نشر با نوجوانان انجمن اسلامی گرفته تا بسیج دانش آموزی. در کنار همه این ها به کار رسانه‌ای هم مشغول بوده و همین سوابق، سکان سردبیری روزنامه «خانه نوجوان» را به دست او سپرده است. روزنامه ای که به قلم نوجوانان منتشر می شد اما به خاطر مشکلات مالی تعطیل شد! آنچه بهانه گفت‌وگوی ما با او شد، سردبیری برنامه تلویزیونی «پرانتز باز» است که متن کامل آن را در ادامه می‌خوانید:

 

**ایده اولیه برنامه از کجا شکل گرفت؟

 -شبکه امید به عنوان شبکه تخصصی نوجوان احساس می کرد که به یک بخش خبری و تحلیلی نیاز دارد منتها ایده های متفاوتی وجود داشت درباره اینکه چطور این اتفاق باید بیفتد دوستانی که اهل فن بودند و تخصصی داشتند در این حوزه ایده هایی را آوردند من جمله آقای فلاح که ایده پرانتز باز را آوردند که در کنار یک مجری جوان، نوجوانان را به عنوان دبیر خبر داشته باشیم که هم پیگیر اخبار هفته باشند و هم خودشان با زبان نوجوانان و شناختی که از آن ها دارند این اخبار و تحلیل هایشان را منتقل بکنند.

 برنامه از دی ماه سال گذشته شروع شد و هر چقدر هم جلوتر رفت الحمدلله پخته تر شد. آیتم های متعدد به آن اضافه شد. هدف اصلی پرانتز باز این است که علاوه بر پرداختن به اخبار حوزه نوجوان به خصوص دانش آموزان، دغدغه های روز این رده ی سنی را هم مورد بررسی قرار دهد.

 

**عوامل نوجوان چطور انتخاب شدند؟

 -شاید خاص‌ترین انتخاب ها، انتخاب نوجوان های این مجموعه است. ما پنج تا نوجوان داریم که درگیر این برنامه هستند چهارتای آن ها به عنوان مجری و یک نفر هم به عنوان نویسنده و دبیر خبر که اخبار را رصد می کند و در اختیار این چهار دبیر خبر قرار می دهد. که این چهار مجری برنامه نمایندگان تمام نوجوانان هستند. شاید ویژه ترین انتخاب، انتخاب مجری ها بود. بیش از 70-80 نفر تست دادند و از آن تعداد با دقت نظر و موشکافی تیم تهیه کنندگی این چهار نفر انتخاب شدند. این چهار نفر بعضی شان تجربه قبلی داشتند مثل خانم احسانی که در شبکه سه و هدهد، آقای محبی هم در شبکه همدان تجربه اجرا داشتند و خانم محبوب و آقای سیروس نژاد همکاری های گزارشی خیلی خوبی در برنامه های مختلف تلویزیون داشتند.

 

 نوجوانان امروز اعتماد به نفس ندارند و در حاشیه هستند!

 این روند احیا کننده نگاهی بود که به اعتقاد من تقریبا 15-20 سال بود در تلویزیون خبری از آن نبود و آن هم هویت دادن به خود نوجوانان بود. من به عنوان یک دهه شصتی در دوره ای کودکی ام را گذراندم که مجری برنامه های تلویزیونی شبکه های محدود یک و دو، نوجوان بودند اما هر چقدر جلوتر آمدیم نوجوان ها خودشان را فراموش کردند و اعتماد به نفس شان را از دست دادند و رفتند سراغ حواشی و از عمق فاصله گرفتند. در حالی که باید می آمدند وسط ماجرا و می پرداختند به موضوعات جدی عالم. این که من اهل مطالعه باشم، اهل دیدن فیلم باشم، اهل تئاتر رفتن باشم، اهل قلم زدن باشم، اهل گپ و گفت باشم، همه ی این ها در این نسل کمتر شد و فضای مجازی هم یک امتیاز به آن ها داد.

 من همیشه می گویم ما در دوران نوجوانی مان تنهایی برای مان یک تنبیه بود. اگر من یک اشتباهی انجام می دادم پدرم مرا در اتاق حبس می کرد و من عملا تنبه می شدم. اما الان تنهایی تشویق است! خود نوجوان می گوید لطفا در را قفل کن، ناهار را هم از زیر در بده! فقط وای فای روشن باشد! این تغییر نسل باعث شد یک مقدار بچه های ما سطحی نگر شوند. جنبه ای که من خیلی در پرانتز باز برای آن احترام قائل هستم اهمیتی است که کادر برنامه و متعاقب ش شبکه به خود نوجوانان می دهد و می گوید تو می توانی بیایی نمایندگی بکنی و حرف خودت را بزنی و خیلی چیزها را خودت دست بگیری.

 

** البته مجری‌های برنامه چندان هم نوجوان نیستند!

 -خب نوجوانی باید تعریف شود. تعریف نوجوانی بر اساس سن نیست بر اساس هویت فرد است. به اعتقاد اکثر روان شناس ها زیر 18 سال کودک و نوجوان محسوب می شود. حالا ما این قدر هم اغراق نمی کنیم تا وقتی فرد هنوز هویت اجتماعی اش شکل نگرفته است نمی داند می خواهد چه کار کند که معمولا در کشور ما تا 21_ 22 هم این روند ادامه پیدا می کند. هنوز شغلی ندارد و ازدواج نکرده است و در یک بلاتکلیفی به سر می برد هنوز نوجوان است. برای همین ما از کسانی استفاده کردیم که مقدار تجربه دارند و از همه مهم تر وقت آزاد دارند طبیعتا اگر ما می خواستیم دانش آموز 17-18 ساله را بیاوریم نمی توانست برای 2_3 روز ضبط در هفته وقت بگذارد. برای همین از 19-20 ساله هایی استفاده که کردیم که هنوز از آن سنین فاصله نگرفته اند و بتوانند آن قشر را نمایندگی کنند.

 این اتفاق، اتفاق مبارکی است. البته شبکه هم ادعای بزرگی در این خصوص دارد که من می خواهم به این نزدیک شوم امیدوارم که فقط در حد ادعا نماند و ما به نوجوانان بهای بیشتری بدهیم نه اینکه بچه ها صرفا جلوی ویترین برنامه ها قرار بگیرند بلکه اتاق فکر ما باشند. همان طور که عرض کردم این که ما نویسنده نوجوان داریم نشان می دهد که می خواهیم ارزش قائل شویم. این اتفاق البته اتفاق خوبی است که ما می خواهیم بها بدهیم به کسانی که شاید هنوز آن تجربه آن چنانی را ندارند آموزش آنچنانی ندیده اند ولی شور و هیجان و انگیزه و شناخت نسبت به هم سن و سالان شان دارند. این اتفاق ها دارد می افتد به امید خدا.

 

بعد از تاکید مقام معظم رهبری نسبت به اهمیت حوزه نوجوان، من اول یک خدا را شکر کردم که نسبت به اهمیت این موضوع واقف بودم. بعد از صحبت ایشان، آستان قدس برایش موضوع شد پژوهشکده جوان ش را به پژوهشکده نوجوان تبدیل کرد. هفته نامه سروش نوجوان راه افتاد. شبکه امید راه افتاد. یک دفعه دیدیم همه برایشان مساله شد. سووال بعدی ایجاد شد آیا این تعداد کارشناس در حوزه نوجوان داریم؟ حالا می دانیم چه کار می کنیم؟ خوب است رویکرد به سمت نوجوان شد اما آیا می دانیم می خواهیم چه کار کنیم؟

 من حرفی شنیدم از یک دوستی که گفت ما مدیر هستیم! سر در این مجموعه را عوض کن بزن نوجوان، ما مدیریت می کنیم! بزنید زنان، ما مدیریت می کنیم! این به شدت ترسناک است. عدم وجود کارشناس های متخصص در حوزه های مختلف و مدیران متخصص بدترین ضربه است.

 

 ما در سال های مختلف در اوایل دهه انقلاب، گفتیم تعهد واجب است تخصص هم نبود، نبود… چون می بینید در ایام جنگ چه جوان هایی که به شدت با انگیزه های دینی، اعتقادی و تعهد ملی نسبت به وطن ولی با اینکه در این حوزه تخصص نداشتند ولی یک دفعه به سمت فرماندهی می رسیدند، سعی می شد آموزش ببینند ولی واقعیت این است که در دهه اول انقلاب ما به تعهد بیشتر از تخصص اهمیت می دادیم. در دهه ی دوم گفتند تخصص. حالا اگر خیلی هم تعهد نبود ایرادی ندارد ما از متخصصین استفاده می کنیم. الان در دهه های سوم وچهارم می گویند متعهد باشد و متخصص! اما در تمام این 40 سال، تجربه هیچ ارزشی نداشته است. خب شما دکترای فلان موضوع را دارید آدم متعهدی هم هستید اما تجربه هم در این حوزه دارید؟ چهار تا کلاس رفته ای چهار تا نوجوان را ببینی و با آن ها تعامل بکنی که حالا می خواهی برای نوجوان فعالیتی را انجام دهی؟ معمولا این مغفول واقع می شود. متن تنها راه را این ددیدم که از همان سنین نوجوانی تجربه کنند.

 

نوجوانان پرانتز باز 10 سال آینده، یک مدیر موفق خواهند بود!

 من با خودم می گویم این نوجوان ها و جوان ها که درگیر برنامه ی مان کرده ایم، چون دارند تجربه کسب می کنند، قطعا ده سال دیگر یک مدیر موفق می شوند. چون علاوه بر آن تعهد و تخصص تجربه هم دارند. بنابراین من معتقدم که باید به نوجوان بها داد در عین حال که خود نوجوان ها هم باید به خودشان بها بدهند. ما الان می گوییم یک شبکه تخصصی برای نوجوان ها راه افتاده است. آی نوجوان! می آیی بیبنی؟! دغدغه ات می شود؟ می آیی مطالبه کنی که این شبکه شبکه ی من است؟ من هوادار این شبکه نیستم بلکه آن قرار است به من نوجوان خدمات بدهد پس از من باید بپرسد که چه می خواهم. آی برنامه پرانتز باز! تو باید حرف من را بزنی! نه آن چیزی را که خودت تشخیص می دهی! من باید بگویم چه می خواهم. خودم خبر بفرستم خودم پیام بفرستم، خودم مطالبه گری کنم.

نوجوان ها باید به خود بیایند و برایشان مهم باشد و بگوید ما می خواهیم نقش آفرینی کنیم. بعد از چهار دهه که از انقلاب گذشته است حالا من بگویم ای کسانی که انقلاب کردید به آن ارزش هایی که شعارش را دادید رسیدید ؟ اگر نرسیدید من یقه ی تان را می گیرم که چرا نرسیدید؟ و اگر نمی توانید جا را برای من نوجوان خالی کنید من بیایم مطالبه گری کنم و نقش آفرینی کنم. من حرف دارم برای گفتن. من امروز از شما جلوترم.

 

 نوجوان امروز روی شانه های تاریخ این کشور قدم می زند!

 این یک امر بدیهی است که نوجوان امروز دارد روی شانه های تاریخ این کشور قدم بر می دارد. برای همین از ما جلوتر است. هیچ ادعایی نمی توانیم بکنیم که یک نوجوان 15-16 ساله به لحاظ هوش و ذکاوت و دانش جلوتر از من نوعی است. اما باید هدایت بشود در کنار آدم های با تجربه قرار بگیرد و از او کمک گرفته شود و در حدیث هم آمده است که در این رِنج سنی باید از نوجوان به عنوان مشاور استفاده کرد. شعاری و فرمالیته هم نباید باشد که بگوییم مجلس دانش آموزی داریم. مجلس دانش آموزی چه کار می کند؟ دو سال عمر بچه ها را تلف می کند که یک تزی را بدهند یک ایده ای را بدهندو بعد یک متنی را از روی بیانیه شان بخوانند و بعد برای شان دست بزنند و آن بیانیه برود به مجموعه بیانیه های سال های گذشته بپیوندد و در زونکن قرار بگیرد و گوشه ای خاک بخورد. نه! واقعا به نوجوان باید هویت دارد و این هویت در آن مشورت گرفتن و در آن امنیت دادن و کار سپردن است و از همه مهم تر آموزش است. قطع به یقین از آموزش نباید غافل شد. و شاید من بتوانم بگویم بازوهای کمکی پرانتز باز فقط می تواند آموزش و پرورش باشد.

 

 آموزش وپرورش بعد از سال ها تازه به فکر افتاده است که کتابی داشته باشد با نام سواد رسانه ای، معتقدم آموزش و پرورش باید مبنای آموزشی اش را در همه دروس روی مسائل اعتقادی قرار بدهد. یعنی معلم ریاضی هم باید از دین بگوید. معلم فیزیک هم باید از دین بگوید. معلم زبان هم باید از دین بگوید. نه اینکه 17 تا کلاس بروی و 16 تایش غیر دین باشد و فقط یکی از آن ها دین بگوید. بعد طرف با خودش می گوید خب دین هم یک هفدهم مسائل زندگی من است در صورتی که دین باید در همه ابعاد زندگی فرد وجود داشته باشد. رسانه هم همین طور است. نقشه یک کشور هم می تواند رسانه باشد. شما می بینی وقتی نقشه ی توسط کشورهای عربی زده می شود خلیج عربیه می زند او دارد پیامی رسانه ای ارسال می کند. الان همه چیز از پرچم و لباس جام جهانی گرفته تا پوشاک و خوراک همه رسانه است.

پس همه ی معلم های ما باید کار رسانه ای بکنند. مدرسه ما باید در این دو حوزه فعال باشد آن موقع است که ما بعد از 20 سال می توانیم بگوییم مبلغ های دینی داریم یعنی هم رسانه را می شناسد هم دین را می شناسد. آن وقت می توانیم دین مان را گسترش بدهیم. می توانیم انقلاب مان را به جاهای مختلف که ریشه دینی دارد صادر کنیم اگر نه همین طور شعار می ماند. بنابراین احساس می کنم بازوی کمکی پرانتز باز آموزش و پرورش است.

 

 اینکه برنامه هفتگی پخش می شود با خبری بودن برنامه تناسبی ندارد!

 ما سه روز در هفته باید زنده باشیم. ضبط بودن برنامه باعث شده است که از اخبار روز جا بمانیم. ما پنج شنبه جمعه ها را نداریم. بنای مان این است که برویم به سمت دو روز در هفته و زنده! دلیل عمده ش آیتم های جذابی است که در کارهای تدوینی و ضبطی وجود دارد. اگر بخواهیم پرانطنز را که بعدها روی آن موسیقیمی گذاریم یا کاریکاتور پخش می کنیم به طور زنده اجرا کنیم خیلی کیفیت ش افت می کند. وقتی زنده باشد و جمعه ها پخش شود من تا لحظه آخر فرصت دارم خبر بدهم. ارزش های خبری من افت می کند. خبرهایم می سوزد. همه ی اخبار متعلق به یک هفته گذشته است. جمعه هفته پیش فلانی فلان گفت. بعد می بینیم تا این جمعه نظرش تغییر کرده است و این خیلی دست و پای ما را بسته است و به نظرم برنامه مان حتما باید به سمت زنده بودن حرکت کند تا آن ارزش های خبری اش را پیدا کند.

 

 می توانم ادعا کنم خیلی نوجوانان را می شناسم!

 

**موضوعات را چقدر بر اساس پیشنهادات نوجوانان انتخاب می‌کنید؟

 -من می توانم ادعا کنم که خیلی نوجوانان را می شناسم به واسطه اینکه 15 سال است چهره به چهره با آن ها کار می کنم. در طی این سال ها با بیش از 20 هزار نوجوان سر و کله زدم و خوب می شناسم شان. در انجمن اسلامی دانش آموزان چیزی حدود پنج هزار نفر، در بسیج دانش آموزی نزدیک به دو هزار نفر. هم در فضای رسانه هم در فضای مربی گری. یعنی نوجوان هایی که من برایشان می نوشتم صرفا نوشتن نبود بلکه آمدند و با آن ها حرف زدم و آن ها هم نوشتند و من مربی گری کردن که آن ها بتوانند دغدغه هایشان را بنویسند. در مدارس مختلف که تدریس می کردم چهره به چهره این ها را هم دیدم. جدای از اینکه برای شان قلم زده ام. دغدغه شان را تا حدودی می دانم ولو اینکه نوجوان پشت سئوالش مساله ای را پنهان کند می توانم به آن مساله پی ببرم. سعی کردم با این شناخت موضوعات را انتخاب کنم. به موضوعاتی که اساسا دغدغه جامعه ما هم هست.

وقتی می بینیم اخبار متناقضی می آید از این که وزیر آموزش وپرورش اول سال می گوید سه دهم درصد از دانش آموزانما معتادند بعد خودش ماه بعد می گوید هشت دهم درصد، وزارت بهداشت می گوید سه درصد و وقتی با مقوله هایی مثل زندانی ها یا آدم هایی که درگیر این معضلات اند برخورد می کنی فکر می کنی ممکن است آمار خیلی بیشتر از این باشد. همه این ها در مجموع می شود دغدغه ولو اینکه الان نوجوان های زیادی هم داریم که مساله اعتیاد هم برایشان مساله نیست اما من می گویم باید بپردازیم و باید جلوگیری کنیم تا فردا روز گریبان گیر همه نوجوان ها نشود. یا در تابستان که مساله اوقات فراغت مطرح است ممکن است خیلی ها برای شان مهم نباشد که زیر کولو بنشینند و موبایل بازی کنند و اصلا به این فکر نکنند که اوقات فراغت شان را پر و پیمان تر کنند ولی ما می توانیم یادش بندازنیم که تو چه کارهایی می توانی بکنی.

 

 ولی خود نوجوان ها هم برایمان پیامک می زنند موضوعات مورد نظرشان را پیشنهاد می دهند. مثل کنکور که به آن پرداختیم. به مساله اعتیاد با پیشنهاد والدین و نوجوان هایی که دوستان شان درگیر این قضیه بودند پرداختیم. همچنین موسیقی از جمله موضوعاتی بود که نوجوان ها برایمان پیامک کرده بودند.

 

نیاز به باشگاهی از نوجوانان داریم!

 

**از بازخوردها خبر دارید؟

 -خوب نیست! ما اصلا نمی دانیم مخاطب مان کیست؟ شبکه امید هنوز آماری از اینکه چند مخاطب داریم چقدر نوجوان اند و این که آیا پسندیده اند یا نپسندیده اند به ما نداده است! من همان روز اول به شبکه امید گفتم شبکه امید با همه شبکه ها فرق می کند. چون در کار کودک فقط به مخاطب خوراک می دهی. جوان و بزرگسال هم همین طور. او اصلا فرصت ندارد و فقط انتخاب می کند اما نوجوان الان در معرض انتخاب است. اما برایش خوراکی وجود ندارد. پس باید خودش را بیاورید در شبکه . یعنی شبکه احتیاج دارد به یک باشگاه از نوجوانان که در تعامل با آن ها بفهمد باید چه کار کند. و به چه دغدغه هایی برسد. الان قرار است جشنواره ای برگزار شود و مسابقه ای برگزار شود و آن ها بیایند استعدادهایشان را ارزیابی کنند ولی باز هم این کافی نیست. یعنی باز هم ما ویترین درست کردیم. کسی که می تواند فکر کند و بگوید هم سن و سال های من دغدغه شان چیست یا اگر تو می خواهی این حرف دینی، این حرف ورزشی و … را بگویی چطور بگو. چطور از تو خواهد پذیرفت. این را ما نداریم. شبکه ندارد. و باید حتما به آن بپردازد. پرانتز باز سعی کرده است داشته باشد. ما الان یک تعداد نوجوان خبرنگار داریم که با آن ها حداقل مشورت می کنیم. گپ و گفت می کنیم و نظرات شان را می گیریم.

 

 **برنامه را برای رده ی سنی 13 تا 21 تعریف کرده اید. خیلی فاصله ی زیادی است!

 -یک دلیل دینی دارد. ما در احادیث مان داریم که سه تا هفت سال خردسالی، هفت سال دوم کودکی و هفت سال سوم نوجوانی است. که اگر حساب کنید می شود همان 14 تا 21. در این رده ی سنی هنوز هویت شکل نگرفته و باید به عنوان مشاور از نوجوان استفاده شود. هفت سال اول را می گوید سید و آقای تو است. هفت سال دوم می توانی به او امر و نهی کنی. روانشناس ها هم معتقدند تا وقتی فرد هویت اجتماعی و فردی خودش را پیدا نکرده نوجوان است. ولو اینکه پنجاه سالش باشد. من با حدود 20_30 روانشناس صحبت کردم از جمله خانم دکتر فردوسی و همه معتقدند که در ایران تا 24 سالگی هم تداوم دارد. ولی معتقدیم نوجوان می تواند ازدواج کند اتفاقا معتقدیم در زمانی که هنوز هویت اجتماعی و فردی شکل نگرفته است ازدواج کن چون دو تا هویت شکل گرفته اصلا نمی توانند در کنار هم قرار بگیرند. برای پسر 24 سالگی پایان سن ازدواج است و برای دختر هم 20 سالگی چون بلوغ فکری دختر زودتر است. اگر قرار باشد هویت شکل بگیرد و 30 سالی ازدواج کنی و دو شخصیت شکل گرفته با هم سازگاری ندارند.

 

**ولی برنامه انگار یک مقدار این رده ی سنی را بچه حساب می‌کند!

 -قبول دارم در بعضی از آیتم ها ممکن است این طور باشد اما در اخبارمان به شدت این سیبل را بالا می گیریم که نوجوان روی پایش بایستد و جدی تحلیل کند. در یکی دو آیتم دیگر مثل سه نقطه به شدت موفق بودیم و داریم با هر مسوولی در هر رده ای شوخی می کنیم و اشتباهاتش را به روی ش می آوریم. اما بعضا چون مخاطبان برنامه های شبکه امید بچه های 12-13 ساله هستند مجبوریم آیتم هایی مثل پشت پرانتز هم داشته باشیم که آن رنج سنی هم پای آن برنامه ما بنشینند.

 این رنج سنی زیاد باعث دغدغه های متفاوت می شود و اگر از من بپرسی می گویم فاصله سنی بین 15 تا 19 سال هم عمیق است چه رسد به 12 سال. یعنی قبلا دهه ای رفتارها و منش ها عوض می شد و الان به فاصله دو سال.

 

 ما نمی خواهیم به مشکلات سطحی بپردازیم منتها خود نوجوان باید بیاید مشارکت کند و بگوید من دغدغه ام این است ما این میزان استقبال را از نوجوانان نداریم و اساسا مساله خبر نوجوان برای رسانه های ما جدی نیست! چندتا نشریه مکتوب نوجوان داریم؟ نشریات کودک و نوجوان ما 70 تایش مشخص است. از آن 70 تا 10 تایش نوجوان است. از این 10 تا، 9 تایش وابسته به دولت است. آن یکی هم پول ندارد ماهی یک بار هم در نمی آید. از رسانه های مکتوب و رسانه مجازی مان یک خبرگزاری پانا را داریم که آن هم بسیاری از اخبارش خارج از حوزه نوجوان است و شاید یک مقداری نسبت به گذشته خبرنگارهای دانش آموزی اش هم فرمالیته شده است. 500 هزار خبرنگار نوجوان کو حضور پر رنگ شان؟

 رویدادهای حوزه نوجوان به شدت زیاد است. برای خود نوجوانان مهم نیست! خبرگزاری ها هم دنبال نان خودشان هستند. نان شان در بازدیدشان است. می داند نوجوان امروز اصلا خبرگزاری ها را رصد نمی کند. ما کمتر نوجوانی را داریم که اخبار رصد کند و اگر رصد هم بکند از خبرگزاری ها نیست از طریق کانال های خبری یا برنامه های تلویزیونی است. حالا خود همین خبرگزاری ها کانال دارند اما در همان کانال های شان هم به اخبار نوجوانان نمی پردازدند. اساسا یک قصه تخم مرغ و مرغی وجود دارد که آیا این نوجوان است که خبر برایش مهم نیست یا من نتوانستم کاری بکنم که چون نوجوان نمی آید؟ من کار نمی کنم و چون کار نمی کنم نوجوان نمی آید. این اتفاق دارد می افتد و کی می خواهد تمام شود واقعا معلوم نیست.