به گزارش کودک پرس ، کم نبوده و نیست تصویری از کتابهای کودک و نوجوان که این سالها در فضای مجازی دست به دست چرخیدهاند، کتاب هایی که یا از نظر محتوایی مناسب سن این مخاطبان تشخصی داده نمیشد، یا از نظر ادبی و زبانی در نازلترین شکل ممکن منتشر شدهاند. به نظر میرسد جریان رو به رشد ورود ناشران جدید به حوزه کتاب کودک ونوجوان موجی از انتشار کتابهای نازل را در ادبیات این حوزه ایجاد کرده است، کتابهایی که نه به لحاظ انتشار، بلکه از نظر مضمون و ساختار زبانی دچار آسیبهای بسیارند و مشاهده آنها قطعاً تعجب همگان را از چگونگی صدور مجوز بر میانگیزاند.
اگر روزگاری مهدی آذریزدی، عباس یمینی شریف، منوچهر احترامی و دیگران تلاش میکردند تا پیوندی بین ادبیات فارسی و کودک و نوجوان برقرار کنند، این روزها دنیای کتاب کودک برای برخی از ناشران و نویسندگان ممر درآمدی با سودی سرشار است بیآنکه به محصول عرضه شده و تاثیرات آن بر فرهنگ و زبان و هویت کودک در آینده اندک توجهی داشته باشند.
بازار کتاب کودک در سالهای گذشته به جای تحربه کارهای جدید و پیمودن عرصههای نو بیشتر به دنبال تعقیب سلیقه مخاطب پیش رفته است، اگر در دهه 60 و 70 که روزهای درخشان ادبایت کودک و نوجوان ایران نام گرفته است، ناشران و نویسندگان بدنبال ذائقه سازی برای مخاطب کودک بودند، امروزه این مخاطبانند که نوع و کیفیت آثار را تعیین میکنند و حرف آخر را در این رابطه می زنند.
از جمله آسیبهایی که در کتاب کودک این سالها پیوسته شاهد بودهایم و به نظر میرسد که دغدغهای برای کاستن آن وجود ندارد، تنزل زبانی و بیان قصه با دم دستیترین واژگان و ساختار نحوی جمله است. عبدالعظیم فریدون از جمله ناشرانی است که نسبت به ادامه این مسیر در ادبیات کودک و نوجوان نگران است، او از نهادهای نظارتی همچون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و فرهنگستان زبان و ادبی فارسی شاکی است که چرا چشم خود را بر این هجمه زبانی در ادبیات کودک بستهاند. به مناسبت 16 مهر روز جهانی کودک گفتوگویی با این ناشر داشته است، مشروح این گفتوگو به شرح ذیل است:
یکی از آسیبهایی که چند سال اخیر متوجه حوزه ادبیات کودک و نوجوان شده است، آسیب زبانی است، به نظر میرسد که رشد کمیت در کتاب کودک و نوجوان موجب شده تا زبان اینگونه آثار دستخوش تغییر شده و آسیبهای بسیاری به آن وارد شود. این آسیب از کجا نشات میگیرد؟
بله، آسیب زبانی در ادبیات کودک و نوجوان روز بهروز جدیتر میشود، از وقتی تعداد ناشران افزایش یافته و ناشران غیرحرفهای با رویکرد کمیت روی کار آمدهاند، این آسیبها رنگ و روی جدیتری به خود گرفته است.
تنها نکتهای که در ممیزی دیده نمیشود، آسیب زبانی است
متاسفانه در سیستم ممیزی نیز به تنها نکتهای که توچه نمیشود، همین آسیبهای زبانی است. این موضوع با توجه به کمیت تکرار بسیار نگرانکننده است و میتواند نهادینه شود و ناشران دیگر نیز رفته رفته از آن تبعیت کنند.در نتیجه در آینده در بحث زبان فارسی دچار مشکلات جدی خواهیم شد.
زبان محاوره و کوچه و بازار جایگزین زبان رسمی ادبیات کودک شده است
این آسیبها در تألیفات بیشتر به چشم میخورد یا در ترجمهها؟
در ترجمهها پیش از این نیز ما با آسیبهای زبانی کما بیش مواجه بودیم، اما اکنون در تألیفات این اتفاق رخ میدهد، نویسندگان از زبان شکسته یا محاورهای استفاده میکنند؛ در واقع زبان محاوره و کوچه و بازار جایگزین زبان رسمی شده است. من نمیدانم چرا نهادهای ذیربط از جمله وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تاکنون توجهی به این نکته نداشتهاند؟
پای صحبت برخی از این نویسندگان که مینشینیم میگویند برای کودک باید به زبان او و ساده نوشت، این زبان محاورهای که شما از آن به عنوان آسیب زبانی نام بردید، آیا همین سادهنویسی نیست؟
خیر، سادهنویسی این نیست. اصطلاحات کوچه و بازاری در ادبیات کودک بسیار متداول شده است؛ اصطلاحاتی که نوجوانان در مراوداتشان با هم به کار میبرند، اصطلاحاتی که در زبان فارسی وجود ندارند. این واژهها ادبیات و زبان ما را دگرگون میکند.
به عنوان یک ناشر،گاهی وقتی به نویسنده تذکری میدهم، میگوید بچهها اینگونه دوست دارند. حال سوال اینجاست که آیا ما باید آنگونه که بچهها دوست دارند، عمل کنیم یا اینکه وظیفهای داریم و باید در سالم نگه داشتن زبان بکوشیم؟ در هر حال باید مشخص کنیم که در قبال زبان فارسی چه مسئولیتی داریم؟ دردورهای که ناشران کمیکار زبان را محاورهای و شکسته کردهاند و از این نکته دفاع میکنند و جامعه نیز به ان روی خوش نشان می دهد، وظیفه چه کسی است که مقابله کند؟
دیگر شعر کودک به معنای واقعی کلمه نداریم
به نظر میرسد، این آسیبها بیشتر خودشان را در شعر کودک نشان دادهاند، کتابهایی منتشر شدهاند که نه شعر هستند نه نثر، نه قافیه دارند نه ردیف.
بله، وضعیت به گونهای شده است که در حوزه شعر کودک ما چندان شعر به معنای واقعی کلمه نداریم، تعداد ناشرانی که به سمت انتشار کتاب شعر کودک آن هم کتاب سالم بروند، نیز اندک شده است، در دهه 60 و 70 ما شاعران خوبی در حوزه کودک داشتیم، اما اکنون اقبال به شعر اندک شده است. نویسندگان پیشکسوت حوزه کودک بیشتر به سمت داستان و قصه رفتهاند، شاعران جوان هم درگیر زبان محاورهای شده و بدون رعایت وزن و قافیه شعر میگویند، تنها چیزی که برایشان مهم است، آهنگ و ریتم است که در آن هم دچار آسیباند.
فرهنگستان زبان و ادب فارسی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید حساسیت ممیزی در حوزه زبان را افزایش دهند که حداقل مانعی برای آسیب بیشتر باشند. همچنین انتظار میرود حساسیت روی مفهومی که از محتوا برداشت میشود نیز افزایش یابد، چرا ممیز وزارت ارشاد به تاثیری که کتاب بر فکر و اندیشه کودک میگذارد، توجهی نمیکند؟
یعنی معتقدید که ممیز وزارت ارشاد باید بار محتوایی کتاب را نیز ارزیابی کند؟
بله، محاوره و شکستهنویسی آسیب جدی به ساختار زبان است، اما بحث دیگر این است که نحوه نوشتار یک نویسنده گاهی فرهنگ رسمی ما را هم دچار آسیب میکند. نویسندگان ما گاهی از کلمات رکیکی که فرهنگ ملی ما را دچار آسیب میکنند، استفاده میکنند، چرا نویسنده به خودش حق میدهد به کودکان جسارت و بی ادبی نسبت به پدر و مادر و حتی همسن و سالها را آموزش دهد؟ از کلمات ناصوابی ما حق استفاده از آن را نداریم، استفاده کند؟ به نوجوان یاد بدهد که معلمش را مسخره کند؟ سر پدر ومادرش کلاه بگذارد؟ متاسفانه تصور میکنند که اینگونه بهرهها برای کودکان و نوجوانان جذاب است، غافل از اینکه چه تأثیر و آسیبی بر فرهنگ و تربیت آینده میگذارند.
پس میتوان گفت، اغلب نویسندگان حال حاضر ادبیات کودک و نوجوان ایران متمایل به سلیقه و ذائقه مخاطب هستند، به جای اینکه سعی کنند ذائقهسازی کرده و سطح نگرشها را افزایش دهند؟
بله، برخی به جای اینکه فرهنگسازی کنند، به سمت سلیقههای مخاطب پیش میروند، سوال اینجاست که آیا ما باید به سمت سلیقه مخاطب پیش برویم؟ قرار است هر چه که نوجوان دوست دارد را بنویسیم؟ یا چیزی بنویسیم که او را با صواب نزدیکتر کند؟ البته نمیتوان مدعی شد که اغلب ناشران اینگونه هستند، بخشی از ناشران اینگونه هستند.
در مجموع آینده ادبیات کودک و نوجوان را چگونه میبینید؟
من با روندی که در یکی دو دهه گذشته دیدهام، خیلی خوش بین نیست، البته این به معنای آن نیست که در آینده وضعیت بد است، اما به این زودیها خوب نمیشود، یعنی باید یک دورانی به صورت طبیعی برود، به یک اوجی برسد، یک انقلابی در نوشتن به وجود بیاید در نویسندگی ما از دهه 60 خیلی جلوتر نیستیم ولی در تصویرگری هستیم در بحث پدید آورندگان اگر دوری بزنیم، خواهیم دید که تصویرگر جوان بسیار داریم به دلایل مختلف از جمله اینکه انجمن های تصویرگری بیشتر توجه کردهاند، یا دانشگاههای هنر در موضوع گرافیک و تصویرگر دانشجو تربیت میکنند ولی در بحث نویسندگی شاید دانشگاه نویسنده خیلی تربیت نکرده باشد، انجمنها چندان در تربیت فعالیت ندارند، ما نویسندههای جوان خیلی نداریم ولی تصویرگر جوان زیاد داریم.فارغ التحصیل دانشکدههای هنر شدند آمدند تجربی هم خوب کار کردند ولی آن انتظاری که داشتند برآورده نمیشود چون اقتصاد نشر بیمار است.
به طوری کلی باید گفت، تا دهه 70 وضع ادبیات کودک و نوجوان خوب بود، از اواسط دهه 80 رو به افول رفت که ما امروز با میراث 15 ساله اخیر روبرو هستیم حتی تا اواخر دهه 70 وضع تولیدات ما خوب بود، وقتی وضع تولید خوب باشد، رشد عوامل پدید آورنده هم خوب میشود، نویسنده وقتی به لحاظ اقتصادی نوشتن برایش به صرفه باشد به دیگران هم توصیه میکند، و شاگرد و نویسنده هم تربیت میشود، اما وقتی اقتصاد نشر بیمار شد، نویسنده به کسی توصیه نمیکند و خودش نیز رفته رفته از آن حرفه خارج میشود.
ما وضعیت خوبی به لحاظ نشر کتاب کودک نداریم و من هم آینده نزدیک را خوب نمیبینم، چون روندی که در این یکی دو دهه اخیر پیش آمده روندی نبوده که سیگنالهای مثبت بدهد، بلکه سیگنالها منفی بوده است. این وضعیت بد تا به اوج خود نرسد که صدای همه را در بیاورد من بعید میدانم برگردد، لذا اگر قرار باشد امیدوار به آینده باشیم باید به آینده دور امیدوار باشیم نه به آینده نزدیک.
منبع: تسنیم
ارسال دیدگاه