نگاه «فاز» خودش را به آموزش و پرورش خسته ما ديكته خواهد كرد

بيش از دو ماه از پخش مستند مسابقه تلويزيونی «فاز» محصول اوج كودك و نوجوان می‌گذرد و هفته گذشته اين مسابقه با معرفی نفرات برتر و اهدای نشان فرزند ايران زمين به كار خود پايان داد.

به گزارش کودک پرس ، بيش از دو ماه از پخش مستند مسابقه تلويزيوني «فاز» محصول اوج كودك و نوجوان مي‌گذرد و هفته گذشته اين مسابقه با معرفي نفرات برتر و اهداي نشان فرزند ايران زمين به كار خود پايان داد. اين برنامه در اين مدت نشان داد به دنبال پيدا كردن راه‌حل‌ براي معضلات و مشكلات اجتماعي است و در اين مسير هيچ راهي بهتر از اعتماد كردن به نوجوانان نيست و سازندگان اين برنامه به درستي از مديوم رسانه براي ترويج اين نگرش متفاوت استفاده كرده‌اند. به همين منظور به سراغ دكتر محمدصادق دهنادي، دانش‌آموخته مديريت رسانه دانشگاه تهران، مدير فرهنگي و مدرس دانشگاه رفتيم تا درباره اين مستند-مسابقه از زاويه نظريه‌هاي پژوهشي بيشتر بدانيم.

آقاي دكتر! بفرماييد چه مسئله‌اي نظرتان را به سمت مسابقه «فاز» جلب كرد و باعث شد همه قسمت‌هاي آن را تماشا كنيد؟
از آنجا كه موضوع پايان نامه‌ام در دوره دكتري «طراحي مدل براي توليد برنامه‌هاي آموزشي كودك و نوجوان در تلويزيون با رويكرد علوم شناختي» است و با توجه به اينكه براي نخستين بار يك برنامه آموزشي براي نوجوانان با الگوهاي شناختي آموزش و پرورش در ايران توليد شده بود هم خوشحال و ذوق زده شده بودم و هم از سويي پيگير اين شدم كه در مقام عمل چالش‌ها و مسائل اين نوع برنامه‌سازي را متوجه شوم. به همين دليل پيگير تماشاي اين مستند- مسابقه شدم.
درباره برنامه‌سازي با رويكرد علوم شناختي بيشتر توضيح مي‌دهيد؟
در حوزه علوم تربيتي و نظريه‌هاي مربوط به يادگيري تا دهه‌ها رويكرد غالب بر روانشناسي رشد و نگرش رفتاري بود. دانشوران حوزه آموزش و پرورش به اين فكر مي‌كردند كه يادگيري، توجه، تمركز و حافظه و ساير موارد مرتبط با آموزش و پرورش از طريق محرك- پاسخ و نظام تشويق و تمرين يعني همين روش منسوخي كه متأسفانه در مدارس كنوني ما نيز ادامه دارد؛ صورت مي‌پذيرد.
تحول در نظريه‌هاي رشد و آشنايي بشر با دستگاه‌هاي دقيق عصب شناسي كه مي‌توانست نوع پردازش ذهني افراد را نشان بدهد؛ باعث شد كه نگرش رفتاري- شناختي و شناختي محض را در فضاي روانشناسي مطرح كند.
پژوهش‌هاي زيستي پياژه  روي ذهن كودك و نوجوان نشان داد كه نحوه پردازش اطلاعات در نورون‌هاي مغز كودك با توجه به سن متفاوت است، يعني برداشت يك فرد سه ساله با يك فرد پنج ساله در يك موضوع واحد يكي نيست. حتي ممكن است تصويري كه يك كودك سه ساله مي‌بيند با تصويري كه كودك پنج ساله مي‌بيند تفاوت‌هاي زيادي داشته باشد.
وقتي يك آموزشگر و كنشگر حوزه تربيت با چنين نگره‌اي درباره فضاي پردازش ذهن افراد روبه‌رو شد؛ قاعدتاً مانند يك مهندس رايانه كه برنامه‌هايش را بر اساس محيط پردازش CPU دستگاه و حافظه موقت و دائم آن برنامه‌ريزي مي‌كند، سعي مي‌نمايد گام‌هاي آموزشي‌اش را اينطور ببيند. وقتي تلويزيون و رسانه بيايند و از اين نظريات بهره بگيرند؛ طبيعتاً ما شاهد ورود علوم شناختي در تأثير و اقناع هستيم. من به شخصه از پشت پرده پژوهش برنامه «فاز» و آنچه در مركز اوج كودك و نوجوان برنامه‌ريزي شده بي‌خبرم اما به نظرم تا حد زيادي وامدار روش شناختي در آموزش و فرهنگسازي است.
به برخي نقص‌هاي «فاز» اشاره كرديد. از نظر شما اين مسائل قابل بهبود چه چيزهايي هستند؟
ما درباره دو چيز مستقل حرف مي‌زنيم. يك كار مفيد و انعكاس آن. خيلي وقت‌ها يك كار مفيد، انعكاسش ضرورتاً مفيد و مطلوب نيست. به شخصه مطمئنم مستند مسابقه «فاز» اگر هيچ تماشاگري نداشته باشد، لااقل براي خود اين 28 شركت‌كننده بزرگ‌ترين درس زندگي بوده است، اما اينكه اين اتفاق براي بيننده‌اي كه از قاب تلويزيون اين مباحث را ديده هم جذاب باشد؛ بستگي به كاربلدي حوزه كارگرداني ، فيلمبرداري و تدوين دارد.
از نظر من كند بودن ضرباهنگ كار، به جذابيت آن در مديوم تلويزيون ضربه زده است. گاهي مباحث بين افراد و داوران از حوصله نوجوانان بيرون است. به عنوان مثال يكي از بهترين قسمت‌هاي اين دوره «فاز» به نظرم آن بخشي بود كه يكي از افراد گروه پسران تخلفي مي‌كند و گروه و خود شخص با چالش پذيرفتن مسئوليت خطا روبه‌رو هستند. آن پسر اشك مي‌ريزد و پشيمان است اما در هر صورت مبارزه مي‌كند و چالش ادامه دارد. اين بخش خيلي جاي كار بيشتري داشت، اما همين‌هايي هم كه پخش شد اينقدر طولاني و عصبي كننده تدوين شده بود كه واقعاً واكنش منفي بيننده (چه نوجوان و چه بزرگسال) را برمي‌انگيخت و نهايتاً خيلي خوب نبود. يا اينكه مثلاً مژده لواساني مجري خيلي خوبي است اما  به دليل برخي  محدوديت‌هايي كه در تحرك و شورآفريني دارد و حتي طراحي منحصر به فرد لباسش كه در حالت ايستاده و در حال قدم زدن، خوب نيست و ارزش افزوده‌اي به كار اضافه نكرده است.
كار، موسيقي نوجوانانه‌تري مي‌خواهد. برنامه داورهايي مي‌خواهد كه علاوه بر بلد بودن امر داوري و مسائل تربيتي مانند روانشناسي، چهره رسانه‌اي و… را داشته باشند. ما بچه‌هاي دهه 60 با بازي مريم سعادت در سريال‌هاي كودك و نوجوان آشنا هستيم اما ضرورتاً نوجوان دهه 80 ممكن است، اصلاً تصويري از اين هنرمند پيشكسوت نداشته باشد. هر نسل چهره‌هاي محبوب خودش را دارد. گروه برنامه‌ساز بايد از ميان آدم‌هاي مطرحي كه بچه‌ها آنها را خوب مي‌شناسند و تحصيلات متناسبي دارد (كه البته كم هم نيستند) چهره‌هايي را بيابد كه در كنار آن روانشناس و معلمي كه هيئت داوران را تشكيل مي‌دهد براي بيننده  منازل هم جذابيت داشته باشد.
بالاخره شما با حضور چهره‌هاي مشهور موافق هستيد يا خير؟ 
 وقتي كسي مي‌خواهد يك مدل علمي را تبديل به يك كار رسانه‌اي كند، نياز دارد يك نگاه تركيبي داشته باشد تا نهايتاً محصولي كه به دست مي‌آيد هم حرف خوبي داشته باشد و هم خوب حرف بزند.
من اصلاً از سلبريتي زدگي برنامه‌هاي تركيبي تلويزيون دفاع نمي‌كنم، اما به هر حال بايد جذابيت بهتري براي برنامه پيش‌بيني كرد. شخصيت‌هايي كه در اين سري «فاز» مي‌بينيم به نظرم از جنبه‌هايي كه گفتم مناسبت لازم را به زبان و خواست بچه‌هاي دهه 80 ندارند. البته همانطوري كه در بخش قبلي گفتم «فاز» تا همين جايي كه جلو رفته، يك كار خيلي خوب بوده و جا دارد در فرم بيننده تلويزيون بيشتر ديده شود.
به نظر شما گام بعدي برنامه «فاز» و برنامه‌هاي مشابه چيست؟
در حوزه رسانه‌هاي آموزشي نگره ما بيشتر مبتني براي تسهيل محيط و تعامل است. هنوز اكثريت تلويزيون‌هاي ما فناوري مرتبط با تلويزيون برخط و اينتراكتيو را ندارند اما بايد براي بيشتر درگير شدن مخاطب در فرآيند مراحل بعدي «فاز» يك فكر جدي كرد. اينگونه مي‌شود به جاي 28 نفر، 28هزار نفر، يعني 28هزار خانواده را درگير يك مسئله كرد. اتفاقي كه به خوبي تلاش شده است در كمپين فازمتر اتفاق بيفتد و مي‌تواند گسترده هم شود.
به نظرم اين مسئله در كنار پيوست‌هاي رسانه‌اي «فاز» در فضاي مجازي مثل رأي‌گيري‌ها و ساير اطلاع‌رساني‌ها در سايت «فاز» ، كانال تلگرام و صفحه اينستاگرام نسبتاً موفق بوده است.

مخصوصاً اگر بتوانيد به اوليا ياد بدهيد براي مسئول بار آوردن بچه‌هايتان به جاي خاطره تعريف كردن و گلايه نمودن مي‌توانيد در زندگي روزمره بازي طراحي كنيد ما شاهد يك تحول تربيتي بزرگ در فضاي خانوادگي و اجتماعي خواهيم بود؛ تحولي كه مركز اوج كودك و نوجوان مي‌تواند منشأ آن باشد و خودش را بالاخره به نظام آموزش و پرورش خسته ما ديكته خواهد كرد.

 

 

 

منبع: روزنامه جوان