به گزارش کودک پرس ، سوسن پرور را همه در تلویزیون دیده و میشناسند. او که از بازیگران باسابقه تئاتر است، سابقه خوبی در کار کودک دارد و اخیرا فیلم «افسانه گلآباد» با بازی او اکران شده است. وقتی به بهانه این فیلم با او تماس گرفتیم، دیدیم دغدغههایش برای سینمای کودک بیش از فیلمی است که در آن بازی کرده است. صحبتهای پرور در مورد این فیلم و حضورش در سینما را میخوانیم.
سوسن پرور: انگار سینمای کودک نالازم است
-خانم پرور شما را بازیگری میشناسیم که بیشتر در عرصه تلویزیون فعال است اما اکنون فیلم «افسانه گلآباد» با بازی شما در ژانر کودک و نوجوان در حال اکران است. لطفاً بگویید که چه اتفاقی باعث شد که در این فیلم حضور داشته باشید؟
واقعیت مسئله این است که عوامل فیلم به اندازهای دوستداشتنی بودند که من تا آنها را دیدم سریعاً حضور در این پروژه را پذیرفتم. تهیهکننده و کارگردان فیلم هر دو افراد خوبی بودند و نقش من هم در این فیلم خیلی کوتاه بود در حدی که بیش از ۲۴ساعت سر صحنه فیلم حضور نداشتم اما در همان مدت کوتاه که حدوداً دو جلسه از فیلمبرداری فیلم بود به اندازهای خاطرات خوب و لذتبخش در دل من مانده که هنوز لذت بازی در آن فیلم با من است و به هیچ وجه از بازی در این نقشه کوتاه در «افسانه گلآباد» پشیمان نیستم.
ضمن اینکه این فیلم اولین نقش کوتاه من نیست و در سینما نقشهای کوتاه زیادی را بازی کردم. بیش از هر چیزی برای من جو کار و افرادی که در آن هستند ارزشمند است. ضمن اینکه از نظر من در مقام هنرمند، حمایت از سینمای کودک وظیفه همه ماست و این هم یکی دیگر از دلایلی بود که حضور در این کار را که فیلم شریفی است قبول کردم. عنصر موزیکال بودن این کار هم برای من جذابیت بسیاری داشت. من آدم فالشی هستم و در زمان دوبله فیلم سختیهای زیادی کشیدیم و وقت زیادی برای من صرف شد تا بهشکل مناسب آغازهای فیلم را بخوانم. درمجموع این فیلم کاری است که امیدوارم روند تولید آن در گروه سازندهاش ادامهدار باشد و آنها به همین یک فیلم اکتفا نکنند و عواملشان آنقدر در گیشه تشویق شوند تا دوباره اقدام به ساخت فیلم کودک کنند.
شما سابقه فعالیت زیادی در تئاتر دارید تا جایی که میدانم کار کودک هم انجام دادهاید. به نظر شما میزان فعالیت برای کودکان در سینما و چه در تئاتر در چه سطحی است و چه کمبودهایی را در این زمینه داریم؟
در تئاتر تنها یک کار کودک انجام دادم که آن هم سالها پیش در دهه۷۰ بود. ولی در حال حاضر میبینم که در تئاتر ما نسبت به سینما در مورد فعالیت برای کودکان خیلی جلوتریم. همین که تالار هنر تنها تئاتر کودک اجرا میکند و یک مکان اختصاصی برای تئاتر کودکان وجود دارد خودش نقطه مثبتی است چون در تمام طول سال آنجا اجراهای تئاتر کودک وجود دارد و این خودش جای امیدواری است.
در فرهنگسراها هم گاهی میبینیم که فعالیتهایی در ارتباط با تئاتر کودک انجام میشود و همه اینها خوشحالکننده است اما در سینما که مخاطب گستردهتری دارد متاسفانه به نظر میرسد این روند فعالیت برای کودک بهنوعی متوقف شده و عملاً سینمای کودک نداریم، درحالیکه زمانی «گلنار»، «شهر موشها» و فیلمهای خوبی را در زمینه سینمای کودک میدیدیم. نمیگویم که سالی یک فیلم کودک تولید میشد اما یک پیوستگی در روند تولید این آثار بود. ضمن اینکه کارهای کودک و نوجوان بهشکلی بود که هر دو گروه سنی را به سمت خود جذب میکرد و حتی بزرگسالان نیز مخاطب بعضی از این فیلمها بودند.
در حال حاضر این روند نهتنها کمتر از سابق شده بلکه به نظر میرسد چون نیازی به طرح مسائل کودکان نیست تولیدی هم انجام نمیشود. زمانی که ما بچه بودیم چه چیزی بهجز برنامه کودک کار ساعت۱۷ از شبکه یک داشتیم؟
سینما هم برای ما یک جادو بود و همه به سمت آن جذب میشدیم. امروز هم در جاهای دیگر دنیا زحمت زیادی میکشند و کار کودک تولید میکنند و ما آنها را میبینیم. فیلمها و کارتونهایی مانند «بتمن» و «باب اسفنجی» و خیلی چیزهای دیگری که تصویر آنها را روی لوازمالتحریر و کولهپشتی بچهها میبینیم، خلاء ذهنی کودک را پر میکنند به این دلیل که ما تلاشی در پر کردن این خلاء ذهنی نداشتیم و تنها واردکننده فرهنگ دیگران بودیم. در حال حاضر هم شبکههای ماهوارهای و بسیاری از جاهای دیگر مشغول دادن خوراک ذهنی به کودکان ما هستند و با سریالها و کارتونهای بهروز مغز آنها را بمباران میکنند و حوصله آنچه را که ما در کودکی خود با آن روبهرو بودیم ندارند و سخت است که بخواهیم قصهها و روایتها را به همان شکل قدیمی خود برایشان دوباره زنده کنیم و مثلاً داستان حسنی را بهشکلی بگوییم که برای نسل امروز کسلکننده نباشد.
دنیای ما با دنیای کودکانمان خیلی فرق دارد بچهای که امروز سهساله است و تبلت دارد و با موبایل کار میکنند اگر رستم و سهراب را بخوانیم میخندد. آنها اکنون فقط به قهرمان و عوامل ماورایی علاقه دارند مثل همان نمونههای وارداتی بتمن و سوپرمن یعنی کسی که میآید و همه چیز را درست میکند و نابرابریها را یکسان میکند. درحالیکه ما هم شخصیتی مثل غول چراغ جادو داریم که همان کارکرد را در فرهنگ و ادبیات کودکان ما دارد اما اهمیتی برای ما ندارد که چقدر کودکان امروز ما با فرهنگ ایرانی بزرگ شود و فکر میکنیم بزرگ شدن کودکان ما از نظر فیزیکی کافی است.
در حرف همه برای این که بیاییم و انتقاد کنیم پیشقدم هستیم مثل اینکه بخواهیم از سیگار کشیدن نوجوانان یا پایین آمدن سن اعتیاد انتقاد کنیم اما عملاً کاری انجام نمیشود و این حرفها را خودمان میدانیم. «افسانه گلآباد» فیلم خوب، شریف و قابل دفاعی است و من میدانم برای آن زحمت زیادی کشیده شده اما فیلم پس از سه سال در حال اکران است این دردآور است. وقتی حمایت از این فیلم نمیشود و وقتی اکران خوبی به آن داده نمیشود یعنی نیازی به شما نیست و اینکه ما بهصورت خودجوش و از روی دلسوزی شخصی حرکتی میکنیم کاری خیلی گذراست. مثل این است که شما در یک چاله آب بریزید ولی این چاله هرگز تبدیل به چاه یا چشمه نمیشود. ما در فضایی زندگی میکنیم که چیزی اهمیت ندارد چه برسد به کودک و سینمای کودک. شرایط آموزش و پرورشی ما مشکلاتی دارد اگر خانوادهای درآمد کافی نداشته باشد نمیتواند از سطح عالی آموزش در ایران بهرهمند شود یعنی اگر خیلی بتوانیم همت داشته باشیم کارمان است که فضای آموزشی خوب برای کودکان ایران فراهم کنیم چون سینمای کودک در این میان کاملاً یک مسئله فراموششده است.
نکتهای را در مورد کار کودک و نوجوان در تلویزیون باید بگویم و آن این است که من بهصورت پیوسته چهار سال در تلویزیون به همراه محمد حسنزاده، نوید محمودی و حسین رفیعی کار کودک و نوجوان میکردم و در سازمان صداوسیما از نظر خط قرمز برای کودک و نوجوان وضعیت از سینما هم بدتر است. ما امروز باید مسائلی را در تلویزیون نشان بدهیم که مسائل کودکان و جوانان است و سعی کنیم آنها را حل کنیم مثل اختلاف نسل بچهها با خانوادهها یا سیگار کشیدن نوجوانان در سنین کم. اینها معضلات جامعه هستند اما نمیتوان آنها را در رسانه ملی نشان داد.
به یاد دارم کاراکتری داشتم به نام ننهپری در مجموعه «۲۰» که خیلی هم محبوب بود آن زمان من این پیشنهاد را دادم که نوه من یواشکی سیگار بکشد و من متوجه بشوم و به او در این زمینه تذکر دهم که این یک معضل برای جوانان است و باید حل شود اما این جزو خط قرمزها بود و نشد به چنین مسئلهای بپردازیم. درحالیکه این چیزی است که ما در خیابانهای خود میبینیم، پس چرا نباید در تلویزیونمان ببینیم. تمام اینها را گفتم تا بگویم از نظر من شاید سینمایی کودک نوع آب در هاون کوفتن است و چه بهتر که بهجای اینکه پول را در سینمای کودک هزینه کنند تهیهکننده برود و یک فیلم بفروش بسازد و با چند بازیگر چهره، تجارتی راه بیندازد که حداقل چند نفر در آن نان بخورند!
-تمام حضورهای سینمایی شما منحصر به نقشهای کوتاه است چرا ما شما را در سینما فعالتر نمیبینیم؟
دلیل آن خیلی ساده است و آن این است که پیشنهاد کاری نداشتم. دو بار آقای احمدرضا معتمدی به من پیشنهاد بازی در کار سینمایی را داد که متاسفانه بهدلیل تداخل کاری نشد این کار را انجام دهم و از بزرگترین افسوسهای دوران کاری من همین است. من اصولا بازیگری نیستم که خیلی رسانه برایم فرقی داشته باشد. سینما برای من خیلی جذاب نیست اما افراد سینمایی برای من جذابترند. آقای معتمدی یکی از آنها هست. مردی بااحترام و بسیار پرارزش و واقعا از ته قلب ناراحتم که هیچ وقت نشد با او کار کنم. شاید عدهای فکر میکنند من بازیگر کمارزشی هستم چون فقط در تلویزیون کار میکنم، البته من پیش خودم احساس کمارزشی ندارم ولی شاید تعریف بیرونی که دوستان از من دارند این است و سینمای ما جای افرادی است که بتوانند سرمایه را برگردانند و من کسی نیستم که بتواند سرمایه را برگرداند. اما من بازیگرم و برایم فرقی نمیکند در چه کاری بازی کنم.
اخیراً یک تئاتر به نام «هایلایت» داشتم که خودم آن را کارگردانی کردم و در آن بازی کردم و استقبال خیلی خوبی از آن شد. همین که خودم از خودم خوشحالم کافی است. شاید زمان نیاز دارم، شاید زمانی انتخابهای درستی نکردهام، شاید مدیریت خوبی روی کارهایم نداشتم و بیتجربه بودم و فکر میکردم تنها بازی کردن کافی است.
-در پایان سخنی دارید که در مورد «افسانه گلآباد» بگویید؟
کسانی که این مصاحبه را میخوانند اگر به حرف من اعتماد دارند بدانند من شاهد بودم که عوامل اجرایی این فیلم برای این کار زحمت کشیدهاند با وجود سختی فیلمبرداری در لوکیشنهای شهرک سینمایی و شرایط سخت، کار خوبی تحویل دادهاند و استحقاق این را دارند که در گیشه تشویق شوند تا بتوانند به کار خود ادامه دهند. اگر حرف من برای کسی اعتبار دارد بیاید و این کار را ببیند تا «افسانه گلآباد» فروش خوبی داشته باشد.
منبع: برترینها
ارسال دیدگاه