به گزارش کودک پرس ، قصه های کودکان دربارهی انسان ها، جانوران، موجودات خیالی و اشیایی از قبیل ساعت، قطار و گلدان هاست. انسان ها، جانوران، موجودات خیالی واشیاء در قصه های کودکان دارای شخصیت، باور، فکر، احساس و رفتار هستند. هنگامی که یک قصه گفته می شود موضوع شکل می گیرد، مسائل مختلف آشکار می شود و شخصیت ها و اشیای قصه با افکار و هیجان ها و رفتارهای خاص پاسخ می دهند.
هنگامی که یک کودک به قصه گوش فرا می دهد ممکن است با یک شخصیت، با یک موضوع یا یک حادثه در قصه همانند سازی کند. در نتیجه، همانند سازی را به زندگی خود فرافکنی می کند. علاقه وی به افکار، احساس ها و رفتارهای شخصیت های قصه به او اجازه می دهد تا در تجارب شخصیت های قصه سهیم باشد و باورها، افکار و تجارب هیجانی این شخصیت ها را بر خود فرافکنی کند. در نتیجه می تواند به صورت فرافکنانه بر پریشانی های هیجانی خود کار کند. وقتی بچهها را در برابر ادبیات قرار میدهیم، قصهها بیشترین جاذبه را برای آن ها دارند.
موضوع این نیست که فضیلت در پایان پیروز و اخلاقیات ترویج میشوند بلکه این است که قهرمان قصه، جذاب ترین مسئله برای کودک است و او در تمام مبارزات، قهرمان خود را در نقش قهرمان قصه میبیند. به خاطر این هم ذات پنداری، کودک تصور میکند که به قهرمان داستان از آزمونها و بلایا به زحمت میافتد و با او به پیروزی دست مییابد. زیرا که فضیلت پیروز است. کودک چنین هم ذات پنداری را به تنهایی انجام میدهد و چالشهای درونی و بیرونی قهرمان، اخلاقیات را بر لوح ضمیر او حک میکند.
شنل قرمزی نمونه ای از داستانهای نمادین است. شنل قرمزی کوچک برای دیدن مادربزرگ به آن سوی جنگل میرود. او قلب مهربانی دارد اما زود نصایح مادر را فراموش میکند و به گرگ اعتماد کرده و تمام جزییات خانه مادربزرگش را برای او افشا میکند. گرگ هم ابتدا مادربزرگ و سپس شنل قرمزی را میخورد و اگر دوستان او کمی دیرتر رسیده بودند ممکن بود پایان غم انگیزی در داستان داشته باشیم. شنل قرمزی یاد میگیرد که دوستی چیز بسیار خوبی است اما اعتماد بی جا به هر کسی کاز راه میرسد کار بسیار نابه جایی است.
داستان شنل قرمزی ممکن است در نظر اول خیلی پیش پا افتاده به نظر بیاید، اما تمثیل بسیار خوبی برای یاد دادن این موضوع است که هر کسی شایسته دوستی نیست نباید هرگز به غریبهها اعتماد کرد. داستان و افسانه، پیامهای روانشناختی مهمی در بر دارند. آنها با آشنا کردن کودکان با آن چه در ضمیر ناخودآگاه شان میگذرد، به کودکان کمک میکنند تا بر مشکلات روانشناختی رشد فایق آیند.
داستانها به کودکان میآموزند که مبارزه علیه مشکلات شدید در زندگی اجتناب ناپذیر و بخشی طبیعی در حیات بشری است و اگر انسان عقب نشیند و ثابت و استوار با سختی غیرمنتظره و اغلب ظالمانه روبرو شود، بر تمام موانع غلبه میکند و در نهایت پیروز میگردد. کودکان ۲ ساله خیلی زود به شنیدن داستان یا شعرهای کودکانه علاقه نشان میدهند.
داستانهای مخصوص کودکان نوپا نباید طولانی یا پیچیده باشند. ممکن است داستان تنها بازتاب کازهای روزانه، مثل تهیه غذا یا پختن آن باشد. وقتی کودکان بزرگتر میشوند میتوانید داستانهایی با حوادث و شخصیتهای بیشتری برای شان بگویید. برای مثال ۳ سالهها اغلب از شنیدن داستانهای واقعی درباره کودکی خود یا بقیه اعضای خانواده خوش شان میآید. تا سن هفت سالگی، برای بچهها میتوانید قصههایی به روش آهنگین و ریتمیک بگویید که در آنها کلمات کلیدی تکرار شوند. برای این گروه سنی، اغراق در بیان و نشان دادن قصه با حرکات، بسیار مناسب است زیرا به تخیل آنها پر و بال میدهد و رابطه خوبی بین قصه گو وشنونده ایجاد میشود.
ارسال دیدگاه