می‌ترسم «زیبا» نباشم!

به گزارش کودک پرس ، این نوشتار بر یکی از نظریه‌‌های جامعه‌شناختی با عنوان «هراس‌منشی»(moral panic) تکیه دارد و از آن فراتر می‌رود. این نظریه توسط «استنلی کوهن» ساخته و پرداخته شد. «هراس منشی» ترسی جمعی است و هنگامی رخ می‌دهد که پدیده‌ای خاص به عنوان تهدیدی برای ارزش‌های مشترک جمعی محسوب شود. مهمترین دلیلی که موجب رواج نگرانی و ترس جامعه در مورد این پدیده می‌شود، شخصیت‌های حقیقی و حقوقی تأثیرگذار و یا مشهور هستند.

 

«هراس‌منشی» پدیده‌ای است که در جوامع اطلاعاتی و ارتباطاتی شده‌ امروز بیشتر امکان وقوع دارند. هنگامی که هراس ‌منشی رخ می‌دهد، ابتدا رسانه‌ها نگرانی‌ راجع به مشکلی را در جامعه اشاعه می‌دهند. سپس خصومتی جمعی نسبت به آن پدیده شکل می‌گیرد که مبتنی بر درکی مشترک در آن مورد است، سپس به آن پدیده پاسخی نامناسب از سوی جامعه داده می‌شود و تبِ هراس فروکش می‌کند.

در اینجا از برخی «هراس‌های مدرن» سخن خواهیم گفت که تا حد زیادی مخلوق رسانه‌های جدید هستند و تفاوت آنها با هراس‌های منشیِ مد نظر استنلی کوهن این است که پایدارتر به نظر می‌رسند و ریشه‌های قابل تشخیصی در اقتصاد دارند. به مواردی مانند هراس از چاقی، هراس از نازیبایی چهره دقت کنید و بدین پرسش‌ها بیاندیشید که از سویی، علت ایجاد این هراس‌ها و از سوی دیگر، منافع مالی حاصل از آنها چیستند؟

 

شرایط زندگی انسان مدرن با نیاکانش تفاوت بسیاری یافته ‌است؛ در دوران گذشته اگرچه ممکن بود هراس‌های جمعی کاذبی به دلیل رواج شایعات پدید آید اما به دلایلی همچون متزلزل نشدن نظام‌های اخلاقی/ارزشی و ارتباط میان‌فرهنگی اندک جوامع، زندگی و مرگ، هر دو برای بشر بسیار پرمعنا بودند و انسان بیشتر خویشتن را با طبیعت در پیوند می‌دید و برای مشکلات، راه‌حل‌هایی کلی از سوی مراجع پذیرفته‌شده در جامعه ارائه می‌شد؛ مانند نسبت دادن برخی بیماری‌ها، روان‌نژندی‌ها و یا بلایای طبیعی به نیروها و دلایل ماورایی و شیطانی. در چنین فضایی تعداد پرسش‌ها و پاسخ‌ها درمورد مسائل مشترک اجتماعی بسیار کمتر از اکنون بود.

در جامعه‌ مدرن امروزی، شاهد پیدایش تعداد زیادی از سازمان‌ها و مشاغل متنوعی هستیم که هر یک به پشتوانه‌ علم یا شبهِ‌علم، ادعای حل مشکلات مربوطه را از بیخ و بن دارند. برای مثال مجلات و بیلبوردها پر از تبلیغات مؤسساتی است که مدعی معجزه در خصوص رویش مجدد مو، جوانسازیِ پوست، افزایش/کاهش وزن هستند و اکثر آنها نام اعتباربخش پزشکان را بر پیشانی دارند. مراکز مشاوره‌ و روانپزشکی با تخصص‌های مختلف هر کدام مدعی حل معضل‌های ویژه در خصوص روان افراد یا ارتباطات میان‌فردی هستند، مراکز مربوط به کنکور (کم‌التفات به فهم عمیق دانش، و متمرکز بر انتقال اطلاعات) مدعی تجهیز افراد به شگردها و راه‌های میان‌بر رسیدن به پاسخ‌های چهارگزینه‌ای هستند و…

 

 

«آنتونی‌گیدنز» نهادها و افراد متخصص فوق‌الذکر را نظام‌های تخصصی در جامعه‌ مدرن می‌نامد که در پی سازوکاری اجتماعی برای تخفیف اضطراب وجودی انسان هستند. در جامعه‌ معاصر، تعداد پرسش‌ها و پاسخ‌هایی که انسان در موضوعات مختلف با آنها مواجه می‌شود بسیار زیاد، متنوع و در بسیاری مواقع متناقض هستند؛ زندگیِ بسیار پیچیده‌تر او نیز نیازهایش را متنوع و متکثر کرده است. همچنین، تزلزل نظام‌های اخلاقی/ارزشی به دلایل مختلفی مانند ارتباطاتِ شدید میان‌فرهنگی مانع از کسب پاسخ‌های ساده و معین توسط افراد شده است و امروزه برای زندگی و مرگ-که پیشتر با استدلال‌ها یا اسطوره‌های ساده معنا می‌یافتند- سخت‌تر می‌توان معنایی قانع‌کننده یافت.

 

در چنین بافتاری است که سوداگران و رسانه‌‌ها در معاهده‌ای خود/ناخودآگاه دست به دست هم داده، یکی نیاز کاذب می‌آفریند و دیگری کالا/خدمات رافع آن نیاز را تولید می‌کند. برای نمونه، برای سال‌های سال در رسانه‌های مختلف خارجی و داخلی پیکره‌ متناسب امروزی انسان را پیکره‌ای غیرفربه تعریف کرده‌اند و این تأکیدها و برجسته‌سازی‌های رسانه‌ای در قالب‌های مختلف از برنامه‌های کودکان گرفته تا گفت‌وگو با سلبریتی‌ها- در جامعه موجی از اضطراب و نگرانی پیرامون «بدن» پدید آورده است.

این روزها تبلیغات خاصی (معطوف به معجزات رشد و مراقبت از مو، محصولات لاغر شدن و…) از رسانه‌ ملی و رسانه‌های غیررسمی ماهواره‌ای پخش می‌شود که در ظاهر ارائه‌دهنده‌ راه‌حل‌های برخی مسائل پیش روی افراد (اندام‌نامناسب، چهره‌ نامناسب و…) هستند ولی اگر ژرف‌تر بنگریم این رسانه‌ها، نه فقط راه‌حل، بلکه خودِ مسأله را نیز معرفی می‌کنند و برای افراد «مسأله» می‌سازند. از این لحاظ، رسانه‌های نامبرده تفاوت محسوسی با یکدیگر ندارند.

نیاز به کالاها/خدمات خاصی چنان در رسانه‌ها -که به اصلی‌ترین عاملِ مشروعیت‌بخش به نظام‌های تخصصی بدل شده‌اند- برجسته‌سازی می‌شود که فقدان بهره‌مندی از این اقلامِ تبلیغی به یکی از مهمترین «هراس‌های منشی» جامعه‌ ما بدل شده است. موج تبلیغات و اخبار رسمی/غیررسمی درخصوص راه‌های «درمانِ» ریزش مو، سیاهی و چروک دور چشم و امثالهم ذهن افراد را نسبت به این رخداد جهت‌دهی می‌کند، و آنان را در آینده به این رخداد حساس کرده، موجب می‌شود یک ویژگی در چهره/اندام توسط گیرنده‌های عاطفی مغز به عنوان نقص یا فقدان، شناسایی گردد؛ متخصص رفع این نقص یا فقدان هم از پیش مشخص است.

 

به همین قیاس، هراس از غیرارگانیک بودن مواد غذایی در رسانه‌های مختلف برجسته‌سازی می‌شود، سپس شرکت‌هایی که به دلایلی مشخص توان اخذ مجوزهای مربوطه را دارند با الصاق یک نشان «فاقدِX» به همان محصول قبلی خود، سودآوری می‌کنند.

امروزه، هراس‌های مختلفی- خصوصاً هراس‌های معطوف به مدیریت بدن- توسط رسانه‌های مختلف (صداوسیما، ماهواره، سلبریتی‌ها، شبکه‌های اجتماعی و…) برساخته می‌شود و چنان به تعریف فقدان‌ها و کمبودهای هستیِ بشر می‌نشیند، و در رفتارهای روزمره‌ بسیاری از افراد نهادینه می‌شود که ممکن است مثلاً عدم جراحی و دستکاری اعضای چهره بر اساس مدهای رایج، برای یک نوجوان اضطراب وجودی عمیقی بیافریند.

 

یکی از مهمترین هراس‌های منشی، یعنی هراس‌های کاذبِ جمعی در جامعه‌ ما، هراس معطوف به «مدیریت بدن» است؛ هراسی رسانه‌ساخته و سودآفرین که مختص عصر اطلاعاتی ما و همچنین ائتلاف اقتصادیِ رسانه و پزشکی-پیراپزشکی است.

 

 

منبع: ایران آنلاین