خود را برای آزمون فرزندپروری آماده کنید

گاهی در ایجاد ارتباط با فرزندان کودک و نوجوان خود به قدری سردرگم و درمانده می‌شویم که وظیفه والدی خود را به کناری گذاشته و کلاً بی‌خیال فرزند خود می‌شویم.

به گزارش کودک پرس ، گاهی در ایجاد ارتباط با فرزندان کودک و نوجوان خود به قدری سردرگم و درمانده می‌شویم که وظیفه والدی خود را به کناری گذاشته و کلاً بی‌خیال فرزند خود می‌شویم. مشکل اکثر والدین این است که خود را برای مواجهه با برخورد‌های تربیتی پیچیده و غیر قابل پیش‌بینی با بچه‌ها آماده نکرده‌اند. فراموش نکنید هر چقدر نسبت به موضوعی دانسته‌های بیشتری داشته باشید کمتر سردرگم خواهید شد. رفتار بچه‌ها برای والدین مثل آزمون‌ها و امتحانات دانشگاهی است، با این تفاوت که اینجا آزمون‌ها کاملاً عملی است ولی در همین آزمون عملی کسانی که قبلاً اطلاعات کافی را به دست آورده باشند، موفق‌ترند. مرور تکنیک‌های ارائه شده از سوی چند روانشناس مؤلف در این زمینه تا حد زیادی به ما کمک خواهد و از درماندگی ما در مواجهه با بچه‌ها خواهد کاست.

 

از تکنیک‌های هوش هیجانی استفاده کنید

روانشناسان معتقدند که دوران نوجوانی از سخت‌ترین دوران‌ها برای تربیت فرزند یا به اصطلاح فنی، فرزندپروری است. این پدیده دارای علل گوناگونی است که تشخیص دقیق و صحبت کردن از آن‌ها کاری مشکل است. در زمانه ما پدیده‌های اجتماعی، روانی، سیاسی، فرهنگی و دیگر موارد آنچنان دست به دست هم داده و شرایط پیچیده‌ای را فراهم کرده‌اند که نمی‌توان به صورت دقیق یک پدیده خاص را مسئول بروز این پیچیدگی‌ها دانست.

صرفنظر از عوامل ایجادکننده شرایط اینچنینی، بسیاری از والدین دغدغه این را دارند که وظیفه آنان چه بوده و چطور می‌توانند به بهترین نحو به تربیت فرزندان خود بپردازند. برای رفع این دغدغه، سه تن از روانشناسان امریکایی اقدام به تألیف کتابی کرده‌اند که با نام «پرورش هوش هیجانی نوجوانان فرزندپروری با محبت، خنده و محدودیت‌ها» به زبان فارسی توسط فیروزه کاوسی ترجمه شده و انتشارات رشد آن را چاپ کرده است. همانگونه که از عنوان کتاب مشخص است، مخاطب آن پدران و مادرانی هستند که دارای فرزندانی نوجوان بوده و برای تربیت آنان نیاز به راهنمایی دارند.

علاوه بر مشکلات عمومی که برای تربیت فرزند در این دوران وجود دارد، تربیت فرزند نوجوان از حساسیت‌های بسیار بیشتری برخوردار است. نوجوانان به دلیل عبور از پل نوجوانی، پشت سر گذاشتن کودکی و حرکت به سمت بزرگسالی و نیز به دلیل ایجاد تغییرات بسیار شدید و جهشی جسمانی و روانی، تبدیل به افرادی بسیار حساس می‌شوند که این حالت نوع تعامل با آنان را بسیار دشوار می‌سازد. به همین سبب است که یکی از مشکلات عمده والدین، مشاجره و دعوا با نوجوانانشان است. اصطلاح هوش هیجانی ابتدا توسط دانیل گلمن در مجامع گوناگون مطرح شد. این کتاب به والدین کمک می‌کند تا با استفاده از ابزار‌های جدیدی مانند محبت، نشاط، تعیین حد و مرز و همبستگی، آنان را در عرصه تربیت نوجوانان یاری دهد.

مخاطبان اصلی این کتاب پدران و مادرانی هستند که در خانه دارای فرزندانی در رده سنی ۸ تا ۲۰ سال می‌باشند. اگر والدین بتوانند میان کشش هیجانات خود و منطق موقعیت‌هایی که با آنان مواجه می‌شوند، تعادل برقرار کنند، از هوش هیجانی در تربیت فرزندانشان استفاده کرده‌اند. در کتاب حاضر سعی شده است تا به والدین کمک شود بر اساس استفاده از تکنیک‌های هوش هیجانی، به تربیت هرچه صحیح‌تر و بی‌دردسرتر نوجوانان خود پرداخته و از زندگی در کنار یکدیگر لذت ببرند. در این کتاب از والدین خواسته می‌شود فقط بر ذهن فرزندان خود تأکید نکنند و سلامت عاطفی و معنوی را که هسته اصلی هویت او را تشکیل می‌دهد نیز در نظر بگیرند. به صورت خلاصه، در این کتاب با روش‌های زیر در تربیت نوجوانان آشنا می‌شویم:

۱- آگاهی از احساسات خود و دیگران، ۲- نشان دادن همدلی و تلاش برای درک دیدگاه‌های دیگران، ۳- حفظ خونسردی و پیروی از قانون طلایی، ۴- مثبت بودن، هدفمند بودن و داشتن برنامه‌ریزی و ۵- استفاده از بهترین مهارت‌های اجتماعی به منظور کنترل و هدایت روابط.

محبت، خنده، محدودیت و همبستگی چهار مؤلفه‌ای هستند که نویسندگان برای تربیت صحیح نوجوانان و حاکم کردن جوی مناسب در منزل، به آن‌ها سفارش کرده و برای هر یک توضیحات و آثار روانشناختی ویژه‌شان را بیان می‌کنند.
طبق آموزه‌های نویسندگان، هم عقل و هم احساس باید در شکل‌گیری رفتار و روابط انسانی نقش داشته باشند. والدین با تقویت قدردانی، احساس تعلق، شایستگی و اعتماد به نفس و همکاری و مشارکت در نوجوانان، می‌توانند تا حد بسیار زیادی از تنش‌ها و مشکلات تربیت فرزندانشان بکاهند.

 

رفتار خود را درست کنیم، رفتار بچه‌ها درست می‌شود

از قدیم گفته‌اند بچه‌ها از کرده‌ها می‌آموزند نه از گفته‌ها. اینکه ما با عمل خود می‌توانیم الگو‌های مناسبی در تربیت فرزندانمان باشیم مطلبی اثبات شده در آموزه‌های دینی و مباحث علمی است. در کتاب «آنچه فرزندان از روابط پدر و مادر می‌آموزند» با این مباحث از دید دکتر جودیت پی سیگل بیشتر آشنا می‌شویم. دکتر سیگل از روان‌درمانگران در زمینه مسائل خانواده است که در این کتاب از تجارب ۲۵ ساله خود در درمان و ارائه مشاوره به زوج‌های دارای مشکلات مشترک استفاده کرده است.

وی در این کتاب مطالبی را در زمینه تربیت فرزند و زوج درمانی به صورت ترکیبی ارائه کرده است، به صورتی که مطالعه آن مانند زدن دو نشان به وسیله یک تیر است. در این کتاب همان گونه که از عنوان آن نیز مشخص است، پدران و مادران به عنوان الگو‌هایی معرفی می‌شوند که فرزندان در تأمین نیاز‌های وجودی خود، دائماً آن‌ها را زیر نظر گرفته و کار‌های مثبت و منفی آنان را در وجود خود همانند‌سازی خواهند کرد. بخش‌های ابتدایی کتاب به آسیب‌ها و بخش‌های پایانی آن به نکات مثبت اشاره دارد. این کتاب مملو از خانواده‌هایی است که در طول ۲۵ سال تجربه نویسنده شناخته شده و تحت درمان قرار گرفته‌اند. نویسنده در این کتاب از الگو‌های مختلف روان‌شناختی برای تحلیل مطالب خود استفاده کرده است.

 

ریشه اصلی مشکلات مطرح شده به وضعیت نابسامان محیط خانواده و اختلاف میان والدین آنان اشاره دارد که تأثیرات منفی خود را در تصمیم‌گیری‌ها، انتخاب همسر و ساختار شخصیتی فرزندان در آینده به نمایش گذاشته است. به عنوان مثال فردی که وارد زندگی زناشویی شده است، ناخودآگاه به خاطرات و برنامه زندگی زناشویی پدر و مادر روی می‌آورد. تجربه دیدن اینکه پدر و مادر همدیگر را تحقیر کرده یا به هم بی‌احترامی می‌کنند انتظار و ترسی مبنی بر اینکه افراد متأهل با همسرشان چگونه رفتار می‌کنند، ایجاد می‌کند.

نویسنده در جریان مشاوره‌ها به این نکته پی برده است که اگر چه بزرگسالانی که با آن‌ها سروکار داشته چیزی از یک زندگی خانوادگی غم‌انگیز یا دوران کودکی توأم با بیماری نمی‌گفتند، اما همواره دیده شده مشکلاتی که آرامش آن‌ها را بر هم زده است ریشه در زندگی زناشویی والدین خود آن‌ها دارد.

 

وی می‌گوید: «تقریباً همه بزرگسالانی که در ازدواج درمانی راهنمایی می‌کردم، تأثیر چشمگیری از روابط والدین‌شان گرفته بودند.»

 

 

 

منبع: روزنامه جوان