وقتی که رفتار کودک را با مقیاس بزرگسالان می‌سنجیم

به گزارش کودک پرس ، یک روز‌هایی دلم نمی‌خواهد از اتاق بیرون بیایم، چون مامان و بابا همیشه به دنبال تنبیه و سرزنش من هستند. نمی‌دانم چرا فکر می‌کنند که من باید همیشه محدود به چند قانون خسته‌کننده باشم. نمی‌دانم چرا آنقدر از من انتظار دارند. من فقط پنج سال دارم. دنیای من پر از سؤال‌های نپرسیده است. نمی‌دانم چرا وقتی از آن‌ها سؤال می‌پرسم به من می‌گویند تو متوجه نمی‌شوی. من هم درک می‌کنم، اما کمی کمتر از آنها. من به اندازه خودم می‌بینم، می‌شنوم، متوجه می‌شوم و می‌خواهم.

برعکس یک روز‌هایی هم آنقدر به من محبت می‌کنند که انگار نه انگار همان آدم دیروز هستم که سرزنش می‌کردند. بعضی وقت‌ها فرق بین خوب و بد را متوجه نمی‌شوم. نمی‌دانم که الان باید پشیمان باشم یا خوشحال. نمی‌دانم چرا مامان و بابا فکر می‌کنند که من باید دو برابر سن خود رفتار کنم و حق هیچ گونه خطا و شکستی را ندارم. یکی به آن‌ها بگوید که من فقط پنج سال دارم.

خیلی وقت‌ها والدین به گونه‌ای رفتار می‌کنند که مرز بین خوبی و بدی وجود ندارد. اکثر مواقع فکر می‌کنند که کودک آن‌ها متوجه خیلی از مسائل نمی‌شود، در صورتی که کودک از نخستین دقایق زندگی همه چیز را به اندازه گستره درک خود متوجه می‌شود. خداوند به او قوه درک داده است و می‌تواند مسائل را تجزیه و تحلیل کند. اگر با کودک خود صحبت کنید و به او حق شنیدن بدهید، متوجه خواهید شد که چقدر تأثیرپذیر است. اشتباه والدین از جایی شروع می‌شود که فکر می‌کنند کودک فقط باید بگوید «چشم» و نباید خارج از چارچوب رفتار کند. کودک شما در ذهن خود هزاران راه نرفته و هزاران سؤال نپرسیده دارد. او در حال کشف دنیاست، پس به او اجازه دهید بپرسد، انتخاب کند و انجام دهد.

 

وظیفه شما این است که گام به گام او قدم بردارید و از او مراقبت کنید، اما حق جلوگیری از تجربه‌های او را ندارید. او اگر دوست دارد با دست غذا بخورد مانع او نشوید، بلکه بگذارید امتحان کند و بعد فرق بین تمیز غذا خوردن یا کثیف کردن لباس‌ها را به او آموزش دهید. کودک اگر امتحان کند و نتیجه را ببیند بهتر می‌تواند حرف‌های شما را بپذیرد. این امر به معنی باز گذاشتن همه راه‌ها و از آن طرف بام افتادن نیست بلکه نبود قانون هم می‌تواند کودک را سرکش و خودرأی بار بیاورد، از این رو والدین باید بسیار دقیق مرز بین افراط و تفریط را بدانند. تربیت کردن و نوع رفتار با کودک نیاز به بلوغ فکری دارد. اگر می‌خواهید والدین خوبی باشید پس باید دید و نگرش همه جانبه را رعایت کنید. چون کودک به والدین خود تکیه می‌کند و دوست دارد تمامی راه‌ها را با آن‌ها قدم بردارد. او می‌داند که مادر و پدر بلد راه هستند پس با رفتار‌های خود این اعتماد را از بین نبرید. شما فکر می‌کنید که او متوجه نمی‌شود، اما برعکس نمی‌دانید که او چقدر حواس و دقت خود را متوجه شما کرده است. کودک شما سلیقه دارد، حق انتخاب دارد و حتی فکر می‌کند.

 

سعی کنید از او نظر بخواهید و اجازه بدهید با همان دایره لغات محدود سعی کند تا فکر خود را به شما انتقال بدهد. او شیرین‌ترین لغات دنیا را با لحن قند و عسل برای حرف زدن با شما استفاده می‌کند پس با عبارت‌هایی مانند حوصله ندارم، وقت ندارم، تو متوجه نمی‌شوی یا هنوز بچه‌ای، کام او را تلخ نکنید. هیچ چیز بدتر از این نیست که کسی تو را باور نداشته باشد.

آیا دوست دارید که وسط حرف‌ها و اشتیاق‌هایتان ناگهان کسی ذوق شما را کور کند؟ کودک شما هم انسان است و حس دارد پس اگر مکرر ذوق او کور شود یاد می‌گیرد که به حال و هوای هیچ کس احترام نگذارد و همیشه خود را برتر از دیگران بداند. سعی کنید سطح مطالعه خود را افزایش دهید تا سطح اطلاعات شما افزایش پیدا کند. کودک همیشه پر از سؤال‌های عجیب و غریب است و رد کردن سؤال‌ها راه‌حل مسئله نیست بلکه باید بدانید در چه سطحی به او پاسخ بدهید. امروزه مسئله جالبی که مطرح می‌شود این است که ما انسان‌ها از نظر روانی به سه بخش کودک، والد و بالغ تقسیم می‌شویم و متأسفانه اکثر والدین از این سه بخش غافل هستند و همیشه با لحن یک بالغ با کودک خود حرف می‌زنند در صورتی که گاهی لازم است پا به پای او کودکی را تجربه کنید یا مانند یک والد بالغ با او رفتار کنید.

 

لازم نیست همیشه نقش دانای کل را داشته باشید و برای او خط و نشان بکشید. گاهی در سطح او کودک باشید و از نگاه او دنیا را ببینید. باور کنید گاهی کودک بودن روح آدم را جلا می‌دهد. اگر کمی خود را در جای او بگذارید، هرگز کار‌های او را دور از عقل و نادرست نمی‌دانید و به او حق می‌دهید که اشتباه کند و یاد بگیرد.