میل به انزوا طلبی در کودک
کودکی که در برابر توقعات بالا از خود قرارگرفته و خود را ناتوان به تطبیق به آن میبیند، به مرور تصورش نسبت به توانمندی هایش را از دست داده و رفتار و عواطف غیر قابل پیشبینی را از خود بروز میدهد.
به گزارش کودک پرس ،یکی دیگر از آسیبهایی که بهواسطه توقعات زیاد والدین متوجه کودک میشود، ایجاد افسردگی و میل به انزواطلبی در او است.
القاء «تو باید بهترین باشی» به هر شکل و با هر رفتاری، کودک را وادار میکند برخلاف میل باطنی برای رسیدن به این خواسته تلاش کند. اگر کودک به طور دائم زیر این فشار باشد و این اضطراب همراه او شود که انتظاراتی فراتر از تواناییهای او وجود دارد و نتواند این شایستگی را در عمل نشان دهد، دچار ناکامی مرتب میشود که به درماندگی میانجامد.
این درماندگی در عمل نوعی از افسردگی است و افسردگی میتواند خود را در گوشهگیری و افت تحصیلی نشان دهد. به طور کلی استرس و اضطراب علاوه بر این که مانع شادمانی کودک و شکوفایی استعدادهای کودک میشود، میل به برقراری ارتباط با دنیای اطراف را در وی کاهش میدهد. انتظار والدین باید با سن، توانایی، سطح رشد جسمی و فکری کودک متناسب باشد و باید توجه داشت که این تواناییها در کودکان با یکدیگر مشابه نیست.
درصورتیکه والدین از فرزندان خود توقع بیش از حد و نامتناسب با سن، میزان رشد و مهارتهای تعریف شده در قالب سن آنان داشته باشند، به مرور فرزندان در واکنشهای خود آثار و نشانههای ناسازگاری را بروز میدهند. این ناسازگاری میتواند در ابعاد مختلف ظهور و بروز کند.
فعالیت بی هدف بیش از حد، ناتمام رهاکردن کار، نافرمانی، پرخاشگری با دیگر بچهها، بروز مشکلات گفتاری، بیاحتیاطی و نسنجیده عمل کردن، زیاد حرف زدن، آزار دیگران، لجبازی و رفتارهایی از این قبیل، از جمله نشانههای ناسازگاری و تحتفشار بودن کودک است.
لازم به تأکید است کودکی که در برابر توقعات بالا از خود قرارگرفته و خود را ناتوان به تطبیق به آن میبیند، به مرور تصورش نسبت به توانمندی هایش را از دست داده و رفتار و عواطف غیر قابل پیشبینی را از خود بروز میدهد؛ به این دلیل بازتاب عوامل منفی ناشی از توقع بالا از فرزندان در سنین بلوغ، بیشتر از سنین پایینتر است. این مسئله سبب کاهش انگیزه لازم برای فعالیتهای روزمره بهویژه در دوران بلوغ میشود.
گاهی اوقات کودک، استعداد و توان کافی برای رشد در برخی زمینهها را دارد، اما بهدلیل نداشتن علاقه، پیشرفت مطلوبی در این حیطه ندارد. بخش بزرگی از علاقه تحت تأثیر محیط و آموزشها ایجاد میشود. استعداد به سیستم عصبی و تواناییهای ژنتیکی برمیگردد و علاقه چیزی است که در ارتباط با تشویق، شادی و نشاطی که فعالیت در کودک ایجاد میکند، ساخته میشود.
چنانچه کودک با وجود داشتن استعداد و فشارهای والدین، در فعالیتی پیشرفتی نداشته باشد، میتواند دلیلی بر بیعلاقهگی فرزند باشد. در این مواقع والدین به هیچ وجه نباید همچنان انتظار پیشرفت از فرزندشان داشته باشند؛ چرا که اصرار بیشتر، نهتنها در ایجاد علاقه در وی تأثیرگذار نیست، بلکه میتواند باعث اجتناب همیشگی وی از فعالیت مذکور شود. وقتی کودک بهاجبار روی فعالیتی که برایش جذابیتی ندارد، وقت و انرژی میگذارد، بهمرور علاوهبر دلزدگی، دچار اضطراب هم میشود.
ارسال دیدگاه