به گزارش کودک پرس ، از خرداد سال 1342 شمسی رژیم شاه با جدیترین چالش از ناحیه نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) مواجه شد از این تقویت ساواک و گستراندن سیطرهی آن در سراسر کشور یکی از تدابیر اجرایی رژیم شاه بود.
گیلانیان در بسیاری از عرصههای تاریخی و در حسّاسترین لحظات آن پیشتاز بودهاند. تاریخ گواهی میدهد آنان روزگاری در زُمرهی اولین مردمانی بودند که سرزمینشان را مأوا و مأمنی برای شیعیان علوی، به خصوص سادات و فرزندان حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها قرار دادند که از جور حکام اموی و عباسی به این دیار و مردمش پناه آورده بودند.
در نهضت امام خمینی (ره) نیز این افتخار برای گیلانیان در تاریخ ثبت شد. شهید یونس رودباری اولین شهید گیلانی انقلاب اسلامی است که در حمله وحشیانه رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه قم مجروح شد و سپس به شهادت رسید.
حجت الاسلام قدس هم حجره ای شهید در این باره می گوید: در روز حمله گارد به مدرسه فیضیه، سید به مبارزه به آنها پرداخت. وقتی که شب بعد از حمله سید یونس به حجره آمد خیلی مضطرب بود. ایشان اهل ترس و خوف نبود، جوان شجاع و بی باکی بود اما آن روز خیلی از کماندوها چوب خورده بود و معلوم نبود در کجا گیر افتاده و حالت ضعف اعصاب و شوکه داشت. نه می توانست بخوابد و نه می توانست خودش را کنترل کند. بعد از جریان کماندوها به مدرسه فیضیه، یک روز در قم ماند و سایر طلاب که دیدند اگر سید با این وضعیت در قم بماند، از بین خواهد رفت و از طرفی اوضاع به گونه ای بود که کسی نمی توانست او را به دکتر برساند، بنابراین تصمیم گیرند او را به قزوین بفرستند. سید بعد از حرکت به قزوین، از آنجا عازم زادگاهش خود یعنی روستای «آغوزبن رودبار» شد. او دو روز در روستا ماند اما بر اثر ضربات وارده در ۳۱ سالگی به شهادت رسید و پیکر مطهرش در قبرستان امامزاده حسن آغوزبن به خاک سپرده شد.
امام خمینی(ره) او را مانند فرزندش دوست داشت و با اظهار همدردی به پدر شهید سید یونس می فرمایند: این گریه، مال شما نیست! این گریه برای من است که بهترین عزیزم را از دست دادم! من سید یونس رودباری را از فرزندم بیشتر دوست داشتم!
شهادت کودک سه ساله گیلانی سند خشونت پهلوی
رژیم پهلوی برای حفظ خود پیر و جوان نمی شناخت آن ها حتی از کشتن کودکان هم ابایی نداشتند.
یکی از این شهدای مظلوم انقلاب اسلامی، کودک سه ساله گیلانی است که در آغوش دایی خود در تظاهرات مردمی، توسط سربازان رژیم پهلوی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.
کودک سه ساله شهید “الیاس سالاری” در ۲۰ شهریور ۱۳۵۴ در رودسر متولد شد. در صبح روز ۲۲ آبان ۱۳۵۷ که دایی و خاله اش در منزل آقای سالاری ـ پدر الیاس ـ در رودسر میهمان بودند، او را به همراه خود به لاهیجان بردند. رسیدن آنها به شهر لاهیجان مصادف شد با تظاهرات مردم در خیابانهای حافظ و کاشف. مردم که برای مقابله با ماموران رژیم پهلوی دست به آتش زدن لاستیک زده بودند با شعار مرگ بر شاه اعتراض خود را نشان میدادند. در همین حین بود که شلیک گاز اشک آور و تیرباران مردم توسط سربازهای پهلوی شروع شد. داییِ الیاس که با در آغوش گرفتن الیاس در این راهپیمایی حضور داشت، ناگهان متوجه اصابت تیر شد. او در ابتدا فکر میکرد که تیر به خودش خورده است ولی بعد از زمین گذاشتن کودک متوجه میشود که تیر، پشت و سینه طفل سه ساله را دریده و به شکم خودش هم زخم رسانده است. او به کمک خواهرش و مردم، الیاس را به بیمارستان رساند و بعد از مداوای خودش بلافاصله به رودسر بازگشت تا خبر این جنایت را به خانواده الیاس برساند ولی در بعد از ظهر ۲۲ آبان ۵۷ وقتی به بیمارستان رسیدند که پیکر طفل بیگناه، طاقت دوبار عمل جراحی را نداشت و الیاس به بانوی ۳ ساله شهید کربلا ملحق شد. پیکر شهید “الیاس سالاری” را در صبح ۲۳ آبان در قبرستان سرپل شرقی رودسر به خاک سپردند.
ساواک به زن حامله هم رحم نکرد
مردم شجاع و غیور گیلان نیز راه آرمان های بلند و اصیل امام راحل(ره) و به ثمر نشستن انقلاب اسلامی از بذل جان و مال مضایقه نکردند و در طول این نهضت ۶۳ شهید و ۴۵ جانباز تقدیم کرده اند. در میان این شهدا و جانبازان که اکثراً در راهپیماییهای مسالمتآمیز مردم، مورد حمله و آسیب ماموران رژیم پهلوی قرار گرفتهاند، چند سوژه دارای اهمیت بیشتر است. یکی از این سوژه ها دو بانوی فداکار گیلانی است که حرکت جسورانه آنها توانست پرده از جنایات رژیم پهلوی در گیلان بردارد و خون آنان تضمین تحقق و پیروزی انقلاب اسلامی ایران شد.
شهیده رؤیا باقری زندهدل
بانوی شهیده رؤیا باقری زندهدل در مرداد ۱۳۳۶ در تهران به دنیا آمد. او همچون سایر دختران خانوادههای کم بضاعت در رژیم پهلوی، از درس خواندن محروم شد و از کودکی به همراه مادرش مشغول به کار خیاطی بود تا هزینههای زندگی را تأمین کنند. در سال ۱۳۵۳ ازدواج کرد و با شوهرش در رشت زندگی میکرد. این بانوی ۱۹ ساله در ۲۸ اردیبهشت سال ۱۳۵۵ وقتی از خانهاش بیرون آمد، با صحنه تعقیب و گریز ماموران ساواک روبرو شد، ولی مزدوران ساواک به او ـ که زنی حامله و جوان بود ـ رحم نکردند و به رویش اسلحه کشیدند و جلوی درب منزلش در ژاندارمری رشت به شهادت رسید. این ددمنشی ساواک پهلوی، پسری یک و نیم ساله به نام “امیر” را بیمادر کرد و صفحهای از کتاب جنایات رژیم پهلوی را سیاهتر نمود. پیکر بانوی شهیده رویا باقری زندهدل در گلزار شهدای رشت آرمیده است.
شهیده فرحناز معصومی
بانوی نوجوان، شهیده فرحناز معصومی در آبان سال ۱۳۴۱ در شهر منجیل متولد شد. پنج ساله بود که مادرش فوت کرد و سپس به همراه پدر به رشت منتقل شدند و تحصیلاتش را در رشت سپری کرد.
در دوره دبیرستان در کنار سایر انقلابیون در راهپیماییهای انقلاب شرکت میکرد. او در سال دوم دبیرستان بود که در روز ۷ بهمن ۱۳۵۷ در اوج تظاهرات مردم، در راهپیمایی خیابان آیت الله طالقانی رشت شرکت کرد. مزدوران رژیم پهلوی بعد از وارد شدن جمعیت به خیابان لاکانی، راه را بر مردم بستند و با پرتاب گاز اشک آور سعی کردند آنها را متفرق کنند که سرانجام با تعقیب و تیراندازی مستقیم به سمت مردم، چندین نفر را مجروح و ۵ نفر به شهادت رسیدند.
در گزارشی که در روزنامه اطلاعات شماره ۱۵۷۷۱، در روز دوشنبه، ۹ بهمن ۱۳۵۷ درباره تظاهرات روزهای اخیر رشت درج شده است تعداد مجروحان را ۴۶ نفر اعلام کرده که حال عده ای از آنان در وضعیت وخیم قرار داشت. همچنین تعداد شهدای این تظاهرات هم ۵ نفر عنوان شده است. از جمله شهدای تظاهرات روز ۷ بهمن آقای حمیدرضا ابراهیم نژاد و خانم فرحناز معصومی بود که تیر به جمجمه اش اصابت کرده و در بیمارستان به شهادت رسید. در این واقعه یک جوان ۱۵ ساله به نام شهریار علی اکبری نیا مجروح و قطع نخاع شد.
شما می توانید در زیر، اسامی تعدادی از مجروحین این حادثه را به همراه متن چاپ شده روزنامه اطلاعات آن روز را مشاهده نمایید.
از جمله شهیدان مظلوم این راهپیمایی که به صورت مسالمت آمیز و با همراهی قشرهای مختلف مردم برگزار شده بود، بانوی شهیده، فرحناز معصومی است که تیر به سر او اصابت کرد و مجروح شد. مردم که وضعیت او را دیدند برای نجاتش پیکر او داخل ماشین جیپ سیمرغ گذاشتند و او را به بیمارستان پورسینای رشت منتقل کردند ولی این بانوی فداکار جان به جان آفرین تسلیم کرده بود. پیکر غرق به خون این شهید با مراقبت شدید ماموران ساواک به زادگاهش منجیل منتقل شد و در کنار مزار مادرش آرام گرفت.
منبع: دانا
ارسال دیدگاه