به گزارش کودک پرس ،نویسنده قدیمی حوزه کودک و نوجوان معتقد است تا وقتی فرهنگ مطالعه بخشی از عادت عموم مردم نباشد، سالها مسابقات کتابخوانی و غیره هم برگزار شود بازهم کودک در روند طبیعیاش کتاب نخوانده است. او در گفتوگو با پانا عنوان میکند که چطور تماشای وفور ساندویچفروشی بهجای کتابفروشی در کوچه و خیابان میتواند بر علاقه طبیعی کودکان به خواندن کتاب اثرگذار باشد. از نظر مجید راستی دو راهکار مهم برای اشاعه فرهنگ کتابخوانی دسترسی زیاد به کتاب و اهمیت دادن به رشد طبیعی مطالعه است.
«مجید راستی» یکی از قدیمیترین نویسندههایی است که تاکنون بیش از 70عنوان کتاب برای خردسالان و کودکان منتشر کرده است و معتقد است اگر دوباره به نقطه شروع برسد علیرغم فراز و نشیبها بازهم همین مسیر را انتخاب میکند و البته با سرعت بیشتر در داستانهایش پیگیر دغدغههای کودکان و نوجوانان این مرزوبوم میشود.
کیفیت نشر کتاب کودک متأثر از فرهنگ جامعه است
مجید راستی درباره وضعیت این روزهای انتشار کتابهای کودک و نوجوان در حوزه تألیف عنوان کرد: «به دلیل شرایط کرونایی که تجربه میکنیم تا حدودی نشر افت کرده است و این طبیعی است چون گردش روال عادی خودش را ندارد.در تولید و نشر کتاب هم مانند بسیاری از مشاغل وقفه افتاده است. تولید کارهای جدید کم شده است و امیدوارم با مساعد شدن شرایط کارهای در نوبت چاپ منتشر شود و این افت کمی جبران میشود.»
وی درباره کیفیت وضعیت نشر کتاب کودک و نوجوان تصریح کرد: «به لحاظ کیفیت وضعیت کتاب کودک در همان حد که پیشازاین بوده همچنان قرار دارد زیرا نه اتفاق خاصی در فرهنگ ما افتاده و نه معجزهای شده و همهچیز شکل طبیعی خودش را دارد. دنیای هنر، ادبیات و فرهنگ و هنر هم با توجه به وضعیت جامعه پیش میرود و نمیتوانیم این حوزه را تافته جدا بافته ببینیم. نمیتوانیم این بخش را متفاوت از بخشهای دیگر ببینیم. ادبیات همیشه در مسیر حفظ کیفیتبخشی به رشد خودش بهطور طبیعی ونه چشمگیر ادامه داده و میدهد.»
با کارکرد آموزشی دادن به ادبیات آن را محدود میکنیم
مجید راستی درباره کارکرد آموزشی ادبیات کودک و نوجوان اظهار کرد: «ادبیات کودک یک تعریف فراگیر، جامع و بسیار بالاتر از آموزش دارد. آموزش محدودیت دارد. وظیفه آموزشوپرورش تعلیم دادن است و در حد وظایفش بچهها را تربیت میکند، بنابراین به نظر من کتاب آموزشی جزو ادبیات نیست. وقتی میگوییم آموزشی مشخص است چه میخواهد بگوید و هدف چیست.»
نویسنده «کوه سنگی و داریوش بزرگ» افزود: «وقتی میگوییم ادبیات، من مخاطب میتوانم توقعم را محدود کنم اما هدف ادبیات محدودنگر نیست. یعنی بهنوعی باروح و روان و عقل و رشد ذهنی و دلی و همه زوایای انسانی سروکار دارد. بنابراین برای کودکان از ادبیات کودک نباید تعریف محدودی بگذاریم و بگوییم این کارها باید انجام شود. این بزرگترین اشتباهی است که پیش میآید. آموزشوپرورش اگر بفهمد تا چه اندازه ادبیات کودک بر رشد و سلامت و هویت بخشی به بچهها میتواند تأثیرگذار باشد قطعاً رفتارش با ادبیات کودک تغییر میکند.»
زندگی با ادبیات به کودک قدرت پذیرش دیگران را میدهد
نویسنده مجموعه دوجلدی «ماجراهای علی کوچولو» گفت: «ما باید انتظارمان از ادبیات بسیار بالاتر باشد و ادبیات میتواند جلوتر از انتظار ما حرکت کند اما ما جایگاه ادبیات را بهنوعی تنزل دادهایم و این بزرگترین اشتباهی است که جامعهای به لحاظ تعلیم و تربیت انجام میدهد و رشد طبیعی بچهها را محدود میکند. زندگی کودکان با ادبیات باعث میشود در آینده رشد مستقلی داشته باشند، کمتر حق را به خود بدهند و این یعنی پذیرش دیگران که بخشی از زندگی با ادبیات است. مفهوم صلح را بچهها از ادبیات درک میکنند. اگر تلخیهایی در زندگی وجود دارد در ادبیات میتوانند با آن آشنا شوند. اگر ادبیات را ندید بگیریم و جایگاهش را پایین بیاوریم زندگی عادی درگیر فرصت سوزی ها میشود. من فکر میکنم به هر مقدار که آموزشوپرورش جایگاه ادبیات را بفهمد و از آن استفاده کند بچهها رشد واقعی و همهجانبه خواهند داشت.»
بهترینهای دیگران را ترجمه میکنیم و از بهترینهای خودمان غافلیم
مجید راستی درباره اثرگذاری ترجمه روی ادبیات کودک و نوجوان عنوان کرد: «ادبیات ترجمهای عموماً یک سروگردن بالاتر از ادبیات خودمان است و این در هر جامعهای ممکن است وجود داشته باشد، زیرا بهترینهای دیگران را مترجمین انتخاب میکنند و ترجمه میکنند و اگر کارهای ایرانی هم شرایط عقلانی، حقوقی و انسانیاش فراهم شود قطعاً به ادبیات دیگر کشورها راه پیدا میکند و آنها هم میگویند این کار چه اندازه بهتر از کار خودمان است.»
وی افزود: «در ادبیات ما کار متوسط باشد یا معمولی و ضعیف در کنار کارهای قوی ارائه میشود اما کارهایی که در ایران وارد شده و ترجمه میشود، همه کارهای قوی است. قاعدتاً آنها هم کارهای ضعیف دارند اما کارهای معمولی و ضعیف شان به کشورهای دیگر منتقل نمیشود، بنابراین ادبیات ما جایگاه طبیعی خودش را دارد و شرایط بیرونی هم متأسفانه کمکی به این رشد نمیکند.»
رشد کتابخانهها در پایینترین رشد طبیعی است
مجید راستی اظهار کرد: «اوایل انقلاب تیراژ کتاب کودک حداقل 10 هزار کتاب بود. اکنون نهایت تیراژ کتاب در این حوزه به هزار عدد میرسد. بررسی کنیم که ما چه اندازه کتابخانه برای کودکان مان ساختیم و میسازیم؟ اگر سالی 10 یا 20 کتابخانه ساخته میشود قطعاً در پایینترین رشد طبیعی هستیم که البته همین هم ساخته نمیشود. در ایران اگر فرضاً 1000 کتابخانه داشته باشیم، سی سال پیش هم 950 کتابخانه داشتیم پس وقتی کتابخانهها رشدی در تعداد ندارند، رشدی هم در تیراژ نداریم. به هر کتابخانهای یک نسخه کتاب برود تمام میشود، پس کتابفروشیها باید نسخههای بیشتری داشته باشند تا بفروشند. من معتقدم از طرف نویسنده و شاعر و مترجم تلاش میشود ولی این تلاش نیازمند حمایت بیرونی است و باید این رشد را از زاویههای مختلف تقویت کنیم.»
مسابقات کتابخوانی به تعداد خواندن کتاب کمک میکند نه عادت کتاب خواندن
نویسنده مجموعه چهارجلدی «پسر کوچولویی به نام غوره» از برگزاری مسابقههای کتابخوانی یاد کرد و عنوان کرد: «در این مسابقات در زمان کوتاهی از کودک و نوجوان خواسته میشود که تعداد زیادی کتاب بخوانند اما اگرچه فکر خوبی است ولی تا وقتی فرهنگ مطالعه جزو عادت عموم مردم نباشد کودک در روند طبیعیاش کتاب نخوانده است. ببینید چند درصد از پدر و مادرها کتاب میخوانند. بچه باید کار خوب را ببیند و تقلید کند و انجام دهد نه اینکه دائم به او بگوییم این کار را انجام بده یا نه. اگر بزرگسالها روزی نیم ساعت کتاب بخوانند و بچهها ببینند که بزرگترشان کتاب میخواند در یکروند طبیعی کتابخوانده میشود. فیلم سینمایی و سریالهای زیادی ساخته میشوند ولی در چه تعداد آن کتاب میبینید درحالیکه مثلاً یک فیلم انگلیسی خانه اشرافی را میبینیم که هر دو دیوارش تا سقف کتاب است و آدمها هم در طول سریال کتاب هم میخوانند و فکر میکنند و زندگی میکنند.»
بازدارندگی در تعلیم و تربیت بیشتر از تشویق است
وی افزود: «باید دید دانشآموز تا چه اندازه درس مشخص برای کتاب خواندن در کتابخانه دارد. آیا این کودکان حداقل یک نصف روز به کتابخانه میروند که یادداشت و تحقیق کنند. اگر هر فردی دو ساعت کتابخوانی داشته باشد و معلم درباره کتابخوانی با او صحبت کرد و نظر دانشآموز را جویا شد یعنی بچهها بهطور طبیعی فکر کردن را یاد میگیرند. در حالیکه ما هنوز دعوا داریم که کودک چگونه فکر کند یا چگونه فکر نکند. همواره بازدارندگی در تعلیم و تربیت ما بیشتر از تشویق بوده است.
درخیابان ساندویچفروشی بیشتر از کتابفروشی میبینیم
این نویسنده حوزه کتاب کودک و نوجوان درباره اثرگذاری دسترسی کودکان به کتاب در فرهنگ کتابخوانی گفت: «اگر در دسترس بچه باشد بهراحتی کتابخوان میشوند. در یک خیابان که راه میرویم چندین ساندویچفروشی میبینیم ولی چندت کتابفروشی میبینیم؟ وقتی عادت نکنیم به کتاب خواندن این کتاب چیز لوکسی میشود. برای همین وقتی نمایشگاه کتاب گذاشته میشود ناگهان 6میلیون بازدید کننده دارد. حالا عدهای برای خرید رفتهاند و تفریح هم کردهاند.»
فرهنگ را دست کم گرفتهایم
وی افزود: «ما فرهنگ را دستکم گرفتهایم. کودکان و نوجوانان باید یاد بگیرند زیباییها را بهتر بفهمند و دوستی را حس کنند اما آموزش ما معمولاً با حس همراه نیست. وقتی حس کنیم از آموزش لذت میبریم. نوع تربیت ما اینگونه است که دائم میخواهیم خیلی از کارها را انجام دهیم اما اگر علاقه و دوست داشتن باشد خودمان میرویم آن کارها را انجام میدهیم و کمتر هزینه میپردازیم. میگوییم بیایید نیکوکار شوید اما نیکوکار شویم که چه شود؟ اگر درک کنیم که نیکوکاری خیری دارد که لذت دارد و همه اینها درک شود نیازی به برگزاری هفته نیکوکاری نداریم. در مورد ماسک زدن هم همین است. دائم هزینه و تبلیغ میکنیم اما اگر همین هزینه برای شکل درست فرهنگ سلامتخواهی هزینه میشد درنتیجه اینگونه نمیشد.»
کتاب خواندن باید جزو اخلاقیات جامعه باشد
مجید راستی گفت:«اگر خانوادهها کتاب خواندن را جزو اخلاقیات بدانند جامعهمان بااخلاق میشود اما اکنون فرهنگ مطالعه جزو اخلاقیات تعریف نمیشود.»
وی درباره اثرگذاری کانون های پرورشی کودک و نوجوان درگذشته اظهار کرد: «کانون در زمان خودش اتفاق بسیار عالی بود و اگر کانون به وجود نیامده بود تعداد زیادی از نویسندههایی که اکنون داریم نبودند. من معتقدم اکنون اگر راجع به کانون قبل از انقلاب درست قضاوت کنیم میبینیم خود ما از کانون استفاده کردیم و نویسنده شدیم چون آن زمان اصلاً پول کافی برای خرید کتاب نبود.»
فرهنگ کتابخوانی در گرو دسترس بودن کتاب و اهمیت به شکل طبیعی مطالعه است
راستی با اشاره به دو راهکار مهم برای اشاعه فرهنگ کتابخوانی گفت: «من معتقدم باید شرایط دسترسی به کتاب زیاد شود و اهمیت مطالعه به شکل طبیعی رشد کند. تبلیغات خبررسانی را بر عهده دارد اما اثرگذاری ندارند. کتاب اکنون در دسترس بچهها به آن شکل فراگیر نیست. البته شهرهای بزرگ تفاوت دارد. وقتی امکانات در دسترس قرار گرفت اگر ادم ها استفاده نکردند باید بگوییم نیازی به آن ندارند. برخی نیازها بهصورت روزمره و طبیعی باید باشد ولی فرهنگ اینگونه نیست وقتی خلا آن احساس میشود که زمان را ازدستداده است. فراگیری یک فرهنگ سالم و سازنده زمانی واقعیت دارد که ساختگی و شعاری نباشد بلکه عملی باشد.»
اگر انتخاب شغل برای همه دلی بود جامعه پیشرفت چشمگیری داشت
مجید راستی درباره اینکه اگر به نقطه شروع برسد بازهم همین مسیر را میرود یا خیر، گفت: «اگر آدمهای یک جامعه به سمت شغل دلخواه شان بروند من مطمئنم آن جامعه رشد بهتری پیدا میکند. من معتقدم آدم وقتی کاری را دوست دارد برایش هرکاری میکند. من وقتی در تلویزیون کار میکردم اصلاً گذر زمان را حس نمیکردم و سالها تا 8 و 9 شب در اداره بودیم چون کار زیاد بودیم و هیچگاه بابت این اضافهکاری طلبکار نبودیم اما اگر از حوزه علاقه فاصله بگیرد آدمی میخواهد زود از کار فرار کند. یعنی کار دلی نیست. بنابراین مهمترین انگیزه رشد برای هر جامعهای این است که احساس رضایت داشتن از کاری که انجام میدهد داشته باشد.»
این نویسنده حوزه کودک و نوجوان عنوان کرد که اگر به نقطه شروع کار برسد و همین انگیزه عیناً باشد با تلاش بیشتر به این کار میپردازد و بجای اینکه بعد از 45 سال به یک نقطه برسد تلاش میکند تا بعد از 35 سال به آن نقطه برسد.
ارسال دیدگاه